دولت احمدینژاد باعث بیماری هلندی شد
سرویس اقتصادی « فردا »: ابلاغیه اقتصاد مقاومتی میرود که باعث تحول دربنیانهای اقتصاد کشور شود. کشوری که امروز درگیر جنگ اقتصادی تمامعیار شده است. جنگی که به ظاهر خون و خونریزی ندارد، اما ویرانی اقتصادی نتیجه آن است.
دکتر احمد توکلی، اقتصاددان همیشه منتقد مجلس که نامه های سرگشاده و نظراتش در بسیاری موارد جریان ساز بوده و باعث تصویب یا عدم تصویب لوایحی در صحن علنی می شود، ابلاغ ضوابط اقتصاد مقاومتی را بسیار بموقع توصیف می کند و معتقد است تحریم ها و محروم شدن ایران از درآمدهای نفتی اش، فضا و زمینه لازم برای این اصلاح را فراهم کرده است. وی درعین حال مختصات جنگ اقتصادی امروز غرب با ایران را باز کرده و جنبه های تئوریک آن را توصیف می کند. جنگی که حتی با مبانی بدیهی سرمایه داری نیز درتناقض است.
هدف رهبری از ابلاغ برنامه اقتصادی مقاومتی چه بود؟
کشور ما با منابع گسترده ای که چه به لحاظ نیروی انسانی تحصیلکرده، قوی، باهوش و انگیزه دار، چه از نظر دین مترقی و منابع غنی فرهنگی و طبیعی دارد از استعداد فراوانی برای ساماندهی وضع مردم برخوردار است و این استعداد خیلی بیش از آن چیزی است که این روزها ملاحظه می شود.
اما در طول این سال ها به رغم تنوع بیشتری که اقتصاد ملی کشور به آن دست یافت، به دلایلی تاریخی مانند اتکای به نفت، دولت ها همچنان در بودجه خود به نفت نیازمندند و اقتصاد ملی نیز تقویت نشده است، نتیجه این امر آن شده که شوک های بیرونی باعث ضربه پذیری اقتصاد کشورمان می شود.
این شوک های اقتصادی که به کشور وارد می شود، چیست؟
یک دسته از این شوک ها ناشی از جهانی سازی تحمیلی آمریکا به دنیاست، البته این امر با جهانی شدن تفاوت دارد؛ یعنی اراده سیاسی آمریکا به دنبال ادغام جوامع به نوع خاصی است و همین امر تلاطمات اقتصادی در نظام سرمایه داری ایجاد می کند.
در نظر داشته باشید که نظام سرمایه داری هم به طور تاریخی دچار چرخه رونق و رکود است و هم به طور ذاتی مستعد بحران است. این نظام در طول 30 سال اخیر 110 بحران را ایجاد کرده که به نظراقتصاددان های بزرگ جهان، به دلیل ضربه پذیری اقتصادهای کشورهای رو به توسعه، بحران ها در نظام سرمایه داری به شوک های اقتصادی مبدل شده و به آنها منتقل می شود. البته یکسری از شوک های اقتصادی نیز ناشی از شوک های طبیعی مانند زلزله و خشکسالی است که هم به اقتصاد داخلی کشورها و هم به اقتصاد کشورهای همجوار و طرف تجارت آنها صدمه می زند مانند ریزگردهایی که به اقتصاد کشور ما صدمه می زند، اما منشا آنها خارج از کشور است و ناشی از دستاوردهای نظام صنعتی غرب است که باعث گرمای بیش از حد زمین شده است.
درعین حال یکسری از شوک هایی که به اقتصاد کشورمان وارد می شود، شوک های تخاصمی است که ناشی از دشمنی سیاسی یا اعتقادی یا هردو با کشورماست. این شوک ها به شکل تحریم بروز می کند و اقتصاد کشوررا تحت تاثیر قرار می دهد.
در این میان اقتصاد مقاومتی چه نقشی پیدا می کند؟
اقتصاد مقاومتی به آن معناست که اقتصاد به شکلی باشد که بتواند این شوک ها را در خود هضم کند و در اثر آنها نشکند. مقام معظم رهبری با ابلاغ برنامه اقتصاد مقاومتی حرفی مقطعی نزده اند. به عقیده ایشان اقتصادی که از چنان ظرفیتی برخوردار است که بتواند خود را بازسازی و در برابر ضربات خارجی ایستادگی کند، می تواند این برنامه اقتصادی را نیز اجرا کند. این برنامه برای یکی، دو روز تدوین نشده است. در حال حاضر اقتصاد سرمایه داری بر جهان تسلط دارد و شوک های اقتصادی نیز موجود است؛ بنابراین تا وقتی که ما بر سر اعتقاداتمان بایستیم، دشمنی غرب نیز با ما وجود دارد.
علت تاکید مقام معظم رهبری به فوریت اجرای این برنامه چیست؟
وجود تحریم ها، برای ما این حسن را داشت که بیماری اقتصادی کشور ـ وابستگی به درآمد نفت ـ را به شکل بارزی بشناسیم. این موضوع زمینه ای فراهم کرد که همه متوجه ضعف اقتصاد کشور شوند و بستر فکری مناسبی برای مقاومت در برابر این تحریم ها و ضعف های اقتصادی فراهم شود. شما اگر در تنظیم بودجه 93 دقت کنید خیلی وضع نسبت به سال گذشته متفاوت است و تلاش شده تا بودجه صحیحی پایه ریزی شود.
چرا در گذشته این بیماری اقتصادی به شکل فعلی مشخص نبود؟
دلیل این امر این است که در گذشته بالا بودن قیمت نفت باعث می شد که نقاط ضعف و عیب های اقتصاد کشور پنهان و پوشیده بماند؛ اما حالا که ما دسترسی به منابع نفتی خود نداریم، این نقاط ضعف آشکار و مشخص شده است. مقام معظم رهبری از این بستر به وجودآمده بخوبی استفاده کردند و راهکاری لازم برای حل آن را ارائه دادند.
برخی بر این عقیده هستند که استفاده از مفاهیمی چون مقاومت و اقتصاد مقاومتی به آن معناست که کشورمان در یک جنگ اقتصادی با غرب قرار دارد.آیا شما این تعبیرها را می پذیرید؟
به نظر من در مرحله فعلی حتما شرایط به همین گونه است. مگر جنگ غیر از این است که دشمن منابع کشور را نابود و از دسترسی شما به آنها جلوگیری می کند؟ بنابراین تعجبی ندارد که بگویم کشور در شرایط جنگی قرار دارد. وقتی غرب برخلاف مبانی نظام سرمایه داری که از گردش آزاد عوامل تولید دفاع می کند، به ما اجازه نمی دهد که از پول و درآمدهای خود استفاده کنیم، این نوعی جنگ اقتصادی به شمار می رود. نظام سرمایه داری مبتنی بر این است که تحرک عوامل تولید باید درصدر باشد، اما غرب اجازه نمی دهد تا کشورمان آزادانه در این زمینه فعالیت کند. آنها می دانند که اگر محصولات کشورمان به بازار وارد شود، بازار را تحت تاثیر قرار می دهد و قیمت کالاها را بالا می برد برای همین اجازه ورود محصولات کشورمان را به بازار نمی دهند. این اتفاق منحصر به کشور ما نیست در بسیاری از اوقات آمریکا اجازه نمی دهد که حتی چین محصولاتش را به این کشور وارد کند.
در حال حاضر آمریکا نمی گذارد که پول حاصل از فروش محصولاتمان به کشور منتقل شود. تمام این اقدامات آمریکا حتی با مبانی نظام سرمایه داری نیز در تضاد است و این کشور تلاش می کند تمام اقدامات ممکن را علیه ایران به عمل آورد. حتی در برخی موارد که جنگ ظاهری هم ندارد علیه ایران مقاومت می کند و مانع ورود تکنولوژی ها به کشورمی شود. در نهایت جنگ اقتصادی چیزی غیر از این نمی تواند باشد، در ظاهر خون و خونریزی وجود ندارد، ولی فقر باعث ویرانی کشور می شود.
آیا شما این ابلاغیه را نشانه نگرانی نسبت به این جنگ می دانید؟
نگرانی نه. شما اگر فرض کنید که هیچ مخاصمه ای هم با آمریکا نداشته باشید، خود جهانی سازی با عوامل و قواعدی که آمریکا از این طریق و نهادهای بین المللی چون صندوق بین المللی پول بر اقتصاد جهان تحمیل می کند، بحران زاست. صرف نظر از طرح مخاصمه سیاسی، مفهوم انعطاف اقتصادی که در برابر شکنندگی اقتصادی در ادبیات اقتصادی ایجاد شده، واقعیتی مسلم است و این معنا را می دهد که جوامع باید طوری خودشان را تنظیم کنند که وقتی از بیرون به آنها شوک اقتصادی وارد می شود، به جای آن که بشکنند، تکانی بخورند و منعطف شوند و دوباره خودشان را بازسازی کنند. این مفهوم صرف نظر از مخاصمه سیاسی در ادبیات اقتصاد جهانی ایجاد شده، اما وقتی ما با مخاصمه سیاسی هم طرف هستیم باید جدی تر این مفهوم را درک کنیم. در نظر داشته باشید چون جنگ است و منافع بلند ملت ایران در میان است، ما باید نگران شکنندگی اقتصادی خودمان باشیم و سعی کنیم که آن را از بین ببریم.
ابلاغیه اقتصاد مقاومتی از دوبخش تشکیل شده است که یکی نگاه به ظرفیت های داخلی دارد و دیگری نگاه به ظرفیت های خارجی کشور می کند. به نظر شما کدام نقش پررنگ تر است؟
مقام معظم رهبری به شکلی واقع بینانه و بدرستی، اصطلاحی را مطرح فرمودند که عبارت از «توسعه درون زا و همراه با برون نگری» است. یک تئوری در اقتصاد بین المللی مطرح است و از سوی سازمان های بین المللی دفاع می شود. این مدل به نام نئوکلاسیک معروف است. این مدل در داخل کشور ما، طرفدارانی دارد و مدعی است که اولا رشد اقتصادی با عدالت در مبادله است و اگر یکی را تعقیب کنی دیگری را باید از دست بدهی و دیگر اینکه معتقدند که باید کشورهای روبه توسعه در مقابل نظم جهانی تسلیم شده و تقسیم کار جهانی تحمیلی از طرف بانک ها را بپذیرند. هر دوی این مفاهیم از نظر مقام معظم رهبری پذیرفته نیستند و ما نیز می گوییم این ادعا که غربی ها می گویند عدالت و کارایی با یکدیگر ناسازگار هستند، غلط است. برخلاف عقیده غرب زده های داخلی ما، ادبیات و علم اقتصادی جهان سرشار از مفاهیمی است که این مدل را تکذیب می کند. مفهوم جدیدی که این روزها خیلی روی آن کار می شود «رشد حامی ضعفا» و «رشد فراگیر» است. رشد حامی ضعفا، رشدی است که در مراحل رشد اقتصادی، رشد طبقات ضعیف خیلی بیشتر از طبقات بالا باشد و در بلندمدت به یکدیگر نزدیک شود. رشد فراگیر، نیزبه رشدی می گویند که طبقات ضعیف را بالا بکشد و بیشتر به نفع آنها تمام شود. این مفاهیم و ادبیات نشان می دهد برخلاف ادعایی که گفته می شود رشد و عدالت اجتماعی ناسازگاری دارند این دو مکمل یکدیگرهستند. رهبری نیز اصرار دارند که این دو مفهوم باید با هم حاصل شود. تعبیر پیشرفت و عدالت در سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری به همین موضوع اشاره دارد.
به عقیده شما برای تحقق این فکر چه باید کرد؟
ما هم باید جهت گیری را تصحیح کنیم و هم عمل خودمان را تغییر دهیم. از سیاست هایی که در این زمینه مطرح است این تصور است که اگر ما رابطه خودمان را با آمریکا برقرار کنیم، همه چیز حل می شود. تصوری که درست نیست و چند روز گذشته آن را معاون اول رئیس جمهور در سخنان خودش اصلاح کرد. روزی ما در ایران نه تنها با آمریکا رابطه داشتیم، بلکه مطیع آمریکایی ها بودیم و 40 هزار کارشناس نظامی آمریکایی بر ارتش ما حکومت می کردند. این طور نیست که اگر تحریم های آمریکا برداشته شود تمام مشکلات اقتصادی ما مرتفع شده و ما بدون مشکل خواهیم بود. چنین رویکردی ناشی از همان تفکری است که می گوید نظام جهانی نظام سلطه است و ما باید در آن حل شویم. این تفکر حتی در درون دولت نیز طرفدارانی دارد که باید این نگاه عوض شود. متناسب با تغییر نگاه، رفتار نیز عوض می شود. در حال حاضر در کشور درباره رسیدگی به کارگران نگاه منفی وجود ندارد، ولی عملکرد ما خوب نیست.
یکی از بخش هایی که در ابلاغیه مقام معظم رهبری به آن تاکید شده است، کاهش اتکا به درآمدهای نفتی و استفاده از آنها در بخش تولید و زیر بنایی است. چه راهکارهایی در این باره پیش روی دولت وجوددارد؟
موضوع نفت یک تیغ دولبه است. تاریخ و مطالعات اقتصادی دهه های اخیر نشان می دهد که در بلند مدت کشورهایی که از نظر منابع طبیعی غنی هستند دخل و خرجشان بیشتر از کشورهایی است که منابع غنی طبیعی ندارند. علت اصلی این موضوع این است که کشورهایی که از نظر منابع طبیعی سرشار هستند اتکای بیشتری به آن دارند و درآمد دولت ها بدون اتکا به عوامل داخلی است و این درآمدها دولت را از رسیدگی به عوامل تولید داخلی باز می دارد.
این در حالی است که عوامل تولید داخلی هستند که محتاج رسیدگی دولت می باشند و باید از رانت نفت استفاده کنند؛ اما متاسفانه دولت خود را صاحب قدرت می داند و بر این عقیده است که من به این درآمدها نیاز دارم و نمی توانم آنها را صرف رسیدگی به بخش تولید کنم، بنابراین به اندازه کافی به این بخش توجه نمی شود.
از سوی دیگر در این زمینه اصطلاحی به نام «نفرین منابع» وجود دارد. این اصطلاح از آنجا آمده که در کشورهای غنی به طور معمول، این منابع برای آنها تولید دردسر کرده اند. شاهد هستیم که در اثر اتکا به نفت این دردسر در کشوری مثل ایران، بیماری هلندی ایجاد می کند. این بیماری اقتصادی اولین بار در هلند در سال 1958 روی داد. ماجرا از این قرار بود که در دریای شمال گاز کشف شد و هلند نیز از این گاز بهره مند بود. در نتیجه این کشور افزایش درآمد ناشی از این امر را بسرعت به اقتصاد خود تزریق کرد و نتیجه آن ایجاد پدیده ضد صنعتی و تلاطم در رشد صنعتی بود. از آن به بعد به این پدیده که اثر منفی داشت، بیماری هلندی گفتند. در ایران نیز در سال 1353، که همزمان با جنگ اعراب و اسرائیل بود، اعراب فروش نفت به غرب را تحریم کردند و در نتیجه قیمت نفت از بشکه ای سه دلار به بشکه ای 11 دلار رسید. این شوک نفتی برای ایران درآمد بالایی به همراه داشت و درعرض سه سال بعد از این رویداد درآمد نفتی ایران از 5/17 میلیارد دلار به 65 میلیارد دلار رسید یعنی درآمد نفتی ایران چیزی حدود چهار برابر افزایش یافت. رژیم شاه در آن زمان با اعلام شعار گشودن دروازه های تمدن بزرگ، این درآمد را وارد اقتصاد کرد که نتیجه آن پدید آمدن بیماری هلندی در کشور، افزایش تورم و رکود اقتصادی بود. درحقیقت می توان گفت که درآمد نفتی را بی محابا خرج کردن ذاتا ایجاد رکود تورمی در اقتصاد می کند.
از سوی دیگر در نظر داشته باشید که دولت ها به وسیله افزایش درآمدهای نفتی عیوب خود را پنهان می کنند و سیاست های غلط آنها دوام می یابد. در نتیجه نفت به جای آن که قاتل نانمان شود قاتل جانمان می شود.
در چنین شرایطی راهکار پیش روی دولت چیست؟
راهکار آن است که دولت ها از خام فروشی نفت دور شوند. نفت کالایی است که وقتی فرآوری می شود، به طرز تصاعدی ارزش افزوده می یابد. نه تنها بنزین بلکه می توان هزاران ماده شیمیایی از نفت تولید کرد که حتی در ترکیب داروها هم استفاده شود. علاوه بر آن، در نتیجه دور شدن از خام فروشی، صنایعی چون پتروشیمی رونق می گیرد که موجب اشتغال بالایی می شود؛ بنابراین اگر خام فروشی نکنیم تنوع تولید داریم و به این سبب شکنندگی اقتصادکشور کاهش می یابد؛ یعنی اگر نفت خام ما را نخرند یا کشورهای دیگر تولید نفتشان را افزایش دهند، تولید نفت ایران کاهش نمی یابد. از سوی دیگر باید درآمد حاصل از نفت خام را در جامعه تزریق نکرد. پول نفت را باید در تولید تزریق کرده و در نتیجه از تولیدکننده مالیات گرفته شود که در این صورت قدرت مصرف دولت و خدمات عمومی افزایش یافته و اقتصاد کشور تقویت می شود.
اما برای رسیدن به چنین شرایطی زمان بسیاری لازم است. در حال حاضر باید چه کرد؟
باید از تزریق بی محابای پول نفت به اقتصاد جلوگیری کرد. اگر کل درآمد نفتی ایران را از سال 38 تا 91 به قیمت ثابت دلار حساب کنیم، در دوره احمدی نژاد، مطابق میزان کل درآمد نفتی و غیر نفتی این سال ها مصرف شد. آیا در آن زمان توانستیم کار موفقی در اقتصاد انجام دهیم؟ خیر! همچنان شکننده باقی ماندیم. در دوره جنگ، ما برای اقتصاد دولت 608 دلار نفتی، در دوره سازندگی 384 دلار، در دوره اصلاحات 364 دلار و در هفت ساله اول دولت احمدی نژاد 890 دلار مصرف کردیم که این افزایش درآمد موجب بروز بیماری هلندی شد. چاره ای که در این باره برای اولین بار در برنامه سوم توسعه در ماده 60 اندیشیده شد، این بود که هر سال به اندازه بودجه ای که تصویب می شود باید ارز به دولت بدهیم و بقیه آن را در حسابی به نام حساب ذخیره ارزی نگهداری کنیم. بر این اساس می شد از این حساب به دو روش استفاده کرد. نیمی از آن را نگه داشت تا اگر در سالی دولت کمتر از آنچه بودجه مصوب کرده است، درآمد داشت از آن استفاده کند و درآمد دولت بی نوسان شود و بقیه را نیز در اختیار بخش خصوصی قرار داد تا با استفاده از این تسهیلات کارخانه، مرزعه و کار تولیدی راه اندازی کند و اشتغال ایجاد شود.
مقام معظم رهبری اشاره داشتند که سال هاست که ایشان عناوین سال ها را اقتصادی انتخاب کردند و تاکید بر تحرک بخش اقتصاد داشتند اما این تاکید تنها به برگزاری سمینار، همایش، نصب بنر و در حقیقت در حد حرف باقی مانده است. چرا اینگونه است؟
مدیران ما برای مدیریت هزینه تربیت شده اند. من بارها درباره تدوین بودجه مثالی زده ام که اینجا هم می گویم. در سال 86 که کشور دچار سرمای شدیدی شد، اروپا را هم سرمای شدیدی فرا گرفت که در فرانسه تعداد زیادی از سالمندان و بی خانمان ها مردند. در آن زمان روزنامه های فرانسوی بر علیه دولت انتقادات بسیاری را منتشر کردند و به دولت گفتند که نمی تواند از عهده تامین سالمندان برآید. دولت نیز برای مردم توضیح داد که اگر مردم یک روز، روزهای کاری را افزایش دهند، میزان درآمد ملی افزایش یافته و در نتیجه دولت درآمد مالیاتی کافی برای هزینه سالمندان را در اختیار خواهد داشت. بعد از استفاده از ظرفیت رسانه ها و آماده سازی افکار عمومی توانستند این امر را اجرا و در نتیجه شرایط سالمندان را بهتر کردند. این مثالی است که من همیشه می گویم. آنها اول درآمد و بعد هزینه تعریف می کنند. اما متاسفانه ما اینطور نیستیم. ما همه، مدیران هزینه هستیم. مانند بچه پولداری که ارث پدرش که همان نفت است به او رسیده و کاری بابت آن نکرده است. بنابراین به راحتی ولخرجی می کند و به درستی برای هزینه کردهای خود فکر نمی کند.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید