مرتضي افقه: خبری تکاندهنده به نقل از یکی از سازمانهای معتبر بینالمللی به من رسید که شایسته است به دلیل اهمیت فوقالعاده آن همه رسانهها مملو از تفسیر و تحلیل آن باشند و ذیربطان را به خاطر آن وادار به پاسخگویی کنند. اما دریغ از انعکاسی ساده حتی در حد یک رویداد ورزشی عادی. خبر تکاندهنده اما تکراری است که حتی برای بار اول هم آنان را که باید تکان بدهد غافلگیر نکرد چه رسد به ایجاد حرکت و واکنش برای رفع آن. خبر این بود که: «یکی از سازمانهای معتبر بینالمللی اعلام کرده سالانه 300 هزار نفر از ایرانیان به کشورهای خارج مهاجرت میکنند که حدود نیمی از آنان جوانان دانشگاهیاند». این خبر و مشابه آن تازگی ندارد و بارها توسط مسئولان ذیربط داخلی نیز بیان شده و بعضاً توسط رسانهها انعکاس یافته است. این خبر آنقدر مهم و تکاندهنده است که نیاز به صفحههای فراوانی برای نگارش و ساعتها سخن گفتن دارد. اما چرا این خبر و اخبار تکراری و مشابه آن به جز در موارد استثناء، چندان نمیپیچید، موج ایجاد نمیکند ؟ دلایل زیادی برای حساس نبودن در مواجهه با این خبر میتوان بیان نمود اما شاید مهمترین آن ناآگاهی برخی مسئولین و تصمیمگیران
نسبت به علتالعلل فرایند توسعه است. توضیح آنکه، در کتب اقتصادی از سه عامل کار و زمین و سرمایه بهعنوان عوامل اصلی تولید نام میبرند. با این وصف، از بین این سه عامل، در اغلب متون کلاسیک اقتصاد بر نقش محوری سرمایه تأکید میشود. واقعیت آن است که آنچه بهعنوان عامل کار در این فهرست سهگانه ذکر شده در وهله اول بر نقش فیزیکی نیروی کار تمرکز میشد ولی هر چه به امروز نزدیکتر شدهایم نقش عقل و خرد و دانش و ابتکار نیروی انسانی پررنگتر شده است. به همین دلیل آنچه امروز موتور تحرک اقتصادی و غیراقتصادی کشورها تلقی میشود ابتکارها و ابداعات و خلاقیتهایی است که منشأ آن قوه فکری و عقلی و تخصصی انسانهاست نه قوه فیزیکی و جسمی نیروی کار که سالهاست تکنولوژیهای مخلوق فکر و اندیشه جایگزین آن شدهاند. همین نگرش به قوه فکر و خلاقیت نیروی انسانی است که همه کشورهای پیشرفته وادار کرده به دنبال جذب و بعضاً شکار نیروهایی باشند که با استفاده از قوه فکر و اندیشه آنها، رشد تولید ملی خود را شتاب دهند. اما بدون هیچ حساسیت چندانی نظارهگر مهاجرت امواج نیروهای انسانی نخبه، جوان، متخصص، پرانرژی و در بسیاری موارد پرتجربه خود به کشورهای
پیشرفته هستیم؟ میتوان مثل خیلیها نفت را مقصر این پدیده دانست. نفتی که سالهاست کار نیروی انسانی را به ظاهر میکند. سالهاست که نفت خود کار عوامل دیگر رشد اقتصادی را هم میکند. نفت البته یک نعمت خدادادی است که میتوانست شتابدهنده پیشرفت کشور باشد اما ذهنهای غافل و عملکرد برخی مدیران، سادهترین راه برای پیشرفت کشور را انتخاب نمودهاند: فروش نفت و صرف وجه آن برای طرحهای عمرانی. همین روند، بسیاری را دچار توهم ثروتمند بودن کرده است بهطوری که بعضا برخی مسئولین و تصمیمگیران و تأثیرگذاران در سخنان خود بیان میکنند که ما با داشتن ذخایر گاز و نفت فراوان کشوری ثروتمند هستیم. واقعیت آن است که اصولاً در تعریف ثروت به خطا رفتهاند. آنچه غفلت شده آن است که نفت و گاز و سایر منابع غیرانسانی وقتی به ثروت تبدیل میشوند که توسط انسان به کالا خدمات برای رفع نیاز و رفاه جامعه تبدیل شوند. این منابع غیرانسانی که به خودی خود ثروت نیستند که اگر بودند برای استخراج و بهرهبرداری از انبوه ذخایر گازی موجود در خلیجفارس و سایر مناطق کشور منتظر شرکتهای خارجی نبودیم و سالها برای بهرهبرداری از حوزههای مشترک نفت و گاز خود توسط
کشورهای همسایه چارهای اندیشیده بودیم. آری نظارهگر هجرت برخی نیروهای جوان و تحصیلکرده و متخصص و با تجربه خود هستیم که ناخواسته و برخلاف میل خود به تولید ملی کشورهای پیشرفته و قدرتمند کمک میکنند. راستی چرا آنقدر که برای حضور کشورهای قدرتمند در مناطق نفتخیز خاورمیانه از خود حساسیت نشان میدهیم برای خروج نیروهای انسانی نخبه خود که تنها ثروت یک کشور باید تلقی شوند، حساسیت چندانی نشان نمیدهیم؟ تردید نکنید که تا زمانی که نگرش به ثروت این چنین به خطا رفته باشد توسعه محقق نمیشود. ممکن است رشدی اقتصادی و مقطعی را شاهد باشیم (مثل تجارب تمام دهههای گذشته از زمان کشف نفت تا کنون)، اما توسعهای اتفاق نمیافتد. چون توسعه وقتی اتفاق میافتد که نیروهای انسانی یک کشور توسعهیافته شده باشند. لازم به ذکر است که مساله خروج نیروهای نخبه از کشور گاهگاهی توسط مراکزی برجسته میشود و به ظاهر اقداماتی صورت میگیرد اما به دلیل سطحینگری و کمتوجهی به علت اصلی این پدیده، اقدامات عمدتاً تشریفاتی و فاقد کارآیی لازم است. و نکته آخر آنکه، نحوه بیان مسئله نیز بسیار مهم است: اگر این پدیده «مهاجرت نخبگان» نامیده شود آنگاه، نیاز به
مطالعه و کشف علل و عوامل این پدیده روی آورده میشود و اقدامات برای کاهش آن سنجیده و جدی خواهد شد. اما آنچه در وهله اول بدان نیاز است اصلاح نگاه تصمیمگیران و تصمیمسازان و البته بسیاری متخصصین غافل نسبت به جایگاه انسان در فرایند توسعه است: برخلاف رشد اقتصادی که سه عامل کار و زمین و سرمایه منشأ حرکتاند، برای توسعه یک عامل بیشتر وجود ندارد: انسان، انسان و انسان، اما انسانی توسعهیافته.
* اقتصاددان
دیدگاه تان را بنویسید