۴ دلیل برای غیردموکراتیک بودن انتخابات کنگره آمریکا

کد خبر: 890629

معمولاً ۴ دلیل درباره غیردموکراتیک بودن انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا عنوان می‌شود که در این گزارش به توضیح درباره آن‌ها پرداخته‌ایم.

۴ دلیل برای غیردموکراتیک بودن انتخابات کنگره آمریکا

خبرگزاری فارس: برخی از تحلیلگران انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا که آبان‌ماه سال جاری برگزار می‌شود را شاخصی برای نشان دادن میزان حمایت‌ها در ان کشور از سیاست‌های «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا می‌دانند.

از این نگاه، پیروزی دموکرات‌ها در این انتخابات به عنوان انتقاد از سیاست‌های دونالد ترامپ تلقی خواهد شد. اگر جمهوری‌خواهان بتوانند اکثریت فعلی در کنگره را حفظ کنند این به منزله مهر تأیید بر ترامپ و سیاست‌های دولت او خواهد بود.

اشکال این نگاه، اما در آنجا است که بر خلاف مباهاتی که آمریکایی‌ها به دموکراسی‌شان می‌کنند، فرایند‌های رأی‌گیری در این کشور گاهاً بسیار غیردموکراتیک است.

معمولاً ۴ دلیل درباره غیردموکراتیک بودن انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا عنوان می‌شود که در زیر درباره آن‌ها توضیح داده شده است.

مشارکت اندک

مشارکت در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا معمولاً پایین است و نتایج این رأی‌گیری‌ها معمولاً شاخصی معرف برای نشان دادن اراده عمومی جمعیت ۳۲۶ میلیون نفری آمریکا به شمار نمی‌رود.

در انتخابات میان‌دوره‌ای سال ۲۰۱۴، تنها ۳۵ درصد از رأی‌دهندگان مجاز در انتخابات شرکت کردند. این پایین‌ترین رقم مشارکت از سال ۱۹۴۲ به شمار می‌رود. اوج میزان مشارکت آمریکا در این انتخابات سال ۱۹۹۶ بوده که ۴۸.۷ درصد از واجدان شرایط در رأی‌گیری شرکت کرده‌اند. اما این رقم هم از ۵۰ درصد کمتر است.

۴ دلیل برای غیردموکراتیک بودن انتخابات کنگره آمریکا

همان‌طور که در جدول بالا دیده می‌شود میزان مشارکت در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره از سال ۱۹۳۴ تا ۲۰۱۴، همواره اندک و زیر ۵۰ درصد بوده است. منبع: سایت «پروژه انتخابات ایالات متحده»، نقل‌شده در بی‌بی‌سی

بیشترین میزان افت مشارکت را در دهه ۱۹۷۰ شاهد هستیم. این انتخابات مربوط به بعد از رسوایی «واترگیت» است. این موضوع نشان می‌دهد نارضایتی‌ها از رویداد‌های سیاسی یکی از دلایل مشارکت اندک در انتخابات آمریکا است.

مانع‌تراشی در رأی‌دهی

قوانین برخی از ایالت‌ها ثبت‌نام رأی‌دهندگان برای شرکت در انتخابات را دشوار کرده است. حامیان این سیاست‌ها می‌گویند این قوانین سخت‌گیرانه برای جلوگیری از تقلب در انتخابات ضروری هستند.

در هشت ایالت آمریکا رأی‌دهندگان برای اینکه بتوانند در انتخابات شرکت کنند بایستی سند‌های هویتی عکس‌داری که توسط دولت صادر شده ارائه کنند. در هشت ایالت دیگر هم داشتن سند‌های هویتی عکس‌دار ارجح است، اما روش‌های دیگری هم برای تأیید هویت رأی‌دهنده وجود دارند.

با در نظر گرفتن مشکلاتی که اقشار فقیر، مسن و اقلیت‌ها برای دریافت اسناد هویتی دارند این قوانین می‌توانند اثری قابل توجه بر مشارکت در انتخابات و شنیده شدن صدای تمامی گروه‌ها در رأی‌گیری برجای بگذارند.

نتایج مطالعه‌ای که دانشگاه ویسکانسین انجام داده نشان می‌دهد سال ۲۰۱۶ دست‌کم ۱۷ هزار رأی‌دهنده در ویسکانسین به دلیل نداشتن اسناد هویتی قابل قبول از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری منع شدند. دونالد ترامپ تنها با ۲۲۷۰۰ رأی در این ایالت پیروز شد.

«جریمندرینگ» یا «کژحوزه‌بندی»

«جریمندرینگ» که در زبان فارسی به «کژحوزه‌بندی» ترجمه شده در واقع برای اشاره به تقسیم‌بندی نادعادلانه حوزه‌های انتخاباتی یا دستکاری در این حوزه‌ها به کار می‌رود.

این واژه در واقع ترکیبی از نام «البریج جری»، فرماندار ایالت ماساچوست در اوایل قرن ۱۹ و لغت «salamander» به معنی «سمندر» است و اولین بار ۲۶ مارس ۱۸۱۲ در واکنش به اقدام او برای دستکاری مناطق انتخاباتی ماساچوست به کار رفت.

«جری» که خودش عضو حزب «دموکرات-جمهوری‌خواه» بود حوزه‌های انتخاباتی را به گونه‌ای دستکاری کرده بود که رأی‌گیری‌ها به نفع حزب او و به ضرر حزب رقیب «فدرالیست» تمام شود.

این کارتون سیاسی مارس ۱۹۸۲ در واکنش به اقدام فرماندار ماساچوست برای بازترسیم نقشه مربوط به حوزه انتخاباتی «اسکس جنوبی» در انتخابات سنای ایالتی چاپ شد. هدف فرماندار تضعیف آرای حزب فدرالیست بود.

شکل یکی از حوزه‌هایی (اسکس جنوبی) که «البریج جری» نقشه آن را مجدداً ترسیم کرده بود، شبیه سمندر شده بود که روزنامه «بوستون گزت» آن را دستمایه طنز قرار داد و واژه «جریمندر» (سمندر جری) را برای آن انتخاب کرد.

از آن زمان به بعد «جریمندرینگ» به اصطلاحی تبدیل شده که توسّعاً به معنی هر گونه دستکاری در حوزه‌های انتخاباتی برای کمک به یک حزب به کار می‌رود. این پدیده که در آن به جای آنکه رأی‌دهندگان سیاستمداران را انتخاب کنند، سیاستمداران رأی‌دهندگان را انتخاب می‌کنند، یکی از مصادیق جلوگیری از تحقق دموکراسی در انتخابات آمریکا هم به شمار می‌رود.

در ۳۷ ایالت آمریکا تعیین مرزبندی‌های حوزه‌های انتخابی در اختیار سیاستمداران ایالت‌ها و مجلس‌های قانونگذاری همان ایالت‌ها قرار دارد و طبیعی است که حزب دارای اکثریت کرسی‌ها انگیزه داشته باشد حوزه‌ها را به نحوی مرزبندی کند که شانس پیروزی حزب خودش بالاتر رود.

در اکثر این ایالت‌ها، مرز‌های حوزه‌های انتخابیه همانند طرح‌های عادی در نهاد‌های قانونگذار ایالتی به تصویب می‌رسند.

۴ دلیل برای غیردموکراتیک بودن انتخابات کنگره آمریکا

مکانیسم کژحوزه‌بندی. اگر شکل تکی سمت چپ را توزیع رأی‌دهندگان در نظر بگیریم (۶۰ درصد زرد و ۴۰ درصد سبز)، دو تقسیم بندی بالا، حوزه‌بندی‌هایی را نشان می‌دهد که در آن‌ها تناسب رأی‌دهندگان تغییر کرده اند و کژحوزه‌بندی به شمار می‌روند، در صورتی که در دو تقسیم‌بندی پایین، حوزه‌بندی‌ها به شکل درست و متناسب انجام شده‌اند.

هدف اصلی کژحوزه‌بندی، چنانکه احتمالاً مشخص است، بالا بردن حداکثری اثرات رأی‌دهندگان «حامی» و به حداقل رساندن اثرات آرای «مخالفان» از طریق دستکاری در حوزه‌بندی‌ها است.

دو راهبرد متداول برای این دستکاری‌ها عبارتند از:

۱- «پراکنده کردن» رأی‌دهندگان مخالف در مناطق متعدد به منظور «رقیق کردن» تعداد آن‌ها و جلوگیری از اجماع مخالفان در حوزه‌های مختلف؛ و ۲- «انباشتن» اکثریت مخالفان در یک حوزه به منظور کاستن از اثر رأی آن‌ها در حوزه‌های دیگر.

این نوع دستکاری‌ها که زمانی تلاشی تصادفی به شمار می‌رفتند، اکنون و با استفاده از مدل‌سازی‌های رایانه‌ای، به روشی دقیق و علمی تبدیل شده‌اند.

«کژحوزه‌بندی» تاکتیکی است که بیشتر، جمهوری‌خواه‌ها از آن استفاده می‌کنند. آن‌ها در حال حاضر اکثریت کرسی‌های مجالس نمایندگان ایالتی را در ۳۲ ایالت از ۵۰ ایالت آمریکا در اختیار دارند. گذشته از آن، استفاده از این روش برای جمهوری‌خواهان ساده‌تر و دم‌دست‌تر به شمار می‌رود، چون رأی‌دهندگان دموکرات معمولاً در قسمت‌های شهری تجمع دارند، در حالی که جمهوری‌خواهان معمولاً در ایالت‌های مختلف پراکنده‌اند.

استفاده از این روش موجب شد در انتخابات مجمع ایالتی ویسکانسین در سال ۲۰۱۲، جمهوری‌خواهان با کسب تنها ۴۸.۶ درصد از آرای کل ایالت بتوانند ۶۰ کرسی از میان ۹۹ کرسی را به دست بیاورند.

نقشه سنا

انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره به یک دلیل بنیادی دیگر هم منعکس‌کننده اراده مردم نیست و البته، این چیزی است که بنیانگذاران آمریکا خواسته‌اند.

ایجاد دو شاخه قانونگذاری کنگره-مجلس نمایندگان و مجلس سنا- نتیجه مصالحه‌ای بزرگ بود که در قانون اساسی ۱۷۸۷ میان ایالت‌های بزرگ و کوچک در نظر گرفته شد. سهم هر ایالت در مجلس نمایندگان بر اساس جمعیت آن ایالت تعیین می‌شود، در مقابل، در مجلس سنا تمام ایالت با داشتن دو سهمیه، از نفوذ یکسان برخوردارند.

با بزرگ‌شدن آمریکا، این اختلاف‌ها بارزتر شده‌اند. به عنوان مثال، ۴۰ میلیون ساکن ایالت کالیفرنیا، هیئت ۵۳ نفری نمایندگان خود در مجلس نمایندگان را انتخاب می‌کنند در حالی که کل جمعیت ۵۷۹ هزار نفری «وایومینگ» یک نماینده دارد. در سنا، اما وایومینگ و کالیفرنیا هر کدام دو کرسی دارند.

علاوه بر این، ساکنان اراضی‌ای مانند «پورتوریکو» و «گوام» و «ناحیه کلمبیا» (که جمعیت آن به تنهایی بیشتر از وایومینگ است) هیچ نماینده‌ای در کنگره ندارند.

با آنکه رأی‌گیری برای انتخاب اعضای مجلس نمایندگان هر دو سال یکبار برگزار می‌شود بنیانگذاران آمریکا سنا را کمتر از اراده مردم اثرپذیر در نظر گرفته‌اند. دوره‌های عضویت در مجلس سنا ۶ ساله است و هر دو سال یکبار، یک سوم اعضای این مجلس ۱۰۰ نفری با رأی مردم تغییر می‌کنند.

روایتی تأییدنشده حاکی است که «جورج واشنگتن»، زمانی به «توماس جفرسون» گفته که سنا مثل یک نعلبکی است که چای داغ مجلس نمایندگان را می‌توان در آن ریخت تا خنک شود.

در واقع، مجلس سنا زمانی از آنچه اکنون هست غیردموکراتیک‌تر بود. قبل از تغییر قانون اساسی در سال ۱۹۱۳، سناتور‌ها با رأی قانونگذاران ایالتی انتخاب می‌شدند نه با رأی مردم آمریکا.

در انتخابات میان‌دوره‌ای فعلی، ۳۵ کرسی مجلس سنا با رأی مردم انتخاب می‌شوند. از این تعداد، ۲۶ سناتور دموکرات باید برای حفظ جایگاهشان با رقیبان جمهوری‌خواه خود رقابت کنند.

بنابراین، واقعیت آن است که با آنکه ممکن است اینطور به نظر برسد که اوضاع بر وفق مراد دموکرات‌ها است، حزب جمهوری‌خواه هنوز از فرصت نسبتاً مناسبی برای حفظ برتری‌اش در مجلس سنا برخوردار است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت