دیپماسی ایرانی: سال 94 به طور حتم برای اقتصاد ایران قابل توجه بود. حضور پرشمار هیات های تجاری اروپایی و دیگر کشورهای مهم، به منظور امضای قراردادهای دوجانبه و سرمایه گذاری حاصل از فضای ایجاد شده پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و سپس امضا و اجرای برجام، امید رونق اقتصادی و اشتغالزایی را در فضای کسب و کار ایران به وجود آورد. این در حالی است که ایران طی سال های تحریم، روابط اقتصادی و تجاری اش محدود شده و بعضا به دلیل برخی مشکلات مالی بازار خود را در حوزه کالاهای سنتی و استراتژیک مانند نفت، پتروشیمی، پسته، فرش و زعفران از دست داده بود. این مساله موجب شد تا با پدرام سلطانی، نایب رییس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران و فعال حوزه انرژی به گفت و گو بپردازیم:
یکی از امیدواری ها یا مولفه های بارز برجام، اثر مستقیم آن بر حوزه انرژی است. تا چه میزان این اثر مشهود بوده است؟
به طور حتم زمان کوتاهی از زمان اجرایی شدن برجام می گذرد اما همانطور که در گزارش ها و اخبار مشاهده می شود، درهای صادرات نفت خام ایران به اروپا باز شده و نخستین کشتی حامل نفت خام ایران به اسپانیا حرکت کرد. در حوزه محصولات پتروشیمی نیز مذاکرات با خریداران ( شرکت ها) اروپایی آغاز شده است. بنابراین تقاضا وجود دارد. اما آنچه تاکنون موجب تحقق معامله طرفین نشده، نبود ارتباطات بانکی است. انتظار همه نیز برقراری ارتباطات بانکی است. چند بانک درجه دو و سه اروپایی و آسیایی کار خود را آغاز کرده اند اما این تعداد کافی نیست. هنوز بانک های اروپایی با توجه به تحریم های اولیه آمریکا علیه ایران، ابهام دارند که شیوه کار با ایران چگونه باشد که مشمول جریمه های ناشی از تخطی تحریم های اولیه پیش از هسته ای نشوند. به نظر می رسد وزارت خزانه داری آمریکا با توجه به مطالبه شرکای اروپایی و پیگیری های وزارت خارجه ایران، خود را موظف به شفاف سازی حد و مرزهای تحریم های اولیه و ثانویه کرده که بانک های اروپایی باید رعایت کنند. در این راستا مسئولان وزارت خزانه داری آمریکا طی دیدار با مسئولان بانک های آلمانی در این راستا چارچوب ها و ضوابط خود
را بیان کرده اند. از این رو فکر می کنم اواخر فروردین 95 می توان شاهد افزایش تعداد بانک ها به منظور برقراری روابط بانکی و تجاری با کشورهای اروپایی، ژاپنی، کره ای، استرالیا و کانادا باشیم.
گرچه در سطح روابط تجاری با اروپا، یورو می تواند ارز مبادلاتی باشد، اما در تجارت با سایر کشورها شاید به دلیل تحریم دلار کمی با مشکل مواجه باشیم.
یورو یک ارز جهانروا بوده و می توان با همه دنیا معامله کرد. گرچه ارز ترجیحی برخی کشورها دلار است اما بدان معنا نیست که با یورو کار نمی کنند. شاید با توجه به کارمزد تبدیل یورو به دلار باید ملاحظاتی را در نظر گرفت. ضمن آنکه می توان با سایر ارزهای جهانروا مانند فرانک سوییس، پوند انگلستان، ین ژاپن، کرون سوئد و ... مبادلات تجاری داشت. تجربه گذشته ما نشان می دهد که با ارزهای کشورهایی که تعامل داریم، می توانیم تجارت کنیم. برای مثال با روسیه می توان بر اساس روبل - ریال روابط تجاری داشت. اما بعد از برقراری تنظیمات بانکی میان ایران و سایر کشورها، یورو سهم قابل توجهی _ بیش از 50 درصد _ در مبادلات تجاری خواهد داشت.
برخی نگاه خوشبینانه ای نسبت به رفت و آمدهای هیات های تجاری به ایران داشتند. نگاهی که رفته رفته تبدیل به تردید شد. گاهی زمزمه می شد که هیات های تجاری برای ورود به بازار ایران و سرمایه گذاری نیازمند ضمانت سیاسی هستند. بدان معنا که خواهان تداوم شرایط فعالیت در آینده و انجام تعهدات ایران به جامعه جهانی بودند.
این واژه در ادبیات جهانی معنا ندارد. ضمانت سیاسی یعنی چی؟ در قراردادهای بین المللی، ضمانت دولت حاکم برای پوشش اعتباری قرارداد وجود دارد. اسم آن نیز ضمانت سیاسی نیست، ضمانت معتبر مالی است که در دنیا توسط دولت ها برای دریافت وام های خارجی یا فایننس انجام می گیرد. اما هر دو نگاه خوشبینانه و تردیدآمیز اشتباه است. زمانی که هیات های خارجی به ایران آمدند و تا امروز نیز این رفت و آمد ادامه داشته، به طوری که هفته ای دو یا سه هیات به ایران می آمدند _ در کل 150 هیات در سال 94 به ایران آمدند_ بیان کردیم نباید انتظارات خودمان را در سطح بالایی تنظیم کنیم، زیرا حضور هیات های خارجی، موج اول بوده که بیشتر برای مشاهده، بررسی و آشنایی با واقعیت های ایران، به کشور می آیند. بدیهی بود که پیش از اجرایی شدن برجام، حضور هیات های خارجی، به موجب مقررات دولت هایشان، صرفا برای آشنایی و شناسایی همتایان بوده و نمی توانند تصمیمی بگیرند. اسم این گروه ها نیز، گروه حقیقت یاب _ fact finding _ بود. این مساله برای افرادی که به صورت حرفه ای در تجارت و اقتصاد فعالیت می کردند، ملموس بود. البته حضور این گروه ها بسیار موفقیت آمیز بود. آنها باور
نمی کردند که در ایران چنین فضایی از نظر آرامش، زیرساخت و ثبات وجود باشد. بعضی از گروه ها تصور می کردند در خیابان های تهران با تانک و نیروهای نظامی مواجه می شوند. از این منظر حضور آنها مثبت بود و دریافتند ایران با همسایگان خود فرق می کند. تردید آنها نیز ناشی از تنظیم انتظارات بالا و بیش از حد بوده است. واقعیت آن است که فعالیت های ملموس تجاری ما با اروپا از سال 95 آغاز می شود. در عین حال پله نخست برقراری روابط، ارتباطات بانکی است. باید به این مساله توجه کرد. تا زمانی که روابط بانکی برقرار نشود، امکان ورود سرمایه گذار خارجی نیست. گرچه سوئیفت برقرار شده اما مشکل بستر نقل و انتقالات مالی است. مشکل انعقاد قرارداد کارگزاری بین بانک های ایران و خارجی است. مانع دیگر در ورود سرمایه گذاری به کشور، داشتن ارز دو نرخی است. در این حالت سرمایه گذاری در حد بالا وارد کشور نمی شود. وقتی یورو در بازار آزاد ۳۸۰۰ تومان بوده و نرخ رسمی آن 3 هزار تومان است، مابه تفاوت 25 درصدی آن، از ارزش پول سرمایه گذار خارجی می کاهد. این عدد هنگفتی برای یک سرمایه گذار است. ما در داخل موانعی داریم که بانک مرکزی نیز به درستی آن را دریافته است.
بنابراین در اولین فرصت باید ارز تک نرخی شود.
گرچه شما معتقدید حضور هیات های خارجی به منظور آشنایی با زیرساخت های ایران است، اما در این میان شرکت ها و کشورهایی بودند که پیش از تحریم ها در ایران سرمایه گذاری و فعالیت می کردند. شرکت های نفتی ایتالیایی و فرانسوی و حتی در حوزه خودرو شرکت هایی مانند پژو و رنو.
در حوزه انرژی وزارت نفت باید با برگزاری مزایده یا مناقصه های بین المللی واگذاری اکتشافات، استخراج و بهره برداری از میادین نفتی را شروع کند. در حال حاضر وزارت نفت شروع به این کار نکرده است. قراردادهای نفتی در قالب مذاکره انجام نمی شود. در حوزه خودرو نیز تفاهم نامه های اولیه منعقد شده است. پژو حدود 400 میلیون یورو در ایران سرمایه گذاری خواهد کرد. همچنین در آلمان باخبر شدیم که مرسدس بنز برای ساخت خودروهای سنگین در ایران سرمایه گذاری می کند. فولکس واگن در حال رصد کردن بازار ایران بوده که ابتدا به صورت تجاری و سپس در قالب سرمایه گذاری فعالیت کند. زمانی که در قالب هیاتی در آلمان بودیم، قرارداد ۳.۵ میلیون یورویی میان زیمنس و مپنا منعقد شد که قرار است توربین های پیشرفته گاری در ایران هم برای مصرف داخلی و هم برای صادرات تولید شود. همچنین شنیده شد شرکت هایی مانند بوش و بایر نیز در حال بررسی سرمایه گذاری در ایران هستند. اما در ابتدا باید موانع داخلی برداشته شود. من اگر خود را جای سرمایه گذار خارجی قرار دهم، حاضر نیستم با ارز دو نرخی وارد ایران شده و سرمایه گذاری کنم.
چرا پیش از اجرایی شدن برجام، دولت اقدامات لازم برای تک نرخی کردن ارز را انجام نداد؟
دولت به این مساله توجه کرده است. اما پیش شرط این مساله روابط کارگزاری بانک های ایرانی و خارجی در سطحی است که تبادلات مالی به سهولت صورت گیرد. در حال حاضر ما دو نوع ارز از نظر مرغوبیت و نه قیمت داریم. ارزی که در بازار آزاد به راحتی در همه جای دنیا وجود دارد و ارز دولتی که فقط می توان در چند کشور محدود مورد استفاده قرار گیرد. ارز آزاد، ارز مرغوب است و باید قیمت بالایی داشته باشد. بانک مرکزی در شرایط فعلی نمی تواند ارز را یکی کند. جنس آنها فرق می کند. اما موقعی که روابط بانکی ایران با اروپا و همچنین سایر کشورها برقرار شد، بانک های ما می توانند ارز را از مسیر رسمی به همه بانک ها منتقل کنند. در این صورت از نظر مرغوبیت یکی می شود. طبیعتا از نظر قیمت نیز می تواند یکسان خواهد شد. گرچه کماکان دلار تحریم است اما از ارزهای جهانروای دیگر به ویژه دلار می توان برای پر کردن این خلا استفاده کرد. نکته ای که باید درباره ضمانت سیاسی که بدان اشاره کردید، بگویم این است که، انقطاع ما با دنیا، یک سری از پیش نیازهای فعالیت های بین المللی را از بین برد. از جمله اینکه کشور ما چند سال مورد بررسی و ارزیابی ریسک قرار نگرفت. یعنی
زمانی که بانک های خارجی خواهان ارایه فاینانس برای سرمایه گذاری در یک پروژه هستند یا اینکه بتوانند سرمایه گذار خارجی را پوشش بیمه ای دهند، باید ریسک اعتباری سنجیده شود تا بر اساس آن ارزیابی لازم برای پوشش بیمه ای صورت گیرد. ما به تازگی وارد نظام رتبه بندی ریسک جهانی شده ایم. به طور طبیعی در ابتدای ورود، رتبه ما بالا خواهد بود. در حال حاضر ایران با رتبه ریسک ملی 7 وارد رتبه بندی جهانی شده است که ریسک بسیار بالایی است. البته در کوتاه مدت می تواند به 4 برسد تا هزینه پوشش بیمه ای، فاینانس ها و نقل و انتقالات مالی را کاهش دهد. اکنون سرمایه گذار خارجی با وجود ریسک بالا، کمی محتاطانه برخورد می کند. سرمایه گذار خارجی به حرف من و شما توجه نمی کند. در این زمینه موسسات معتبر رتبه بندی ریسک وجود دارد. دیگر آنکه برای سال ها، شرکت های ایرانی مورد حسابرسی معتبر بین المللی نشدند. در دنیا موسسات مشاوره و حسابرسی بین المللی وجود دارند که وظیفه آنها خدمات به مشتریان برای همکاری متقابل است. آنها در ابتدا حساب ها، شفافیت مالی، توانمندی مالی، سهامداران، منشا پولی، ریسک مالی و تجاری آن را مورد سنجش قرار داده و گزارش آن را به
شرکت های خارجی علاقه مند به حضور در ایران می دهند. شرکت خارجی نیز بر اساس گزارش این موسسات، متوجه اندازه و ابعاد طرف مقابل می شود. هنوز این کار صورت نگرفته است. موسسات حسابرسی بین المللی به عنوان پیشقراول ورود یک بازار، از چند ماه قبل به تنظیم استراتژی ورود به بازار می پردازند. موسساتی مانند PWC، ارنست و یانگ و ... تا زمانی که وارد یک کشور نشوند، شرکت های بزرگ و چند ملیتی در کار با کشور مورد نظر احساس کوری می کنند که اطلاعات ندارد. از طرف دیگر بانک های ما باید خود را با نظام مقررات پولی و مالی تطبیق دهند. بانک های ما هنوز در سطح تطبیق خود با مقررات بازل یک هستند در حالی که دنیا از بازل دو گذر کرده و در سطح بازل سه کار می کند. این شکاف باید پر یا تا حدی ترمیم شود. به ویژه آنکه مقررات پولشویی در دنیا بسیار سختگیرانه تر از گذشته شده است. همواره بالای سر کشور ایران این علامت سوال به ناحق وجود داشته است. ولی به طور طبیعی تنظیم نظام بانکی با مقررات روز پولشویی زمانبر است. ورود بانک های ایران به جاده های بین المللی بدون دریافت گواهی نامه بین المللی می تواند منجر به تحمیل جریمه های سنگینی شود یا حتی به آن ها
گواهی نامه های بین المللی داده نشود. بانک های ما باید گواهی نامه بین المللی برای رانندگی در نظام جهانی را دریافت کنند.
مساله بعدی، سهم بازار است. طی مدت تحریم، ایران در برخی از حوزه ها سهم بازار خود را از دست داده و کشورهای دیگر جایگزین شده اند. به طور مشخص عربستان با افزایش تولید نفت سهم بازار ایران را تصاحب کرد. بازگشت به بازار با چنین شرایطی چگونه است؟
سخت است. یکی از مواردی که کشورها بر سر آن نبرد سرسختانه ای دارند، به دست آوردن سهم بازار یا افزایش آن است. در جایی مزیت رقابتی آشکار یا مزیت مطلق اقتصادی داریم که قدری می توان به راحتی سهم را به دست آوریم. به طور مشخص فرش، پسته و زعفران ایرانی یک برند بوده است. اینها بازار سنتی خود را در اروپا و سایر کشورها دارند. اگر مقداری از بازار جهانی خارج شدیم اما با سختی کمتری می توانیم سهم خود را به دست آوریم. اما درباره کالاهایی که برتری آشکاری نسبت به رقبا نداریم کار به مراتب سخت تر است. اگر بخش خصوصی پیش از تحریم ها فریاد می زد که این ها کاغذ پاره نیست، به همین دلیل بود. موقعی که بازاری را از دست می دهید، به دست آوردنش کار مشکلی است. این یک هنر است که بتوان سهم بازار را به میزان قبلی به دست آورد یا افزایش داد.
اما در همین بازار سنتی، مانند فرش، طی سال های تحریم رقیبی مانند افغانستان ظهور پیدا کرده است. رقیبی که فرش را با طرح ایرانی با قیمت کمتر به اروپا و حتی آمریکا صادر می کند.چگونه می توان با چنین رقبایی، رقابت کرد؟
فرش ایرانی یک برند است. به طور حتم افراد متقلبی تحت عنوان فرش ایرانی، فرش افغانستانی را به فروش می رسانند. اما یک خریدار فرش شناس، با توجه به تفاوت قیمت، فرش ایرانی را خریداری می کند. فرش ایرانی مانند بنز و فرش افغانستانی مانند ماشین های کره ای در بازار جهانی است. این دو تفاوت چشمگیری دارند. گرچه شاید فرش افغانستانی یا خودروی کره ای از نظر ظاهر و مختصات تفاوتی با بنز نداشته باشد، اما کره ای است. گروهی هستند که مبدا نشان کالا برای آنها اعتبار و ارزش بوده و پول پرداخت می کنند. ما می توانیم بازار را ارزیابی و سپس رقابت جدی داشته باشیم. درباره پسته نیز می توانیم با آمریکا و در حوزه زعفران نیز با افغانستان یا هندوستان رقابت کنیم. تا میزانی که مشتریان علاقه مند به کالاهای ایرانی در گذشته وجود دارند، مجددا متقاضی برای کالای ایرانی خواهد بود و می توانیم به میزانی افزایش سهم را در این حوزه داشته باشیم.
اما در حوزه انرژی رقبای بزرگی مانند عربستان و عراق وجود دارد. عربستان با کاهش قیمت نفت، افزایش تولید و ارایه بسته های ویژه ، توانسته بازار ایران را تصاحب کند. این درحالی است که ایران طی سال های تحریم نتوانسته از امکانات فناوری های مدرن اکتشافی و استخراجی برخوردار باشد.
باید اینگونه تصور کرد که در سال های آینده، قرار نیست با عربستان رقابت کنیم. بلکه هر دو ما به عنوان اعضای بزرگ اوپک، در کنار سایر تولیدکنندگان باید با کشورهایی که با هزینه استخراج نفتشان از میادین نفتی بالاتر از نفت خلیج فارس است، رقابت کنیم. به طور مشخص نفت شیل در آمریکا و کانادا یا نفتی که در میادین دریایی استخراج می شود و هزینه بالایی نسبت به استخراج نفت از میادین فلات قاره دارد. متاسفانه رویکرد عربستان یک رویکرد بازنده - بازنده است. عربستان نفت را دستاویز چالش سیاسی خود با ایران قرار داد. باید این نگاه را کنار گذاشت و عربستان هر کاری که می خواهد انجام دهد. عربستان از نظر ظرفیت تولید به سقف رسیده است. اینگونه نیست که بتواند بیشتر استخراج و تولید کند. بنابراین آنچه ما وارد بازار می کنیم، جایگزین کشورهایی می شود که هزینه تولید بالایی دارند نه جایگزین نفت عربستان. البته برخی از پالایشگاه های اروپایی و آسیایی قبل از تحریم ها تنظمیات خود را با نفت ایران انجام داده بودند. نفت ایران برای آن ها مطلوب تر بود. از این رو مجددا حتی با فشارهای عربستان مبادرت به خرید نفت ایران می کنند. بازار نفت و استراتژی فروش آن
یک شطرنج سیاسی است که در سال های آینده باید صورت گیرد. صفحه شطرنجی که در طرف دیگر آن کشورهای متعددی نشسته و در راس آن عربستان قرار دارد. اما معتقدم دوران نفت، دوران پایداری نیست. گمانه های مختلفی وجود دارد اما معتقدم تا 50 سال آینده جایگزین دیگری برای مصرف نفت وجود خواهد داشت. یعنی سهم نفت در سهم و مصرف انرژی پایین می آید. بنابراین صرفا نباید با عربستان رقابت کرد، بلکه باید با تمام انرژی هایی که در دنیا در حال تولید است مانند انرژی های نو و تجدیدپذیر رقابت کرد. حتی باید با گاز رقابت کرد. البته ایران دارای ذخایر غنی از گاز بوده که مطلوب تر از نفت است و پایداری بیشتری به عنوان سوخت فسیلی در سبد انرژی دنیا خواهد داشت.
تا چه میزان سهم روابط بین المللی در متضرر شدن شرایط صادراتی تاثیرگذار بوده است؟ آیا صرفا مسایل خاورمیانه دخیل بوده یا ایران هنوز نتوانسته به وضعیت مطلوب صادراتی دست یابد؟ یا همچنان نگاه به ایران، نگاهی است که این کشور نمی تواند یک کشور با ثبات در روابط خود با نظام بین الملل باشد؟
دلایلی متعددی برای توفیق نداشتن در حوزه صادرات وجود دارد. این یک موضوع چند عاملی است. اقتصاد ما زیر سایه نفت مجال رشد نیافته است. بازار رقابت در اقتصاد همواره با ورود ارز پر قدرت نفت مختلف شده و اجازه تنفس به ارز حساس حاصل از فروش سایر کالاهای غیرنفتی نداده است. از طرف دیگر دولت به واسطه دخالت در اقتصاد به منظور اصلاح و کنترل ناکارآمد بوده است. زمانی که قیمت ها به دلیل بیماری هلندی افزایش یافته، سعی کرده کنترل دستوری قیمت را انجام دهد. همچنین رقابت و انگیزه ای برای تولید و محیط کسب و کار وجود ندارد. دولت ارز خود را به راحتی از فروش نفت به دست می آورد و توجهی به محیط کسب و کار نمی کند. از طرف دیگر ایران در منطقه ای قرار دارد که از نظر توان اقتصادی ضعیف است. هر کشوری بیشترین سهم تجارت خود را با کشورهای همسایه انجام می دهد، اما اکثر همسایگان ایران در جنگ هستند یا روابط حسنه ای با ایران ندارند. بنابراین ما در یک منطقه قرار داریم که یا تک هستیم یا رفقای ضعیفی داریم. از طرفی به مساله ادغام در اقتصاد جهانی توجه نکردیم. به سازمان تجارت جهانی ملحق نشدیم و در نهایت وارد مناقشات سیاسی شدیم. همچنین وارد هیچ پیمان
تجارت آزاد یا ترجیحی در منطقه یا دنیا نشدیم که با نرخ عادلانه ای کالاهای خود را به کشورها صادر کنیم. با شرکای اصلی تجاری، موافقنامه های دوجانبه یا نداشته یا معیوب داریم. به جای تجارت آزاد، تجارت ترجیحی داریم که بر اساس استراتژی خوبی تنظیم نشده است. همچنین اقتصاد ایران در مقاطع کوتاهی ثبات داشته و عموما بی ثباتی در اقتصاد موجب کم انگیزه شده تولید شده است. اقتصاد ما تورم و نرخ سود بانکی بالایی در مقابل نرخ رشد پایین دارد و.... موارد بسیار دیگر.
دیدگاه تان را بنویسید