جایگاه منابع طبیعی در اقتصاد مقاومتی کجاست؟
اقتصاد مقاومتی واژه جدیدی در ادبیات علوم انسانی و اقتصادی ماست و هنوز مفهومپردازی نشده است. این مفهومپردازی قبل از اینکه در حوزه اقتصاد ریاضی و آماری صورت پذیرد باید در حوزه فلسفه و علوم فرهنگی اجتماعی و اقتصاد سیاسی ملاحظه شود وگرنه تبعات جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
اقتصاد مقاومتی واژه جدیدی در ادبیات علوم انسانی و اقتصادی ماست و هنوز مفهومپردازی نشده است. این مفهومپردازی قبل از اینکه در حوزه اقتصاد ریاضی و آماری صورت پذیرد باید در حوزه فلسفه و علوم فرهنگی اجتماعی و اقتصاد سیاسی ملاحظه شود وگرنه تبعات جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت. اینکه برخی از سخنوران و اساتید حوزه اقتصاد تلاش میکنند برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی راهبردهایی را در حوزه افزایش تولید ملی تعریف کنند مأجور است ولی تا هنگامی که این مفهومپردازی صورت نگرفته باشد این راهبردها هم جز کلیاتی مغشوش و مشوشکننده نخواهد بود. بهطور مثال همانطور که اشاره شد غالباً اقتصاد مقاومتی را مبتنی برافزایش و درونزایی تولید ملی میدانند. اینجا این شائبه مطرح میشود که گویا اقتصاد مقاومتی هم چون اقتصاد لیبرالیستی دال مرکزی خود را بر مفهوم «تولید» گذاشته است یا نهایتاً با استعانت از دیدگاههای سوسیالیستی قدری هم به مساله توزیع عادلانه توجه کرده است اما این رویکرد این سؤال را پیش میکشد که نسبت این افزایش تولید با توسعه پایدار، محیطزیست، اخلاق و... چیست؟ آیا با اقتصاد مقاومتی مانند اقتصادهای دیگر ازجمله اقتصاد سوسیالیستی و لیبرالیستی اجازه مصرف بیحدوحصر مواهب طبیعی و بیتوجهی به نسلهای آتی راداریم؟ در 50 سال اخیر تولید جهانی غذا 2 برابر شده است. تأسفبار است که این غذای ارزشمند تولیدی، سرنوشتی تلخ دارد. طبق آمار سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (FAO)، سالانه یک میلیارد و 300 میلیون تن غذا معادل یکسوم غذای جهانی قبل از مصرف دور ریخته و ضایع میشوند. این میزان ضایعات برای گروههای کالایی نظیر غلات 30 درصد، شیر و فرآوردههای لبنی 20 درصد، آبزیان 35 درصد، میوه و سبزیها و گیاهان غدهای و ریشهای 45 درصد و برای گوشت، گیاهان روغنی و حبوبات 20 درصد است. این میزان ضایعات فقط به اتلاف و هدررفت غذا ختم نمیشود؛ آب، زمین، انرژی و نیروی به کار گرفتهشده برای این حجم غذای تلفشده نیز برای همیشه ضایع میشود. از سوی دیگر، چرخه تولید غذا چه در مرحله تولید تا عرضه و مصرف و حتی دفن این ضایعات در محلهای دفن زباله با انتشار گازهای گلخانهای همراه است. این وضعیت مصرف در ایران بسیار وخیمتر است. در این زمینه میتوان به 30 درصد ضایعات در نان، 30-25 (و حتی 50) درصد ضایعات در میوهها و سبزیها، 10 درصد ضایعات در برنج، 25 درصد ضایعات در خرما و… اشاره کرد و این یعنی از صد میلیون تن محصول کشاورزی تولیدی در کشور 35 میلیون تن در سال دور ریخته میشود. درحالیکه میزان بارندگی در ایران پایینتر از میانگین بارش جهانی است و در خشکسالی به سر میبریم، مصرف آب در بخش شرب و بهداشتی 2 برابر اروپاست؛ سرانه مصرف آب در اروپا روزانه 150 لیتر به ازای هر نفر است و در ایران 300 لیتر به ازای هر نفر! متوسط مصرف سرانه برق خانگی در ایران 2900 کیلووات ساعت است، درحالیکه متوسط مصرف جهانی برق خانگی کمتر از هزار کیلووات ساعت است بدین ترتیب متوسط مصرف سرانه برق خانگی در کشور ما سه برابر متوسط جهانی است. وقتی موضوع تولید و بالطبع تولید ناخالص ملی محور قرار بگیرد، آمارهای بالا نه فقط نقطه منفی محسوب نمیشوند بلکه مصرف بیشتر حتی میتواند نرخ تولید ناخالص ملی را بهصورت کاذب بالاتر ببرد. درصورتیکه میدانیم مصرف بیشتر سم مهلک هم برای محیطزیست و هم برای تلاش برای ایجاد موازنه یا بیشتر شدن تولید نسبت به مصرف خواهد بود. بهطور مثال کارشناسان اقتصادی معتقدند اگر فقط ۱۰ درصد صرفهجویی در برق مصرفی خانوارها داشته باشیم میتوانیم از محل صرفهجوییها شش نیروگاه ۸۰۰ مگاواتی در سال راهاندازی کنیم. اتفاقاتی از جنس بالا زمانی رخ میدهد که «تولید» دال مرکزی اقتصاد یا اقتصاد مقاومتی تصور میشود ازاینرو سودای تولید، اجازه تأمل و تفکر درباره ابعاد زیستمحیطی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی آن را نمیدهد. بر این مبنا اگر بخواهیم درباره اقتصاد مقاومتی بحث کنیم باید چارچوب مفهومی خود را از سمت مفهوم تولید به سمت مساله «مصرف» میل دهیم. تا وقتی مساله مصرف کنترل نشود و رو به تزاید باشد حتی افزایش تولید درونزا به هر معنایی و با هر تبعاتی به مقاوم شدن اقتصاد کمکی نخواهد کرد. از همین رو بود که در ابتدای این نوشته متذکر شدیم که اقتصاد مقاومتی قبل از اینکه مفهومی اقتصادی صرف باشد، مفهومی فلسفی، فرهنگی و اجتماعی است و قبل از آنکه مهندسان و اقتصاددانان داعیهدار و پیشروان نظریهپردازی و راهبردنویسی برای آن باشند باید به عهده فیلسوفان و جامعهشناسان و اصحاب علوم انسانی (به معنای واقعی آن) قرار داده شود. آمارها نشان میدهند که تقریباً یکسوم بودجه عمرانی دهههای اخیر کشور صرف سدسازی شده است درصورتیکه در حال حاضر بسیاری از این سدها علاوه بر تبعات زیستمحیطی و فرهنگی و اجتماعی که پیرامون خود ایجاد کردهاند اکنون خشک و بلااستفاده شدهاند. منبع: صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید