فروش بیشتر نفت مایه افتخار است؟
آمارهای رسمی نشان میدهد وابستگی مقداری بودجه به نفت بهمراتب نسبت به سالهای گذشته افزایش بیشتری داشته است. سرمایهای ندیدن کالای نفت باعث شده است که ما به هر قیمت حاضر به فروش نفت باشیم و از طرف دیگر هیچ راهکاری حتی میانمدت مشخصی برای نیل به تولید ارزشافزوده از طریق نفت و گاز نداشته باشیم. این در حالی است که در دولت فعلی نسبت هموغم وزیر محترم نفت صرفاً در مسئله قراردادهای جدید نفتی و کوتاه کردن دست متخصصان داخلی بوده است
نسیم آنلاین: محمود کریمی بیرانوند- دکتری اقتصاد نفت و گازو عضو انجمن مدرسان اقتصاد مقاومتی گفت: از زمانی که نفت برای نخستین بار در سال 1287 شمسی توسط دارسی در مسجدسلیمان کشف شد، این عنصر ارزشمند و بدبو به موضوعی مهم و اساسی در محافل مختلف کشور تبدیلشده است. آنچه عیان است منافع حاصل از دارا بودن این ثروت خدادادی برای کشورهای دارنده و خریدار آن است. بهطورکلی کشف نفت در تاریخ بشر را شاید بتوان یکی از مهمترین نقاط عطف اقتصادی بشر بهحساب آورد. پرواضح است که بهرهبرداری از منافع این منبع عظیم الهی هم در سبد دارندگان و هم تقاضاکنندگان آن است. اما سؤالاتی همواره در سطح مباحثات علمی در زمانهای مختلف مطرح بوده است؛ توزیع منافع دارندگان و متقاضیان نفت به چه شکلی بوده است؟ نگرش مسئولان کشور ما به مادهای که «طلای سیاه» لقب گرفته است چگونه است؟ کشورهای دارنده این منبع مفت بدبو باید به چه شکلی از آن بهرهمند شوند که حداکثر منافع اقتصادی را برای ملتهای آنان به ارمغان بیاورد؟ اصولاً نفت از چه نوع کالاهایی هست و باید چه نگاهی به آن داشت؟ چرا مسئولان ما از فروش نفت کشور خوشحال میشوند و از آن بهعنوان مهمترین دستاورد خود نام میبرند؟ آیا علت این است که نفت بدبو هست و باید هر چه زوتر از آن خلاصی پیدا کرد؟ در ادامه بهصورت مختصر پاسخ سؤالات مطرح میشود. اهمیت راهبردی نفت و گاز بر کسی پوشیده نیست. باید درک کرد که نفت مهم بود، هست و خواهد بود، چراکه در سالهای اخیر نگاههایی کارشناسی بر پایان اهمیت نفت و گاز و به طور کلی سوختهای فسیلی تأکید میکند که از نظر نگارنده یک تهاجم نرم فکری است. چه چیز مهمتر از اینکه طلای سیاه را بدبو معرفی کنیم و به ثمن بخس به فروش برسانیم؟ در اهمیت سوختهای جایگزین فسیلی تردیدی نیست و اینکه کشور باید هر چه سریعتر به سمت پیشرفت تکنولوژی در این عرصهها حرکت کند، اما این بدان معنا نیست که دیگر سوختهای فسیلی و مخصوصاً نفت و گاز اهمیت خود را از دست 3دادهاند. دادههای رسمی خلاف این نظر را بیان میکنند. برای درک این مسئله کافی است به چند آمار که در زیر ارائه میشود دقت کنیم(همه آمارها مربوط به پایگاه آماری بانک جهانی میباشد. الف) روند مصرف انرژی در دنیا سیر کاملاً صعودی داشته و دارد.
ب) مصرف سوختهای فسیلی در سالهای اخیر بیش از 80% مصرف انرژی را شامل میشود
ج) سوختهای غیر فسیلی و نو کمتر از 20% مصرف انرژی دنیا را تصاحب کردهاند.
د) نفت خام و گاز طبیعی به ترتیب 45% و 25% مصرف انرژی دنیا را در برمیگیرند.
هیچوقت دلیل منطقی برای حفظ جایگاه کشور در بازار نفت نمیتوان پیدا کرد، الا اینکه جنگ نرم فکری در جهل به اهمیت و جایگاه نفت در کشورهای دارنده آن رواج داده است و روز بروز هم شدیدتر میشود. از طرف دیگر حجم ذخایر نفت کشور نیز مسئله اساسی دیگر است که باید در آیندهنگری موردتوجه قرار بگیرد. مطابق آخرین آمار رسمی کشور بر اساس ترازنامه انرژی نفت ایران تا 125 سال آینده به اتمام خواهد رسید. این خود بزرگترین زنگ خطر برای آینده اقتصادی کشور است. اگر بپذیریم که تا 125 سال آینده نفت ایران تمام میشود، آیا باید در جنگ جاهلانه فروش بیشتر نفت که همان سرمایه بین نسلی است بیفتیم و بدون توجه به آینده راهبردهای کلان ما نیز یک طرف ماجرا باشیم؟ نتیجهگیری: جهل به منابع در دسترس نفت و گاز و اهمیت راهبردی آن باید در برنامههای کلان اقتصادی کشور موردتوجه جدی قرار بگیرد. بهگونهای که مردم از فروش و صادرات نفت خام و گاز طبیعی کشور خوشحال نشوند و مسئولین از سرمایه فروشی بهعنوان بزرگترین دستاورد خود نام نبرند. این یعنی فرهنگ تولید ارزشافزوده در کشور وجود ندارد و مسئولین این تفکر منسوخ و توسعهنیافته را به مردم تحمیل و تزریق میکنند. مطابق برخی مطالعات کارشناسی شده در کشورهای توسعهیافته از هر بشکه نفت خام معادل 1300 دلار ارزشافزوده تولید کرده و به کشورهای دیگر صادر میکنند. نفت را با 50 دلار خریده(اگر پول آن پرداخت شود که الآن قابلدسترسی نیست) و سپس مشتقات تولیدشده از آن را به خود ما میفروشند و ما از این فرآیند احساس شادمانی ملی هم میکنیم. جالب آنجاست که عمده تقاضاکنندگان کالا از کشورهای توسعهیافته همان دارندگان ذخایر بدبوی نفت هستند. به نظر میرسد نگاه حاکم بر مجموعه مدیریتی نفتی کشور همچنان قدیمی و ناظر به فروش و صادرات بیشتر منابع طبیعی است که هیچ نتیجهای جز تضعیف آینده و بنیانهای اقتصادی کشور ندارد. غرور ملی ما جز با تبدیل منابع خام به ارزشافزوده و فروش و صادرات و ذخیره کردن منابع حاصل از آن برای رشد و شکوفایی کشور حاصل نمیشود. خام فروشی درواقع غرور و عزت اقتصادی کشور را لگدمال کرده و بدتر از آن احساس غرور و افتخار کردن از خام فروشی است که اعتمادبهنفس ملی را کاهش میدهد که متأسفانه در این دولت بهعنوان سرلوحه اقدامات قرارگرفته است. مثال شادمانی ما از فروش نفت مثال آن کشاورزی است که بجای خوشحالی از کاشت و برداشت از زمین زراعی خود از فروش زمین و بیل و داس خود احساس شادمانی کند و آن را بزرگترین دستاورد خود بداند! و چه دقیق و علمی بیان کرده اند مقام معظم رهبری در سال 1375: آن روزی که آنها نفت داشته باشند و کشوری مثل ما العیاذُ باللّه نفت نداشته باشد و بخواهد از آنها نفت بخرد- که امیدوارم چنین روزی پیش نیاید- آنها بابت هر شیشهی نفتی که به ما بدهند، ده برابر قیمت یک بشکهی نفت از ما پول خواهند گرفت! آنها به ما نفت میدهند؟ کسانی که جلوِ چشمشان، ملتها از گرسنگی میمیرند، ولی گندمشان را در دریا میریزند و به ملتهای گرسنه نمیدهند، برای اینکه قیمت گندم پایین نیاید، به کسی نفت خواهند داد؟!(1375/10/28)
دیدگاه تان را بنویسید