صدای مخالف سرمایه‌‌‏داری شنیده نمی‌‏‌شود

کد خبر: 176082

ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران در گفت‏‌‌و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویی ضمن انتقاد از فضای حاکم بر دانشکده‏‌‌های اقتصاد می‌‏‌گوید: اغلب دانشکده‌‏‌ها هم اکنون به وسیله‌‌ی دانش سرمایه‌‌‌‏داری و البته بدون کوچکترین نقدپذیری اداره می‌‌‏شوند.

سایت تحلیلی برهان : ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران در گفت‏‌‌و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویی ضمن انتقاد از فضای حاکم بر دانشکده‏‌‌های اقتصاد می‌‏‌گوید: اغلب دانشکده‌‏‌ها هم اکنون به وسیله‌‌ی دانش سرمایه‌‌‌‏داری و البته بدون کوچکترین نقدپذیری اداره می‌‌‏شوند. آقای دکتر رزاقی، حضرتعالی مدت‏ها در دانشگاه‏های ایران از جمله دانشگاه تهران، بعد و قبل از انقلاب اسلامی تدریس کرده‏اید. به عنوان کسی که کاملاً بر فضای حاکم بر دانشگاه‏های کشور مسلط هستید، ارزیابی شما از فضای فکری غالب بر دانشکده‏های اقتصاد کشور چگونه است؟ آیا حضرتعالی فضای کنونی را می‏پسندید؟ در حال حاضر هیچ صدای مخالفی در دانشگاه‏ها نیست؛ آن‏چه اکنون بر فضای دانشکده‏های اقتصاد در ایران مسلط شده، دانش سرمایه‏داری است و یکی از اشکالات مهم هم این است که اغلب دانشکده‏های اقتصاد دانشگاه‏های کشور، به وسیله‏ی دانش سرمایه‏داری و البته بدون کوچکترین نقدپذیری اداره می‏شوند! متأسفانه باید اذعان کنم که هیچ انتقادی در دانشکده‏های اقتصاد نسبت به نظام سرمایه‏داری مشاهده نمی‏شود و هیچ کار علمی در این باره صورت نگرفته است. روح حاکم، تسلط نظام لیبرالی است. حداقل این‏که، بنده به عنوان کسی که سال‏ها در دانشکده‏های اقتصاد این کشور تدریس کرده‏ام چیزی مشاهده نکردم. از این رو به جرأت می‏گویم آن چه در دانشکده‏های اقتصاد مشاهده می شود تک صدایی است و آن هم تنها ترویج صدای نظام سرمایه‏داری غرب است! از چه زمانی این فرهنگ در فضای دانشکده‏های اقتصاد ایران علنی شد؟ فکر می‏کنم پس از انقلاب این فرهنگ خیلی بیشتر شده و تقریباً علنی شد. قبل از انقلاب به دلیل این‏که برخی اساتید و دانشجویان از کشورهای مختلف به ایران می‏آمدند، صداهای مختلفی هم در فضای دانشگاه‏های کشور وجود داشت از این رو معتقدم در آن زمان یعنی قبل از انقلاب حداقل اگر تبیینی درباره‏ی نظام سرمایه‏داری صورت می‏گرفت نقدی هم وجود داشت. اما پس از انقلاب عموماً این فرهنگ کاملاً برعکس شد؛ به گونه‏ای که بر خلاف پیش‏بینی‏ها و در حالی‏که انتظار می‏رفت که پس از وقوع انقلاب اسلامی، دانشگاه‏های ایران با فضای کاملاً دگرگون شده مواجه شوند این گونه نشد و آن چه حاکم شد البته برخلاف پیش‏بینی‏ها، نوعی نگاه لیبرالی و انعکاس فرهنگ غربی بود! جالب این‎‏که صدای مخالف نظام سرمایه‏داری در دانشکده‏های اقتصاد ایران انعکاسی نداشت. یعنی شما معتقدید هم‏اکنون هم دانشگاهیان کشور موافق نظام سرمایه‏داری هستند؟ بنده نمی‏گویم همه، اما قریب به اتفاق این گونه است. همه اساتید این‏گونه فکر نمی‏کنند؛ اما عموماً تفکراتشان این‏گونه است. اگر هم مخالفی در دانشکده‏های اقتصاد باشد صدای خیلی رسایی ندارد و انعکاسی هم پیدا نمی‏کند. بنابراین فکر می‏کنم بهتر است «بگویم دانشکده‏های اقتصاد ایران به دروس نئولیبرالی تعظیم می‏کنند!!» این تفکر در ابتدا از کجا نشأت گرفت؟ تمام این‏ها از دانش اقتصادی نئولیبرالی نشأت گرفته است که آقای ریگان رییس جمهور وقت ایالات متحده امریکا آن را سالیان پیش جهت دهی کرد و همان طور که پیش‏بینی می‏شد این تفکر ادامه پیدا کرد تا دوره آقایان بوش و اوباما. به جرأت می‏توان اذعان کرد تمام دانشکده‏های اقتصاد در دنیا در تصرف این تفکر است. متأسفانه باید گفت دانشگاه‏های دنیا که باید هم اکنون در جایگاه بالاترین ستاد دموکراسی فعالیت کنند، از وظایف اصلی خود دور شده‏اند. در حال حاضر دموکراسی علمی در دانشکده‏های اقتصاد دنیا اصلاً جایگاهی ندارد؛ چرا که تک صدایی و ترویج صدای سرمایه‏داری در دانشکده‏های اقتصاد موج می‏زند. این گستره به دانشکده‏های اقتصاد ایران هم سرایت کره و هم اکنون همان‏طور که می‏بینیم. دانشگاه‏ها آن طور که باید می‏بود، نیست. تنها یک صدا در دانشکده‏های اقتصاد شنیده می‏شود و آن هم صدای سرمایه‏داری صرف است. اثرات ترویج این‏گونه سیاست و فرهنگ در جامعه چگونه است؟ فارغ التحصیلانی از دانشگاه‏ها بیرون می‏آیند که حرف واحدی می‏زنند: مدیر می‏شوند، وزیر می‏شوند، مقاله می‏نویسند و ... و همه یک تفکر را اشاعه می‏کنند و آن فرهنگ سرمایه‏داری غرب است. تمام این‏ها آثاری است که به تبعیت از فرهنگ غرب وارد جامعه‏ی ایرانی شده است. نکته‏ی بعدی این‏که مشاهدات چنین تفکراتی کاملاً در جامعه عیان است. با نگاهی به خروجی دانشکده‏های اقتصاد متوجه می‏شویم که خیلی از فارغ التحصیلان دانشگاهی ما ترویج دهنده‏های سیاست‏های نئولیبرالی مانند تعدیل اقتصادی هستند. تبعیت از اقتصاد نئولیبرالی صدای واحد جامعه‏ی دانشگاهی و طیف وابسته به آن است. آن‏ها معتقدند باید از سیاست تعدیل دفاع کرد، بازار همه چیز را سامان می‏دهد و دولت هم نباید در امور دخالت کند. این‏ها نمونه‏هایی از تفکرات نئولیبرالی و تعدیل است. متأسفانه جامعه‏ی ما خیلی وقت است به این عارضه مبتلا شده است. آیا ورود آقای احمدی‏نژاد به حاکمیت نیز نتوانست تحولاتی در سطح دانشگاه‏ها ایجاد کند؟ اتفاقاً به نکته جالبی اشاره کردید که بنده نیز می‏خواستم به آن اشاره کنم. باید بگویم متأسفانه حتی با آمدن آقای احمدی‏نژاد و تشکیل دولت ایشان نیز تحول عظیمی در دانشگاه‏های کشور ایجاد نشد. با ورود آقای احمدی‏نژاد باز هم همان تفکرات اقتصادی گذشته تکرار شد. منظورتان از تکرار تفکرات گذشته چیست؟ منظورم همان تفکرات اقتصادی لیبرالی گذشته است. دولت آقای احمدی‏نژاد نیز مانند دولت‏های گذشته به فکر کوچک کردن بدنه خود افتاد و این ادبیات به معنای همان ادامه‏دار بودن تفکرات سیاست تعدیل اقتصادی البته با ادبیاتی دیگر بود. در هر حال بنده معتقدم هم اکنون یک حزب نئولیبرالی بر فضای سیاسی - اقتصادی و فکری دانشکده‏های اقتصاد کشور حاکم هستند، که تبلور آن نیز خروج فارغ التحصیلانی است که پس از اتمام دوره تحصیل‏شان وارد جامعه می‏شوند. بنابراین واقعاً باید تأسف خورد برای کشوری مانند ایران که از لحاظ فرهنگی- ارزشی- تاریخی دارای مردانی متمدن است، اما تفکری بر آن حاکم است که هیچ سنخیتی با اصول تعریف شده آن ندارد. مگر قرار نبود که پس از انقلاب فضای دانشگاه‏های کشور تغییر کند و مباحث اسلامی- ایرانی به صورت جدی‏تر دنبال شود؟ بله کاملاً درست است؛ از همان ابتدا هم ترتیباتی اتخاذ شد تا تجدیدنظر جدی بر فضای سیاسی- اجتماعی دانشگاه‏ها صورت گیرد. این مسأله در دانشکده‏های اقتصاد به صورت جدی‏تری دنبال شد و قرار هم بر این شد که در دروس و سرفصل‏های رشته اقتصاد به طور کامل تجدیدنظر شود. حتی تیمی هم تشکیل شد تا دروس اقتصاد را بازنویسی کنند، اما آن‏چه پس از مدتی ارایه شد همان سیاست‏های نئولیبرالی گذشته بود که باز هم در دانشکده‏های اقتصاد تدریس می‏شد. اما چرا سرفصل‏ها و دروس دانشگاهی تغییر نکرد؟ مهمترین دلیل این بود که تفکرات خود نویسندگان سرفصل‏های دروس اقتصاد، امریکایی و غربی بود. از این رو نباید از این گونه افراد توقع می‏داشتیم تا دروسی را برای دانشکده‏های اقتصاد ما تدوین کنند که کاملاً با فرهنگ ایرانی- اسلامی ما سازگار باشد. جالب است بدانید در اوایل انقلاب یک اقتصاددان ایرانی که در امریکا زندگی می‏کرد به نام آقای (...) مدت کوتاهی به ایران آمد تا در تغییر سرفصل‏های دروس اقتصاد کمک کند. کار گروهی برای این کار تشکیل شد و البته از پتانسیل خود دانشکده‏های اقتصاد نیز برای تغییر سرفصل‏ها و دروس دانشگاهی استفاده شد اما حاصل کار نتیجه‏ای نداد که همگان علاقه مند بودند. دلیلش هم همان‏طور که در ابتدا به شما گفتم، دید امریکایی ایشان و گروهی بود که برای تغییرات آمده بودند. مشخص بود که ما نتیجه‏ای نمی‏گیریم. به یاد دارم در آن تغییرات دروسی مانند «توسعه» و «اقتصاد ایران» که کاملا با فرهنگ ایرانی- بومی ما سنخیت دارد از دروس دانشگاهی ما حذف شد!! اما هم اکنون این دروس در دانشکده‏های اقتصاد تدریس می‏شود چه زمانی این دروس اضافه شدند؟ چند سال بعد فهرست جدیدی ارایه شد که برخی دروس اضافه شد. اما برخی دیگر نیز حذف شد. در هر حال فکر می‏کنم باید برای ترویج فرهنگ بومی اقتصاد برنامه‏ریزی بلند مدتی داشته باشیم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
Markets

نیازمندیها

قرص لاغری پلاتین

تازه های سایت