سرویس اقتصادی فردا: موافقان و مخالفان سیاستهای اقتصادی دولت یازدهم با وجود نظرات متفاوتشان نسبت به سرنوشت اقتصادی کشور، موفقیت در مذاکرات هستهای را عاملی مثبت در اقتصاد ایران تلقی میکنند. از طرفي دولت نیز بیش از کارشناسان و منتقدان روی این مذاکرات حساب کرده است. در همین خصوص، حسین راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا با اشاره به مسائل سیاسی موجود در اقتصاد سیاسی تحریم، با ارائه مقدمهای در حوزه پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی توافق هستهای گفت: «ما اول باید بپرسیم که چه دولتی این بحران را بر کشور تحمیل کرد؟ این دولتهای نهم و دهم بود که این شرایط را در حوزه سیاست خارجی به بار آورد. آن دولت زمینههای شکلدهی ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا را علیه ایران فراهم کرد. ما 35سال در تحریم بودیم. حتی در دوران جنگ که اماکن اقتصادی و بنادر ایران را مورد هدف قرار میدادند و درآمد نفتی ایران در سال 65 حدود 6میلیارد دلار بود که 3میلیارد آن مصروف جنگ و 3میلیارد دلار دیگر آن صرف تهیه کالاهای اساسی میشد. اما با این حال ما هیچگاه اینقدر آسیبپذیر نبودیم. این کارشناس اقتصادی حوزه مسائل فقر و اشتغال با طرح پرسش از
چرایی ورود کشورهای غربی به مذاکرات هستهای افزود: «چیزی که واضح است، تمایل غرب به تضعیف ایران است. اما ایرانی که طی تحریمها درحال ضعف بود، چرا باید طرف مذاکره غرب باشد و اساسا غرب چرا با ایران مذاکره میکند»؟ وی در ادامه در پاسخ به این سوال خود گفت: «مهمترین دلیلی که موجب شد غرب با ایران مذاکره کند، از حیث اقتصادسیاسی، اقتدار نظامی ایران است. در ابتدای درگیریهای نظامی در سوریه هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه آمریکا عنوان کرد که «ظرف سه روز حکومت بشار اسد سقوط خواهد کرد». نخستوزیر فعلی ترکیه نیز اعلام کرد که سرنوشت سوریه در دست ترکیه است و آن را ظرف چند روز آینده تعیین کرد. اکنون که این نشست برگزار میشود، چند سال از آن صحبتها گذشته اما با وجود تبدیل شدن سوریه به یک سرزمین سوخته، هنوز حکومت بشار اسد پابرجاست. درمورد جنگ 33روزه لبنان و 22روزه غزه و همچنین مساله عراق و یمن، مانع اصلی پیشروی اهداف سیاسی غرب در این مناطق اراده و قدرت دیپلماتیک و فرهنگی ایران بودهاست. اهمیت نظامی ایران به عنوان یک مانع در جهت تحقق اهداف غرب و همچنین امنیت اسرائیل، چنان است که موجب شده تحلیلگران آمریکایی به این نتیجه
برسند که نیاز است ایران در کنار غرب قرار گیرد تا سناریوهای سیاسی آنان در منطقه پیش برود». وی در ادامه با اشاره به ناتوانی کشورهای غربی در گسترش نفوذ خود در منطقه ادامه داد: «امروز عصر افول لشکرکشی نظامی غرب است. تجربه عراق و افغانستان نشان داد که عصر نظامیگری مستقیم تمام شده است.اما گزینههای دیگری نیز روی میز آمریکا و اروپای غربی است. عامل دوم در ترغیب غرب به مذاکرات، انگیزههای اقتصادی است. سقوط آزاد اقتصادی آمریکا و اروپا روندی است که هنوز متوقف نشدهاست. به دنبال آن مشکلات اقتصادی ناشی از بحران مالی یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا بهوجود آمد که هنوز هم این کشورها در بحران قرار دارند. اروپا به انرژی خاورمیانه نیز نیاز دارد و این، آنها را به مذاکره با ایران ترغیب میکند. تا چند وقت قبل یک یورو 7/1برابر دلار ارزش داشت که این ارزش سقوط کرده و امروز نرخ یورو به شدت به نرخ دلار نزدیک شده است». این اقتصاددان مطرح همچنین از رقابتهای بینالمللی به عنوان یکی دیگر از دلایل توجه به مساله مذاکرات یاد کرد و گفت:«یکی از مشکلاتی که اکنون پیش روی آمریکا قرار دارد چین است. چین اکنون یک قدرت امپریالیست و سلطهگر
جدید است که برخلاف تمام قدرتهای امپریالیستی پیشین، بهجای گسترش حوزه نفوذ خود با قدرت نظامی وسیاسی، با قدرت اقتصادی خود بر کشورها سلطه یافته است. این مساله قدرت رو به افول آمریکا را تهدید میکند. ایران در این میان بزرگترین کشور منطقه از لحاظ جمعیت، وسعت و اقتصاد است که شریک چین محسوب میشود.چین امروزه یک طرح بزرگ ترابری در دست دارد که به «یوروژیا» معروف شده است. در این طرح خط آهنی از چین آغاز و 33کشور را درمینوردد که یکی از این کشورها ایران است. در این طرح فاصله ترانزیتی که قرار است یک ماه طول بکشد، طی 2هفته طی میشود و این صرفهجویی زمان اضافه درآمد بسیار قابل اعتنایی را در عرصه جهانی ایجاد خواهد کرد. این مساله یک انقلاب حملونقلی در جهان به حساب میآید و جهان تجارت را متحول خواهد کرد. ظرفیت اقتصادی عظیمی که این طرح برای چین ایجاد میکند که فاصله چین را تا برخی از کشورهای صنعتی نیز افزایش میدهد. لذا با توجه به این امر، ایران نقش زیادی در منطقه خواهد داشت. ترانزیت کالا و خدمات ایران به لحاظ نیروی نظامی و امن بودن، یک وزنه امنیتی در این منطقه نا امن به حساب میآید که این مساله باعث شده اهمیت ایران
بالا برود. این آخرین فرصت برای سرمایهگذاران غربی نیز خواهد بود تا به راحتی محصولات خود را انتقال دهند. البته صنعتی شدن ایران هم یکی از چالشهای مهم غرب است.عامل سوم انگیزههای سیاسی مذاکرات است که میتوان در میان آنها به رقابتهای سیاسی داخل آمریکا اشاره کرد. در طول تاریخ آمریکا تاکنون این اتفاق نیفتاده است که دموکراتها بتوانند سه بار پشت سر هم برنده انتخابات باشند و با توجه به نزدیکی دوره انتخابات بعدی آمریکا، این مذاکرات میتواند برگ برنده خوبی در دست حزب دموکرات آمریکا باشد. لذا دموکراتها به شدت به ایجاد رابطه با ایران تمایل دارند. در این راستا غرب ایران را هنوز به عنوان یک متحد بالقوه (نسبت به عربستان) در منطقه میشناسد. البته انگیزههای فرهنگی نیز درمورد مذاکرات وجود دارد. یکی از کشورهایی که از لحاظ فرهنگی سیطره آمریکا را با ایجاد خودباوری در مردم منطقه دچار چالش کرده است، ایران است که این مساله کنارزدن قدرت فرهنگی ایران را برای غرب ضروریتر کردهاست». این استاد دانشگاه الزهرا در ادامه صحبتهای خود به بیان برخی از مسائل مربوط به اقتصاد ایران پس از تحریمها پرداخت و گفت: «برای اولینبار در همین
زمستان گذشته در دولت برنامه بودجه بدون نفت ریخته میشود و از قضا راهحلهایی صحیح نیز طراحی میشود. اما بلافاصله پس از ایجاد زمزمههای توافق در سال جدید، همه ارادهها برای پیشبرد آن برنامهها تعطیل میشود. البته این خوشبینیها نباید زیاد باشد. چون آمریکا درموارد متعدد حتی به همپیمانان خود نیز در توافقات اقتصادی خیانت کرده است. بهطور مثال در همین سازمان تجارت جهانی بارها مقررات این سازمان را علیه کشورهای متحد خود نیز نقضکرد و امکان حضور کالاها را برای تنبیه سیاسی آنها در کشور خود میگیرد که این خلاف مقررات تجارت آزاد است.ما بلافاصله پس از جنگ نیز دچار خوشبینی شدیم و به امید بازشدن فضا به سراغ استقراض خارجی رفتیم. ما باید مراقب باشیم که با بازشدن فضای اقتصادی ایران دوباره همان فضای خوشبینانه افراطی که در سالهای پایانی حاکمیت پهلوی دوم بهوجود آمد، ایجاد نشود. البته امیدواریم که این قرارداد و توافق امضا شود. وابستگی اقتصاد به خارج و مصرفگرایی خطراتی است که دوباره کشور را در کنار مسائلی مثل نابرابری ما را تهدید میکند. مگر اینکه دولت یک استراتژی توسعه تهاجمی و پویا برای مقابله با این بحرانها داشته
باشد». منبع:ارمان
دیدگاه تان را بنویسید