سایت تحلیلی برهان : ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران در گفتوگویی ضمن انتقاد از فضای حاکم بر دانشکدههای اقتصاد میگوید: اغلب دانشکدهها هم اکنون به وسیلهی دانش سرمایهداری و البته بدون کوچکترین نقدپذیری اداره میشوند. آقای دکتر رزاقی، حضرتعالی مدتها در دانشگاههای ایران از جمله دانشگاه تهران، بعد و قبل از انقلاب اسلامی تدریس کردهاید. به عنوان کسی که کاملاً بر فضای حاکم بر دانشگاههای کشور مسلط هستید، ارزیابی شما از فضای فکری غالب بر دانشکدههای اقتصاد کشور چگونه است؟ آیا حضرتعالی فضای کنونی را میپسندید؟ در حال حاضر هیچ صدای مخالفی در دانشگاهها نیست؛ آنچه اکنون بر فضای دانشکدههای اقتصاد در ایران مسلط شده، دانش سرمایهداری است و یکی از اشکالات مهم هم این است که اغلب دانشکدههای اقتصاد دانشگاههای کشور، به وسیلهی دانش سرمایهداری و البته بدون کوچکترین نقدپذیری اداره میشوند! متأسفانه باید اذعان کنم که هیچ انتقادی در دانشکدههای اقتصاد نسبت به نظام سرمایهداری مشاهده نمیشود و هیچ کار علمی در این باره صورت نگرفته است. روح حاکم، تسلط نظام لیبرالی است. حداقل اینکه،
بنده به عنوان کسی که سالها در دانشکدههای اقتصاد این کشور تدریس کردهام چیزی مشاهده نکردم. از این رو به جرأت میگویم آن چه در دانشکدههای اقتصاد مشاهده می شود تک صدایی است و آن هم تنها ترویج صدای نظام سرمایهداری غرب است! از چه زمانی این فرهنگ در فضای دانشکدههای اقتصاد ایران علنی شد؟ فکر میکنم پس از انقلاب این فرهنگ خیلی بیشتر شده و تقریباً علنی شد. قبل از انقلاب به دلیل اینکه برخی اساتید و دانشجویان از کشورهای مختلف به ایران میآمدند، صداهای مختلفی هم در فضای دانشگاههای کشور وجود داشت از این رو معتقدم در آن زمان یعنی قبل از انقلاب حداقل اگر تبیینی دربارهی نظام سرمایهداری صورت میگرفت نقدی هم وجود داشت. اما پس از انقلاب عموماً این فرهنگ کاملاً برعکس شد؛ به گونهای که بر خلاف پیشبینیها و در حالیکه انتظار میرفت که پس از وقوع انقلاب اسلامی، دانشگاههای ایران با فضای کاملاً دگرگون شده مواجه شوند این گونه نشد و آن چه حاکم شد البته برخلاف پیشبینیها، نوعی نگاه لیبرالی و انعکاس فرهنگ غربی بود! جالب اینکه صدای مخالف نظام سرمایهداری در دانشکدههای اقتصاد ایران انعکاسی نداشت. یعنی شما معتقدید
هماکنون هم دانشگاهیان کشور موافق نظام سرمایهداری هستند؟ بنده نمیگویم همه، اما قریب به اتفاق این گونه است. همه اساتید اینگونه فکر نمیکنند؛ اما عموماً تفکراتشان اینگونه است. اگر هم مخالفی در دانشکدههای اقتصاد باشد صدای خیلی رسایی ندارد و انعکاسی هم پیدا نمیکند. بنابراین فکر میکنم بهتر است «بگویم دانشکدههای اقتصاد ایران به دروس نئولیبرالی تعظیم میکنند!!» این تفکر در ابتدا از کجا نشأت گرفت؟ تمام اینها از دانش اقتصادی نئولیبرالی نشأت گرفته است که آقای ریگان رییس جمهور وقت ایالات متحده امریکا آن را سالیان پیش جهت دهی کرد و همان طور که پیشبینی میشد این تفکر ادامه پیدا کرد تا دوره آقایان بوش و اوباما. به جرأت میتوان اذعان کرد تمام دانشکدههای اقتصاد در دنیا در تصرف این تفکر است. متأسفانه باید گفت دانشگاههای دنیا که باید هم اکنون در جایگاه بالاترین ستاد دموکراسی فعالیت کنند، از وظایف اصلی خود دور شدهاند. در حال حاضر دموکراسی علمی در دانشکدههای اقتصاد دنیا اصلاً جایگاهی ندارد؛ چرا که تک صدایی و ترویج صدای سرمایهداری در دانشکدههای اقتصاد موج میزند. این گستره به دانشکدههای اقتصاد ایران هم سرایت
کره و هم اکنون همانطور که میبینیم. دانشگاهها آن طور که باید میبود، نیست. تنها یک صدا در دانشکدههای اقتصاد شنیده میشود و آن هم صدای سرمایهداری صرف است. اثرات ترویج اینگونه سیاست و فرهنگ در جامعه چگونه است؟ فارغ التحصیلانی از دانشگاهها بیرون میآیند که حرف واحدی میزنند: مدیر میشوند، وزیر میشوند، مقاله مینویسند و ... و همه یک تفکر را اشاعه میکنند و آن فرهنگ سرمایهداری غرب است. تمام اینها آثاری است که به تبعیت از فرهنگ غرب وارد جامعهی ایرانی شده است. نکتهی بعدی اینکه مشاهدات چنین تفکراتی کاملاً در جامعه عیان است. با نگاهی به خروجی دانشکدههای اقتصاد متوجه میشویم که خیلی از فارغ التحصیلان دانشگاهی ما ترویج دهندههای سیاستهای نئولیبرالی مانند تعدیل اقتصادی هستند. تبعیت از اقتصاد نئولیبرالی صدای واحد جامعهی دانشگاهی و طیف وابسته به آن است. آنها معتقدند باید از سیاست تعدیل دفاع کرد، بازار همه چیز را سامان میدهد و دولت هم نباید در امور دخالت کند. اینها نمونههایی از تفکرات نئولیبرالی و تعدیل است. متأسفانه جامعهی ما خیلی وقت است به این عارضه مبتلا شده است. آیا ورود آقای احمدینژاد به
حاکمیت نیز نتوانست تحولاتی در سطح دانشگاهها ایجاد کند؟ اتفاقاً به نکته جالبی اشاره کردید که بنده نیز میخواستم به آن اشاره کنم. باید بگویم متأسفانه حتی با آمدن آقای احمدینژاد و تشکیل دولت ایشان نیز تحول عظیمی در دانشگاههای کشور ایجاد نشد. با ورود آقای احمدینژاد باز هم همان تفکرات اقتصادی گذشته تکرار شد. منظورتان از تکرار تفکرات گذشته چیست؟ منظورم همان تفکرات اقتصادی لیبرالی گذشته است. دولت آقای احمدینژاد نیز مانند دولتهای گذشته به فکر کوچک کردن بدنه خود افتاد و این ادبیات به معنای همان ادامهدار بودن تفکرات سیاست تعدیل اقتصادی البته با ادبیاتی دیگر بود. در هر حال بنده معتقدم هم اکنون یک حزب نئولیبرالی بر فضای سیاسی - اقتصادی و فکری دانشکدههای اقتصاد کشور حاکم هستند، که تبلور آن نیز خروج فارغ التحصیلانی است که پس از اتمام دوره تحصیلشان وارد جامعه میشوند. بنابراین واقعاً باید تأسف خورد برای کشوری مانند ایران که از لحاظ فرهنگی- ارزشی- تاریخی دارای مردانی متمدن است، اما تفکری بر آن حاکم است که هیچ سنخیتی با اصول تعریف شده آن ندارد. مگر قرار نبود که پس از انقلاب فضای دانشگاههای کشور تغییر کند و
مباحث اسلامی- ایرانی به صورت جدیتر دنبال شود؟ بله کاملاً درست است؛ از همان ابتدا هم ترتیباتی اتخاذ شد تا تجدیدنظر جدی بر فضای سیاسی- اجتماعی دانشگاهها صورت گیرد. این مسأله در دانشکدههای اقتصاد به صورت جدیتری دنبال شد و قرار هم بر این شد که در دروس و سرفصلهای رشته اقتصاد به طور کامل تجدیدنظر شود. حتی تیمی هم تشکیل شد تا دروس اقتصاد را بازنویسی کنند، اما آنچه پس از مدتی ارایه شد همان سیاستهای نئولیبرالی گذشته بود که باز هم در دانشکدههای اقتصاد تدریس میشد. اما چرا سرفصلها و دروس دانشگاهی تغییر نکرد؟ مهمترین دلیل این بود که تفکرات خود نویسندگان سرفصلهای دروس اقتصاد، امریکایی و غربی بود. از این رو نباید از این گونه افراد توقع میداشتیم تا دروسی را برای دانشکدههای اقتصاد ما تدوین کنند که کاملاً با فرهنگ ایرانی- اسلامی ما سازگار باشد. جالب است بدانید در اوایل انقلاب یک اقتصاددان ایرانی که در امریکا زندگی میکرد به نام آقای (...) مدت کوتاهی به ایران آمد تا در تغییر سرفصلهای دروس اقتصاد کمک کند. کار گروهی برای این کار تشکیل شد و البته از پتانسیل خود دانشکدههای اقتصاد نیز برای تغییر سرفصلها و دروس
دانشگاهی استفاده شد اما حاصل کار نتیجهای نداد که همگان علاقه مند بودند. دلیلش هم همانطور که در ابتدا به شما گفتم، دید امریکایی ایشان و گروهی بود که برای تغییرات آمده بودند. مشخص بود که ما نتیجهای نمیگیریم. به یاد دارم در آن تغییرات دروسی مانند «توسعه» و «اقتصاد ایران» که کاملا با فرهنگ ایرانی- بومی ما سنخیت دارد از دروس دانشگاهی ما حذف شد!! اما هم اکنون این دروس در دانشکدههای اقتصاد تدریس میشود چه زمانی این دروس اضافه شدند؟ چند سال بعد فهرست جدیدی ارایه شد که برخی دروس اضافه شد. اما برخی دیگر نیز حذف شد. در هر حال فکر میکنم باید برای ترویج فرهنگ بومی اقتصاد برنامهریزی بلند مدتی داشته باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید