نقش داماد ترامپ در بحران قطر

کد خبر: 707419

«افشین شاهی» بر این باور است که به درازا کشیدن بحران قطر، آینده شورای همکاری خلیج فارس را با تردید مواجه می کند حال آنکه رویکرد منفعت طلبانه آمریکا نیز به تنش ها دامن می زند.

خبرگزاری تسنیم: مبهم بودن سرنوشت شورای همکاری خلیج فارس، عدم حدس سیاست های واشنگتن در قبال قطر و همچنین تردیدها در خصوص دوام دولت فعلی دوحه، موضوعاتی است که «افشین شاهی» استاد روابط بین الملل در دانشگاه «بردفورد» انگلستان با مهر در میان گذاشته است. دکتر افشین شاهی، ‌ مدیر و بنیانگذار مرکز مطالعات اسلام سیاسی و استاد روابط بین الملل و سیاست خاورمیانه در دانشگاه بردفورد انگلستان است. حوزه پژوهشی ایشان سیاست و امنیت خاورمیانه، ‌ اسلام سیاسی و فرقه گرایی مذهبی است. طبق اساسنامه (مانیفست) شورای همکاری خلیج فارس، این شورا مسئول برگزاری کمیته حل اختلاف است. چرا این شورا چنین کمیته ای را در راستای حل مناقشه عربستان سعودی و امارات با قطر تشکیل نداده است؟ آیا این نشانه ای مبنی بر ضعف شورای همکاری خلیج فارس نیست؟ شورای همکاری خلیج فارس در مقام یک سازمان از استقلال عمل در حل بحران جاری برخوردار نیست چرا که عملکردی در حد یک نهاد فراملی برای آن تعریف نشده که بتواند تصمیم کشورهای مستقلی که عضو آن هستند را رد کند. ارگان هایی چون شورای عالی، شورای وزرا و دبیرخانه عمومی مکانیسم های اصلی اداره این قبیل سازمان های بین دولتی (چند ملیتی) هستند. شورای عالی بالاترین نهاد تصمیم گیرنده این گونه سازمان ها تلقی می شود که از سران کشورهای عضو تشکیل شده است. هر کشوری از یک حق رای برخوردار است و تصمیم گیری درباره مسائل اساسی نیازمند اجماع نظر(رضایت جمعی) است. بنابراین، در وضعیت فعلی حصول توافق جمعی امر آسانی نیست. اگرچه به نظر می آید عربستان، امارات و بحرین علیه قطر متحد باشند؛ هم کویت و هم عمان مواضع متفاوتی نشان می دهند. حتی وقتی به تاریخچه شورای همکاری خلیج فارس نگاه می کنید، به ندرت شاهد ایفای نقش میانجیگری از سوی این سازمان در معنای واقعی آن هستید. اغلب مناقشات میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس با وساطت شخصی و نه سازمانی (جمعی)، حل و فصل شده است. برای مثال در بحران قبلی شورای همکاری خلیج فارس که سال 2014 میلادی اتفاق افتاد، امیر کویت مهره اصلی برای آشتی میان قطر با عربستان سعودی و متحدانش بود. شورای همکاری خلیج فارس در گذشته به دنبال تاسیس یک اتحادیه بود. با توجه به مناقشه قطر و چالش این کشور با برخی از اعضای شورا و پیشینه ای که برخی از اعضا مانند کویت در حمایت از سیاست های ریاض در موارد مشابه داشته اند، آینده چنین اتحادیه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟ در روزهای اخیر، «انور قرقاش» وزیر مشاور در امور خارجه امارات گفت «ما مجبوریم بدون قطر ادامه بدهیم». وی دوام مشکل موجود با دوحه را بلندمدت ارزیابی کرد که با میانجیگری کوتاه مدت حل و فصل نمی شود. به گفته وی، امارات در همراهی با عربستان سعودی و بحرین در حال تنظیم سیاستی «دائمی» در قبال قطر هستند. اگر بخواهیم صحبت های قرقاش را جدی بگیریم، آینده شورای همکاری خلیج فارس در قالب یک سازمان، تاریک است. البته این نخستین باری نیست که چنین مشاجره بزرگی بین قطر و برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس در می گیرد اما دامنه بحران فعلی بی سابقه است. بنابراین، آینده شورای همکاری خلیج فارس، دستکم در شکل فعلی، خیلی جای سوال دارد. در سال 2011 میلادی، عربستان سعودی پیشنهاد تبدیل شورای همکاری خلیج فارس را به «اتحادیه خلیج فارس» مطرح کرد که تابع همکاری های امنیتی، سیاسی و اقتصادی سفت و سخت تر در راستای موازنه نقش ایران در منطقه باشد. سال 2014 میلادی، «خلیفه بن سلمان آل خلیفه» نخست وزیر بحرین ایده ادغام هرچه بیشتر (در قالب اتحادیه) را بار دیگر مطرح کرد اما در واقعیت پیشرفت بسیار اندکی در این زمینه حاصل شد. می خواهم بگویم وضعیت فعلی و بحران جاری در منطقه تحقق ایده اتحادیه منسجم تر را عملا غیر ممکن کرده است. یکی از عواقب طولانی شدن بحران قطر می تواند گذر دائمی از سازمانی به نام شورای همکاری خلیج فارس باشد. برای مثال قطر می تواند برای همیشه از شورا اخراج شود که این به نوبه خود می تواند راهگشای ظهور یک نهاد جدید باشد. در این وضعیت، ما شاهد ادغام (ائتلاف) اقتصادی، سیاسی و امنیتی هرچه نزدیکترعربستان، بحرین و امارات خواهیم بود. چنانچه قطر به سیاست فعلی خود ادامه دهد، آیا با حمایت عربستان، امکان وقوع کودتای سیاسی در این کشور وجود دارد؟ از زمان استقلال از لندن در سال 1971 میلادی (دوره حضور پررنگ انگلستان در منطقه)، قطر چندین کودتا را تجربه کرده که تاثیر پایداری داشته اند. به خاطر داشته باشید «شیخ خلیفه بن حمد آل ثانی» پدربزرگ امیر فعلی قطر سال 1996 میلادی از سوی «حمد بن خلیفه آل ثانی» پسر خودش از قدرت برکنار شد. به فاصله اندکی بعد از کودتا، اقدام (کودتای) متقابلی در همان سال علیه حمد انجام شد که البته با موفقیت همراه نبود. با این حال، وی انگشت اتهام را در توطئه براندازی خود به سمت نیروهای خارجی گرفت. در جریان محاکمه طراحان کودتا، 2 مقام عالیرتبه شهادت دادند که بحرین با رضایت عربستان سعودی، پشت پرده کودتا بوده است. من فکر می کنم به دلایل بسیار مختلف، طراحی یک کودتای نظامی علیه امیر فعلی قطر نمی تواند امر ساده ای باشد. حاکمین فعلی محبوب هستند و از سال 1995 به این سو، اغلب قریب به اتفاق شهروندان قطری از یک گذار اقتصادی عظیم منتفع شده اند. به خاطر داشته باشیم که سرانه تولید ناخالص ملی قطر که بر پایه اصل برابری قدرت خرید تنظیم شده، از 55 هزار دلار در سال 1995 به 130 هزار دلار افزایش یافته که بالاترین رقم در سطح جهانی است. وضعیت مردم قطر هیچ وقت بهتر از حالا نبوده است. ارتش قطر هم منسجم و وفادار است. خاندان پادشاهی نیز متحد هستند. از همه مهمتر آنکه از زمان شروع بحران، قطر نسبتا در جلب حمایت بین المللی موفق بوده است. دوحه در میان کشورهای غربی چند حامی مهم دارد و ترکیه هم افزایش حضور نظامی خود را در قطر آغاز کرده است. بنابراین، مداخله نظامی در هر شکل و طرحی که باشد به الطبع برای عربستان و امارات هزینه بر خواهد بود. بنابراین جای تردید زیادی برای این گزینه وجود دارد. در روزهای آغازین بحران قطر، آمریکا دولت دوحه را حامی تروریسم خطاب کرد حال آنکه در مراحل بعدی، واشنگتن رفتارهای خود را تغییر داد و سیاست های میانجیگرایانه بیشتری را اتخاذ کرد. دلایل تغییر رفتار آمریکا چه بود؟ بحران قطر این حقیقت را به رخ کشید که وقتی نوبت به حوزه سیاست خارجی می رسد، دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا دچار بی نظمی است. در نخستین مراحل این بحران، به ندرت شاهد هماهنگی میان رئیس جمهور و وزارت خارجه آمریکا بودیم. برای همین هم بود که پیام های متناقضی از واشنگتن می شنیدیم. وقتی ترامپ از توئیتر برای سرزنش کردن کشوری استفاده کرد که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است و آن را حامی تروریسم خواند، وزارت خارجه آمریکا رویکرد به مراتب معقول تری را اتخاذ کرد. در تاریخ 9 ژوئن سال میلادی جاری (2017)، ترامپ در کاخ سفید ایستاد و گفت «قطر سابقه تاریخی در تامین (مالی) تروریسم آن هم در سطوح بسیار بالا دارد». اما این سوال به ذهن می رسد که چرا ترامپ ناگهان چنین رویکرد افراط گرایانه ای را در ضدیت با قطر پیش گرفت؟ من فکر می کنم روابط نزدیک او با عربستان سعودی عامل واضحی (در انتخاب این رویکرد است) اما همه ماجرا را توضیح نمی دهد. اخیرا، افشای برخی مکاتبات الکترونیکی (ایمیل) نشان می دهد که «یوسف العتیبه» سفیر امارات در واشنگتن یکی از دوستان نزدیک «جرد کوشنر» داماد ترامپ است. العتیبه از نفوذ کوشنر برای لابی کردن با سیاستمداران در راستای تعطیلی پایگاه نظامی آمریکا در قطر استفاده می کرد. بر کسی پوشیده نیست که امارات سالها مشتاق کنار زدن قطر بود تا میزبانی بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا را در خاورمیانه از آن خود کند. بنابراین، چنین بحرانی می تواند به امارات برای رسیدن به اهداف امنیتی بلند مدت خود، کمک کند. به این ترتیب، اصلا حیرت آور نبود که در گزارش های اخیر، امارات برای جعل خبر اظهارات امیر قطر که جرقه آغاز بحران بود، مورد سرزنش قرار گرفت. در اینجا آنچه مهمتر از نقش امارات است، منافع مسلم برخی اعضای خانواده رئیس جمهور آمریکا در دامن زدن به بحران است. برخی منابع می گویند کوشنر در تلاشی که با ناکامی مواجه شد، سعی داشت پیش از قانع کردن پدرزنش به اتخاذ رویکردی افراط گرایانه در قبال این کشور کوچک، وامی 500 میلیون دلاری از جانب یکی از تجار قطری را نجات دهد. اینکه کوشنر و همسرش ایوانکا ترامپ (که اخیرا برای سازمان خود 100 میلیون دلار از عربستان سعودی و امارات گرفته) تا چه اندازه در بحران قطر نقش داشته اند، نامشخص است. اما نمی توانم این برداشت را داشته باشم که آنها اصلا نقشی در این میان ایفا نکردند. ممکن است ما پاسخ همه سوالات را نداشته باشیم. اما هرچه می گذرد بیشتر مشخص می شود که در این بحران آمریکا بخشی از مشکل بوده است و نه راه حل. آز آنجایی که ترامپ غیر قابل پیش بینی است، حدس اینکه سیاست های آتی واشنگتن در قبال قطر چگونه خواهد بود، بسیار دشوار است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت