چرا نمیتوانيم سرمايه خارجی را به کشور جذب كنيم؟
جذب سرمايه خارجي از زمان رهايي كشورها از استعمار همواره به عنوان مدلي براي توسعه كشورها بيان شده است.
بسياري از كشورها مانند كرهجنوبي و ايران نيز موتور محرك پيشرفت خود را بر اين اساس استوار كردند. صنايع فولاد و خودروسازي در قبل از انقلاب و حتي ايجاد وزارت صنايع سنگين در پس از انقلاب از اين الگوها تبعيت ميكرد اما در ادامه، مسير دو كشور كره جنوبي و ايران جدا شد. شرايطي مانند جنگ و انحرافهاي دورههاي پس از آن در حالي كه هدفگذاريها درست بود نتوانست به جذب سرمايههاي خارجي منتهي شود زيرا تأمين منابع خارجي معمولاً با پيشنهادها و شروطي كه از سوي بانك جهاني يا بخشهاي وامدهنده ارائه ميشد كه در نهايت به توسعه كشورهايي كه در آن دوران جهان سوم تلقي ميشدند، منجر نميشد! اين كشورها كه نه در بلوك شرق قرار ميگرفتند و نه مرادشان در بلوك غرب بود با دريافت وامهاي خارجي در عمل آنچه نصيبشان شد نه توسعه! كه بدهكاريهاي كلان دولتها و بعضاً تبديل بازارهايشان براي محصولات نهايي كشورهاي غربي و وامدهنده شد. شكست اين الگو در دهههاي گذشته نه به خاطر عدمنياز سرمايه در كشورهاي درحال توسعه كه به دليل ناتواني در جذب سرمايه در محل مناسب و انحراف منابع از مسير توليد بود. به عنوان مثال در دوران سازندگي ايران پس از جنگ به دنبال دريافت منابع خارجي رفت كه با عجله و ناپختگي در نهايت به يوزانسهايي (تسهيلات با نرخ بهره بالا و با مدت كوتاه كه بيشتر براي خريد كالا استفاده ميشود) دست يافت. اين يوزانسها به دليل افت درآمدهاي نفتي و انحراف از اهداف ايدهآل باعث شد تا در عمل به هدف نخورد و هنوز هم طرحهاي نیمه تمام از آن دوران وجود دارد كه به اتمام نرسيده است. نگاهي به تجربه چين، كره و مالزي به عنوان كشورهاي شرقي كه در فاصله دو تا سه دهه به پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي دست يافتند نشان ميدهد كه جذب سرمايه خارجي با دو ويژگي اساسي رخ داده است. نخستين ويژگي فراهم آوردن شرايط سرمايهگذاري و جذاب شدن كشور به عنوان مأمني براي ماندن سرمايه است. در اين كشورها پيش از همه اقتصاد از درون به زايش رسيده بود و با استفاده از نيروي كار ارزان به عنوان يك مزيت و فراهم آوردن شرايط به سرمايهگذاران مولد خوشامدگويي كردند. دومين ويژگي كه بسيار حائز اهميت است اينكه كشورهايي كه پيشرفت خود را مرهون جذب سرمايههاي خارجي ميدانند كشورهايي بودهاند كه پيش از ورود سرمايهگذاران شرايط جذب سرمايههاي داخلي فراهم شده و كمبود شديدي براي تحرك اقتصاد براي جذب سرمايه احساس ميشد. به عبارت ديگر سرمايههاي داخلي تماماً به كار گرفته شده بود و اقتصاد آن كشورها ارجحيت خود را بر توليد بنا كرده بود و صرفه ناشي از سود در بخش توليد بر ساير بخشها مسجل بوده است.
جملهاي قابل تأمل در بازاريابي و روانشناسي است كه قابل تعميم در اقتصاد كلان و سياستگذاريهاي اقتصادي است و ميگويد: خودت را دوست بدار، پول تو را دوست خواهد داشت!
دیدگاه تان را بنویسید