سیر تا پیاز عملیات آمریکایی‌ها در صحرای طبس

کد خبر: 805850

۵ اردیبهشت سالروز حمله نظامی آمریکا در طبس است. آمریکایی‌ها که تمام سیاست‌هایشان برای آزادی اتباع‌شان در لانه جاسوسی به در ِ‌بسته خورده بود در نهایت به این نتیجه رسیدند که اقدام نظامی را هم امتحان کنند. اردیبهشت ۱۳۵۹ بود که وارد این مسیر شدند.

سیر تا پیاز عملیات آمریکایی‌ها در صحرای طبس
جام جم: ۵ اردیبهشت سالروز حمله نظامی آمریکا در طبس است. آمریکایی‌ها که تمام سیاست‌هایشان برای آزادی اتباع‌شان در لانه جاسوسی به در ِ‌بسته خورده بود در نهایت به این نتیجه رسیدند که اقدام نظامی را هم امتحان کنند. اردیبهشت ۱۳۵۹ بود که وارد این مسیر شدند. عملیاتی به فرماندهی سرهنگ چارلی بکویث، فرمانده نیرو‌های ویژه دلتا فورس که در نهایت به تعبیر خود آمریکایی‌ها با یک افتضاح تمام عیار به پایان رسید. اینجا تلاش کردیم مسیر شروع تا پایان عملیات را از پایگاه آمریکایی‌ها در مصر تا کویر مرکزی ایران در صحرای طبس و بازگشت به جزیره مصیره در کشور عمان دنبال کنیم. شرح واقعه ۱. از قاهره به مصیره و کویر مرکزی ایران ساعتی مانده به غروب پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ برابر با ۲۴ آوریل ۱۹۸۰؛ قرار است شش فروند هواپیمای ترابری هرکولس سی-۱۳۰ ارتش ایالات متحده در یک پرواز سری، کماندو‌های نیروی ویژه دلتا را از پایگاهی در قاهره به پایگاه آمریکایی‌ها در مصیره در سواحل شرقی کشور عمان منقل کنند؛ جزیره‌ای نزدیک آب‌های جنوب‌شرقی ایران. آن‌ها قرار است چند ساعت بعد راهی کویر مرکزی ایران شوند؛ جایی در نزدیکی یزد و طبس. عملیات انتقال به مصیره با موفقیت انجام می‌شود. ساعت ۱۰ شب هم اولین هرکولس آمریکایی از مبدا مصیره در کویر لوت به زمین می‌نشیند. سایر هرکولس‌ها هم به ترتیب در منطقه فرود می‌آیند. بعد از پیاده شدن کماندوها، اولین بدبیاری شروع می‌شود. سر و کله یک اتوبوس مسافربری و چند خودروی دیگر در جاده طبس - یزد پیدا شده. یکی از مسافران با موتورسیکلت موفق به فرار می‌شود. بقیه هم به دستور فرمانده آمریکایی عملیات برای استفاده احتمالی گروگان‌گیری، دستگیر می‌شوند. قرار بود نیم‌ساعت بعد از فرود هرکولس‌ها، بالگرد‌ها هم از راه برسند، اما تا یک ساعت و نیم بعد خبری نیست. تاخیر بالگردها همه را کلافه کرده. ۲. دریای عمان، ناو هواپیمابر نیمیتز لحظاتی از غروب گذشته که هشت فروند بالگردسی. اچ-۵۳ سی‌استالیون، عرشه ناو هواپیمابر را به قصد کویر مرکزی ایران را ترک می‌کنند. قرار است بعد از فرود در کویر، کماندو‌هایی را که با هرکولس به منطقه آمده‌اند به تهران برده، گروگان‌ها را آزاد کرده، سپس مجددا به کویری بازگردند. بالگرد‌ها در ارتفاع پایین (حدودا ۱۲۰ متری) وارد حریم هوایی ایران می‌شوند. یک فروندشان در آسمان شمال استان کرمان دچار نقص فنی و مجبور به فرود می‌شود. خلبان و کمک‌خلبان بعد از قطع لوله‌های هیدرولیک و کابل‌های برق و غیرعملیاتی کردن بالگرد، توسط بالگرد دیگری به ناو بازگردانده می‌شود. قرار بود عملیات با هشت فروند انجام شود، اما شش فروند راهی کویر شده‌اند. کویر، طبق پیش‌بینی قبلی آمریکایی‌ها آرام است و خنک، اما ظاهرا نسیم شبانگاهی خیال دیگری دارد. ۳. کویر لوت، ۱۷۰ کیلومتری طبس بالگرد‌ها به ترتیب فرود می‌آیند. برای ادامه عملیات باید بالگرد‌ها به هواپیما‌های هرکولس نزدیک شده و سوخت‌گیری کنند. نسیم حالا به باد تبدیل شده و ماسه‌بادی‌های کویر را هم به حرکت درآورده و وضعیت آشفته‌ای خلق کرده. خلبان‌ها شاکی‌اند. ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه بامداد سومین بالگرد در هنگام سوخت‌گیری دچار نقص فنی می‌شود و تمام برنامه‌ها به‌هم می‌ریزد. قرار بود پرواز به تهران و برگشت از کویر با شش فروند بالگرد انجام شود؛ دو فروند ابتدا دچار مشکل شدند و حالا سومین بالگرد هم از سرویس خارج شده. با سه فروند باقیمانده هم نمی‌شود کاری از پیش برد. سرهنگ بکویث، فرمانده نیرو‌های رزمی دستور لغو عملیات را می‌دهد. اما نسیم و کویر و شن و توفان دست‌بردار نیست و فاجعه بعدی رقم می‌خورد. سی‌استالیون به هرکولسِ حامل سوخت برخورد کرده و انفجاری بزرگ، کویرِ تاریک و توفانی را روشن می‌کند. باد و شن و توفان همچنان در حال کارند. ۴. بازگشت به مصیره تا اینجای کار، عملیات انجام نشده هشت قربانی روی دست سرهنگ بکویث باقی گذاشته: سرگرد هارولد ال‌لوئیس (خلبان و فرمانده سی-۱۳۰)، سروان لین مکین تاش (خلبان سی-۱۳۰)، سرگرد ریچارد ال باک (سرناوبر سی-۱۳۰)، سروان چارلز مک میلان (ناوبر دوم سی-۱۳۰)، استوار ارشد جول مایو (مهندس پرواز سی-۱۳۰)، ناو استوار دوم دوئی جانسون (خدمه پرواز بالگرد)، مهناوی یکم جان دی هاروی (خدمه پروازی بالگرد)، مهناوی جورج ان هولمز (خدمه پروازی بالگرد). نیرو‌های ویژه دلتا با از دست دادن یک فروند سوخت‌رسان سی-۱۳۰ و کشته شدن هشت خلبان و کروی پروازی، بدون درگیری با نیرو‌های نظامی ایران، آسمان و زمین کشور را ترک کرده و راهی جزیره مصیره در دریای عمان می‌شوند. سرهنگ بکویث، احساس خود را در مسیر بازگشت به مصیره چنین توصیف کرده: «احساس پوچی و درماندگی می‌کردم. گریه‌ام گرفت؛ با تمام وجود گفتم یا عیسی مسیح! تو می‌دانی چه افتضاحی به بار آمده! ما باعث شرمساری کشور بزرگمان شده‌ایم!» ۵. کمیته انقلاب اسلامی طبس مرحوم رضوی حیدری، فرمانده وقت کمیته انقلاب اسلامی طبس صبح جمعه ۵ اردیبهشت از واقعه مطلع می‌شود. ادامه ماجرا را از زبان او بخوانید: «ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه جمعه پنجم اردیبهشت به من اطلاع دادند که هرچه زودتر خود را به کمیته برسانم. طبق گزارشی که پاسگاه ژاندارمری رباط‌خان داده بود، شب قبل چند مرد مسلح، یک اتوبوس مسافربری را بین راه یزد - طبس متوقف و از جاده خارج و مسافران را پیاده و آن‌ها را نزدیک چند هواپیما و بالگرد برده‌اند. فرمانده آن‌ها فارسی حرف می‌زده.» مرحوم رضوی حیدری همراه تعدادی از نیرو‌های کمیته و ژاندارمری ساعت ۳ به محل حادثه می‌رسند: «ما هم پنج بالگرد دیدیم. یک کیسه حاوی پول ایران و آمریکا هم روی زمین افتاده بود. بقایای هواپیما و بالگرد سوخته‌شده هم دیده می‌شد. ظاهرا با هم برخورد کرده بودند.» چهره‌ها من باختم! جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا بعد از انتشار ناکامی نیرو‌های دلتا در کویر مرکزی ایران، روز بعد مجبور شد در یک نطق تلویزیونی، ضمن اعلام و تائید موضوع، جزئیات آن را هم برای مردم تشریح کند. او برای تنظیم متن صحبت‌های خود دستور داده بود نسخه‌ای از سخنرانی کندی در زمان شکست خلیج خوک‌ها را هم برایش بیاورند. مرور بخشی از سخنان کارتر خالی از لطف نیست؛ اواخر دیروز من دستور لغو یک عملیات نظامی در ایران را صادر کردم. قرار بود اعضای سفارتخانه ما که در ایران گروگان گرفته شده بودند توسط تیم نجات آزاد شده و به آمریکا بازگردانده شوند. به دلیل مشکلات فنی در بالگردها، چاره‌ای جز لغو ماموریت نداشتیم... تیم اعزامی به صحرای طبس از نفرات نیروی دریایی، رنجر‌ها و افراد نیروی مخصوص تشکیل شده بود و هسته اصلی گروه، وظیفه حمله به سفارتخانه و نجات گروگان‌ها را بر عهده داشت. آن‌ها همه داوطلب انجام این عملیات بوده و بخوبی آموزش دیده بودند. من رهبر آن‌ها را قبل از اعزام به ماموریت ملاقات کردم. آن‌ها می‌دانستند که چشم امید من و ملت آمریکا به آنهاست. شن مامور خداست! چهار روز بعد هم امام خمینی (ره) با انتشار پیامی به این واقعه واکنش نشان دادند. ایشان در بخش‌هایی از پیام خود اشاراتی هم به اقدامات و سخنان رئیس‌جمهور آمریکا داشتند: «دخالت نظامی آمریکا را شنیدید و عذر‌های کارتر را نیز شنیدید. این جانب که کرارا گفته‌‏ام کارتر برای وصول به ریاست جمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد، شواهد آن یکی پس از دیگری ظاهر شده و می‌شود؛ اشتباه کارتر در آن است که گمان می‌کند با دست زدن به این مانور‌های احمقانه می‌تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند... این شخص انساندوست! برای رسیدن به چند سال ریاست و جنایت، جان گروهی را تباه کرد... از این مانور احمقانه که به امر خدای قادر شکست خورد، هراسی به خود راه ندهند که حق با ما و خدا پشتیبان ملت مسلمان است.» ایشان حدود یک ماه بعد هم در ضمن سخنرانی دیگری به این موضوع اشاره کرده و گفتند: «کی این هلیکوپتر‌های آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شن‌ها همه مأمورند.» هنوز داخل کابینم! محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه یزد بعد از اطلاع از واقعه، خود را به محل حادثه رسانده بود. از آن طرف با انتشار خبر حمله آمریکایی‌ها، وظیفه حفاظت از بقایای به جا مانده به نیروی هوایی ارتش سپرده می‌شود. به دلیل شایعات جدی که در مورد حضور نیرو‌های بیگانه مطرح و هنوز رد یا تائید هم نشده بود، خلبانان نیروی هوایی طبق مصوبه‌ای که به آن‌ها ابلاغ شده بود وظیفه داشتند از نزدیک شدن هر فردی به صحنه جلوگیری کنند. این تصمیم در حالی به خلبانان ابلاغ شده بود که به نیرو‌های روی زمین اطلاعی درباره نزدیک نشدن به بالگرد‌ها داده نشده بود. منتظرقائم برای اطلاع از جزئیات اتفاق همراه تعدادی از همکارانش وارد یکی از بالگرد‌ها می‌شود. طبق اعلام مرکز مطالعات راهبردی نیروی هوایی، در این حین به دلیل رها شدن ترمز ملخ یکی از بالگردها، قفل آن آزاد شده و ملخ در اثر جریان آرام باد شروع به حرکت می‌کند. اتفاقی که باعث مشکوک شدن خلبان‌های نیروی هوایی می‌شود که در آسمان منطقه در حال پروازند. در نهایت به‌زعم خودشان برای جلوگیری از پرواز بالگرد مورد نظر، آن را هدف قرار می‌دهند غافل از این‌که منتظر قائم درون کابین است. از طبس تا جزیره مجنون خلبان فریدون ذوالفقاری، نابغه پرواز‌های شناسایی نیروی هوایی ارتش، اولین تصاویر هوایی از محل حادثه را ثبت کرد. تصاویر هوایی که امروز از واقعه می‌بینیم توسط او گرفته شده‌اند. ذوالفقاری شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۵۹ با پرواز، باند پایگاه یکم شکاری مهرآباد تهران را به مقصد کویر طبس ترک کرد. او توسط هواپیمای شناسایی آر. اف-۴ خود تصاویر ارزشمندی از بقایای به جا مانده آمریکایی‌ها گرفت. تصاویری که تا امروز بار‌ها و بار‌ها مورد استفاد قرار گرفته‌اند. این تصاویر با طبقه‌بندی سری، برای تصمیم‌گیری‌های بعدی در اختیار مسئولان و مدیران سیاسی، اطلاعاتی و فرماندهان نظامی قرار گرفت. ذوالفقاری بعد‌ها با شروع جنگ تحمیلی، فرماندهی گردان شناسایی نیروی هوایی را بر عهده گرفت و موفق شد تصاویر ارزشمندی از بغداد و کاخ صدام حسین بگیرد. فریدون ذوالفقاری در نهایت در خرداد ۱۳۶۵ در آسمان جزیره مجنون در دام پنج فروند میراژ عراقی افتاد و هواپیمایش هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. زورش به کویر نرسید! چارلی بکویث، فرمانده نیرو‌های اعزامی به کویر طبس، خود از بنیانگذاران نیروی ویژه دلتا محسوب می‌شد؛ یک سرهنگ کارکشته ۵۳ ساله اهل جورجیا. او تمام عمر نظامی خود را در ارتش ایالات متحده در بخش‌های مختلف نیرو‌های ویژه گذرانده بود. تجربه جنگ در ویتنام و کره را هم داشت. او در جنگ ویتنام، فرماندهی قوی‌ترین واحد ضدچریکی ارتش آمریکا را برعهده داشت. بکویث، درجه‌هایش را مدیون تجربه و تخصص نظامی‌گری‌اش بود و براحتی روی شانه اضافه نکرده بود. کمتر کسی در ارتش ایالات متحده مانند او تجربه انواع و اقسام عملیات‌های نظامی و کماندویی را داشت. او در جریان اعتراضات خیابانی مردم به حضور ارتش آمریکا در ویتنام به یک خبرنگار گفته بود هر کسی که معترض سیاست‌های آمریکاست می‌تواند از کشور برود. سرسختی، خشونت و علاقه بی‌حد و حصر به میلیتاریسم آمریکایی از ویژگی‌های چارلی بکویث بود. دلتا فورس، دارای یک فرماندهی مستقل و مستقیما زیرنظر فرماندهان بلندمرتبه ارتش عمل می‌کرد. ارتش کوچک نخبه ایالات متحده، اما در صحرای طبس حریف کویر نشد. بکویث بعد از این ماجرا از ارتش استعفا داد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت