ناهمخوانی قیمتها با قواره جیب مردم
ادامه روند فرسایشی رکود اقتصاد در بازار، کوچک شدن جیب مردم حقوق بگیر و کارگر، گرانی قیمت کالای اساسی و بی رونقی در خرید مایحتاج زندگی، هم مردم و هم بازاریان را کلافه کرده است.
خبرگزاری فارس: قبل از حرکت به سمت بازار عمده فروشان در خیابان مولوی تهران، فکر میکردیم که باید با سختی زیاد از لابه لای جمعیت برای تهیه گزارش عبور کنیم، اما وقتی به مقصد رسیدیم، تا چشم کار میکرد سنگ فرش پیاده روها خالی از مشتری بود. در این بازار که به بازار عمده فروشان لقب گرفته کار به جایی رسیده که فروشندگان و مغازهها به خرده فروشی هم روی آوردهاند. صاحب مغازهای که به نظر میرسد، از قدیمیهای بازار مولوی تهران است، در مورد وضعیت قیمتها و داد و ستد میگوید: قیمت کالاهای اساسی تغییر محسوسی نداشته است، اما دریغ از مشتری! قبلا اگر از هر قلم جنس صد کیلو صد کیلو فاکتور می کردیم، الان به 10 کیلو برای مغازه داران رسیده است. ماندهایم با این همه مخارج چه کنیم؟ یکی دیگر از عمده فروشان خوار و بار هم کشوی دخل خود را باز کرده و میگوید: مشاهده کنید ساعت 12 ظهر است و هنوز چیزی دشت نکرده ام (جنسی نفروختهام). خوش به حال آنهایی که اصلا به فکر ما نیستند. خدا روشکر مشتریان شب عید ما هم با برگزاری نمایشگاه های 10 روزه میپرد. تمام طول سال چشممان به مناسبتهایی مانند ماه مبارک رمضان و عید است که آن هم چند سالی است سودش به جیب نمایشگاههای شهرداری میرود، ولی پرداخت مالیات و اجاره مغازهاش را ما باید تحمل کنیم. وی افزایش تعداد فروشگاههای زنجیرهای را یکی دیگر از عوامل کاهش تعداد مشتری میداند و می گوید: قشر کارمند که قبلاً از ما کارتنی برای چند ماه خرید میکرد، اکنون ترجیح میدهد کالای بسته بندی را از فروشگاههای زنجیرهای بخرد. حال این سوال اینجاست مگر نه آنکه قرار بود متولیان بخش بازرگانی کشور فکری به حال زنجیره توزیع از تولید تا مصرف بکنند. حتی قرار بود بازاریان و کسبه در قالب فروشگاههای تجمیعی از حالت فعالیت سنتی به شکل نوین درآیند تا هزینه های بالاسری حذف شود و شاهد شکاف قیمتی بین فروشگاههای زنجیرهای که این روزها در حال افزایش است؛ نباشیم. پس چه شد؟ اما همه ماجرا این نیست. آن روی سکه هم مردمی هستند که توان خریدشان روز به روز در حال آب رفتن است. تا حدی که قواره جیب مردم دیگر با قیمتها دیگر همخوانی ندارد. زن خانهداری اسکناس های کهنه و رنگ و رو رفته را مدام زیر و رو میکند تا ببیند چند کیلو خرده برنج، حبوبات یا احتمالا روغن میتواند بخرد. او مادر دو فرزند است میگوید: ما که نمیتوانیم جلوی گران شدن اجناس را بگیریم، پس باید راه چارهای کنم. هر ماه یکی دو کیلو لوبیا چیتی و عدس می خرم تا هم برای انواع خورش و هم برای آش استفاده کنم. توان خرید گوشت را هم که نداریم، پس سویا را جایگزین میکنم. او میگوید که کودکانم طعم برنج ایرانی را دوست دارند و به ناچار خرده برنج با قیمت ارزان تر تهیه میکنم تا فرزندانم را سیر و به خواسته شان برسانم. مرد دیگری در حال چانه زدن با فروشنده است. درخواست دو کیلو برنج کرده و فروشنده میگوید، کمتر از کیسه 10 کیلویی نمی توانم بفروشم. فروشنده هم شاکی از حال و روز این روزهای بازار است و می گوید: به جای آنکه چند کیسه بفروشیم، باید چند کیلو بفروشیم. هر چه اجناس گران تر می شود، مشتریهای ما هم خردتر میشوند. جالب اینجاست که با توزیع فراوان برنج هندی که شرکت بازرگانی دولتی طی دو سه هفته اخیر با کیلویی 3800 تومان عرضه کرده، اما همچنان برنج هندی در بازار کیلویی 5500 تومان عرضه میشود، اما برنج ایرانی با اندکی کاهش قیمت روبه رو بوده است. هم اکنون برنج ایرانی کیلویی 7 هزار تا 12 هزار و 500 تومان در بازار مولوی تهران عرضه میشود. قیمت انواع حبوب نیز به جز نخود که به کیلویی 10 هزار تومان رسیده، تغییر چندانی نکرده است. هر کیلوگرم لوبیا چیتی 10 هزار تومان، لپه بین 9 تا 10 هزار،لوبیا قرمز 7500، عدس 7 تا 8 هزار تومان در بازار مولوی به فروش می رسد. هر کیلو شکر فله هم 2900 تومان، روغن مایع یک لیتری 5 هزار تومان و روغن جامد 4 و نیم کیلویی 22 هزار تومان به فروش میرسد. همچنین قیمت هر کیلو گوشت گوسفندی به صورت شقه به 37 هزار تومان در هر کیلو رسیده و قیمت مرغ در هر کیلو 7500 تومان قیمت خورده است. البته با شیوع آنفلوانزای پرندگان و معدوم شدن بخشی از مرغ مرغداریها حرفهایی از افزایش قیمت مرغ و تخم مرغ در بازار تا شب عید به میان آمده است، اما حسن رکنی معاون وزیر جهاد کشاورزی آن را رد کرده و می گوید: شرکت پشتیبانی امور دام در صورت نیاز از ذخایر استراتژیک خود برای تنظیم بازار استفاده خواهد کرد و به میزان کافی ذخیره مرغ و گوشت داریم. امنیت غذایی و تامین مناسب سبد غذایی خانوار از جمله نکاتی است که بی توجهی به آن پیامدهای جبران ناپذیری در پی خواهد داشت که افزایش بار بیماریها، کاهش ضریب هوشی و پوکی استخوان در سنین پایین از جمله آنهاست. ای کاش در سیاستگذاری وزارتخانههای عریض و طویلی همچون وزارت رفاه و تامین اجتماعی، وزارت صنعت و وزارت بهداشت و همچنین خانه ملت به معیشت خانوار و قدرت خرید مردم به ویژه در اقلام اساسی توجه جدی تری شود. قدرت خرید مردم که در پی تورم فرسایشی و طولانی مدت و رکود اقتصاد کاهش یافته، قدرت خرید عامه مردم را کاهش داده و اگر سالهای اول تورم باعث صرفهجویی در کالاهای غیر ضروری چون مسافرت و یا امور فرهنگی بود ، اکنون به صرفهجویی در سفره غذای مردم رسیده و مردم حتی از نان و پنیر و حبوب هم صرفه جویی میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید