بایدن در بازار ارز فردوسی!

کد خبر: 1050874

در حالی ‌که هیچ اتفاق اقتصادی در کشور رخ نداده، دلیل نوسانات قیمت ارز چیست؟

 بایدن در بازار ارز فردوسی!

وطن امروز: قیمت ارز در بازار آزاد باز هم روند صعودی به خود گرفته و در یک هفته اخیر، قیمت هر دلار آمریکا با 2 هزار تومان افزایش، وارد کانال 26 هزار تومان شده است. این افزایش قیمت دلار را می‌توان نخستین جهش جدی پس از رکورد قیمت ارز در مهرماه سال جاری (دلار 30 هزار تومانی) دانست. پس از این رکورد تاریخی، ناگهان با زمزمه‌های پیروزی نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا  قیمت دلار در سراشیبی سقوط قرار گرفت و حتی نرخ‌ 22 هزار تومان را هم به خود دید. آنچه در نوسانات قیمت ارز در نیمه دوم سال جاری عیان است، بی‌ارتباطی آن با دلایل بنیادین اقتصادی کشور است. این یعنی نه کاهش و نه افزایش قیمت ارز هیچ توجیه اقتصادی ندارد و در بهترین حالت آن را می‌توان ناشی از امیدواری بابت ورود ارزهای بلوکه به ایران و در بدترین حالت با مولفه‌های انتخاباتی و برای سفید‌سازی جریان دموکرات در آمریکا با اغراض سیاسی- انتخاباتی توسط جریانات قدرتمند داخلی دانست. با در نظر گرفتن هر ۲ فرضیه، نقش تعلل و کوتاهی بانک مرکزی به عنوان اصلی‌ترین پاسدار ارزش پول ملی و نهاد دولت در این پدیده واضح است. کما اینکه اگر قیمت ارز این چنین وابسته به جو روانی و مسائل بین‌المللی است و مبنای بنیادینی در نوسان آن وجود ندارد، چرا دولت اقدامی برای مدیریت این رقم غیرواقعی و ناشی از جو روانی نکرده است؟ مگر غیر از این است که شاخص قیمت ارز یکی از اصلی‌ترین متغیرهای تاثیرگذار بر تورم کشور است و رهاسازی آن می‌تواند باعث کوچک شدن سفرهای مردم شود؟ 

به گزارش «وطن امروز»، نوسان قیمت دلار در نیمه دوم سال جاری پیش از آنکه شبیه نمودارهای قیمتی باشد، شبیه نوار قلب است! آنقدر که در آن می‌توان فرود و فراز پیدا کرد. اساسا نوسانات سال جاری را نمی‌توان با هیچ شاخص اقتصادی ارزیابی کرد؛ نه در زمان رشد قیمت ارز نشانه‌ای از کاهش صادرات نفت و برگشت درآمدهای ارزی وجود دارد و نه در زمان کاهشی شدن قیمت ارز خبری از بازگشت‌ ارزهای بلوکه و بهبود منابع ارزی است. 
بازار ارز بیش از هر زمان دیگری بدون صاحب است و همین موضوع بیشترین آسیب را به معیشت مردم وارد می‌کند. دلیل تاثیر‌گذاری قیمت ارز بر معیشت مردم را هم باید در اینجا جست که حدود 80 درصد اقلام وارداتی کشور که با ارز نیمایی تامین می‌شوند و قیمت این ارز هم مطابق نوسانات در بازار آزاد خود را به‌روز‌رسانی می‌کند، کالاهای اساسی، ‌اولیه و واسطه‌ای هستند. این یعنی خواسته یا ناخواسته همواره قیمت ارز تاثیر خود را بر محصولاتی که بخش قابل توجهی از آن در داخل کشور هم تولید می‌شود، می‌گذارد، چه رسد به کالاهایی که به صورت کامل از خارج کشور وارد می‌شوند. 
 
* بایدن در فردوسی!
به طرز عجیبی قیمت ارز در بازار آزاد ایران وابسته به اتفاقات آمریکا شده است. مهرماه امسال قیمت ارز به طور ناگهانی در چند هفته خود را به کانال 30 هزار تومان رساند، بانک مرکزی در آن مقطع هیچ اقدامی برای کنترل بازار انجام نداد و حتی رئیس‌کل بانک مرکزی سیگنال افزایشی هم به آن داد. عبدالناصر همتی درباره آینده قیمت ارز در آن مقطع اظهار داشت: «در حال حاضر ده‌ها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی ما در خارج از کشور مسدود است و حتی کشورهایی که روابط خوبی با ما دارند، به دلیل فشار آمریکا اجازه ندادند از این منابع استفاده کنیم، در حالی که پیش‌بینی بنده این بود که امسال بتوانیم از آنها بهره‌برداری کنیم». همتی با تاکید بر اینکه خوشبختانه ما در بانک مرکزی اقدامات خوبی را آغاز کرده‌ایم و به همین منظور نسبت به آینده خوش‌بین هستیم،‌ افزود: «هر چند در روزهای آخر ریاست‌جمهوری رئیس‌جمهور کنونی آمریکا فشارها بیشتر می‌شود اما ما هم مقاومت خود را بیشتر خواهیم کرد. ۳ هفته آینده فشارها بر ایران بیشتر خواهد شد‌ و این بازار پرریسک‌ترین بازار است».
این نخستین‌بار بود که یک مسؤول رسمی دولت قیمت دلار را به انتخابات آمریکا ربط داد. درست با گمانه‌زنی‌های پیروزی جو بایدن، قیمت ارز کاهشی شد و در مقاطعی به حدود 22 هزار تومان هم رسید اما دیری نپایید که با سیگنال‌های منفی بایدن نسبت به مذاکره، دوباره روند قیمت ارز صعودی شد و امروز شاهد رشد قیمت ارز هستیم.  موضوع اصلی اما اینجا بود که چرا همتی وعده ۳ هفته دیگر را داده بود؟ آیا قرار بود با انتخاب شدن هر یک از کاندیداهای موجود در انتخابات آمریکا بلافاصله یک اتفاق خارق‌العاده در روابط خارجی کشورمان رخ دهد؟ مسلما هر اتفاقی که بخواهد از سمت واشنگتن برای تهران بیفتد، از مسیر مذاکره می‌گذرد، چه ‌بسا نوسانات موجود هم پیش‌پرداخت‌هایی است که برای مذاکره دوباره در حال پرداخت شدن است، البته که این هزینه از جیب مردم و به قیمت کوچک شدن سفره‌های آنهاست. این یعنی گره زدن یک موضوع اقتصادی به اتفاقات سیاسی و تکرار آنچه در برجام رخ داد یا به عبارت صحیح‌تر حرکت در مسیر برون‌زایی اقتصاد و گره زدن تمام مسائل به توافقات دیپلماتیک؛ رفتاری که نشان‌دهنده ضعف ساختاری دولت است و ایران را برای یک مذاکره بد دیگر با دست پایین‌تر نسبت به طرف غربی آماده می‌کند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
Markets

نیازمندیها

تازه های سایت