دیپلماسی ایرانی: من یک آمریکایی متولد مسکو هستم. و به این خاطر، آمریکایی بودن من، بر خلاف داستان اوگی مارج اثر سال بلو (رمانی تربیتی و به گفته منتقدین تفسیر قرن بیستمی عالی از شاهکارهای مارک تواین)، تبدیل به موضوعی برای بحث های ملی در روسیه شده بود. در برخی جاها، در کتاب های مدرسه از بچه ها می پرسند آیا درست است که نینا خوروشوا یک شهروند آمریکایی باشد؟ خودتان حدس بزنید چه کسانی، به ویژه از نسل مردم دوران شوروی سابق، حامی این سوال ها هستند.
این اعتقادی است که وجود دارد: شما می توانید یک روسی را از میهنش خارج کنید اما در نهایت نمی توانید میهنش روسیه را از او خارج کنید. بنابراین زمانی که سیاست های ایالات متحده دچار چنین تغییرهای عجیب وغریبی شده است شاید رنگ لنز روسی چشم های من بتواند به هموطنان آمریکایی درکی از آن چه می گذرد بدهد.
در واقع، از دیدگاه من، نامطبوع ترین و خودسرانه ترین ویژگی های سیاست روسیه اکنون به نظر می رسد که به خوبی در ایالات متحده در حال اجراست. دروغ بزرگ ـ که در آلمان نازی اختراع شد، در اتحاد جماهیر شوری به تکامل رسید و به شکل گسترده و ماهرانه توسط ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به کار می رود ـ امروز به جزئی اصلی از کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شده است.
تاکنون به ترامپ اجازه داده شده با دروغ، راهش را پیش ببرد. رسانه های خبری به شکل گسترده ای کارکردی را ایفا می کنند که لنین به آنها نسبت داده بود: «ابلهان مفید». رسانه ها مشتاقند که از ترامپ برای بالا بردن میزان فروش و رتبه خود استفاده کنند و گویا متوجه نیستند یا اهمیت نمی دهند، که ترامپ را نیز بالا می برند. حالا دیگر تعجب آور نیست که جسارت ترامپ، امکان ارائه جسارت ها و دروغ های نفس گیرتری را به او می دهد.
برای مثال، پس از سال ها رهبری جنبشی که به «جنبش تولد» موسوم شده ـ جنبشی که درباره محل تولد باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا تشکیک می کند و می گوید بر اساس قانون اساسی اوباما نباید رئیس جمهور می شد ـ ترامپ اعلام کرد که این شایعات در واقع کار حریف او یعنی هیلاری کلینتون بود و کمپین او در سال 2008 این شایعات را آغاز کرده است. و حالا نوبت ترامپ رسیده که به این حرف ها خاتمه دهد. ترامپ با حالتی ظفرمندانه که گویی هیچ شک و تردیدی در آن نیست می گوید: «رئیس جمهور باراک اوباما در ایالات متحده به دنیا آمده است. تمام.»
برخی می گویند که شجاعت او در دروغگویی باعث می شود که رسانه ها علیه ترامپ شوند و از او انتقاد کنند. در واقع، به عنوان مثال صحبت های او در مورد شایعات تولد و کلینتون، به حدی مضحک است که نمی شود کنارش زد. این طور است که هنوز در نظرسنجی های ملی، او در قدرت باقی مانده است و این نشان می هد که بسیاری از هواداران او مایل به باور این دروغ های آشکار یا حداقل نادیده گرفتن آنها هستند.
این ممکن است تاحدی منعکس کننده یکی دیگر از ویژگی های روسی در کمپین انتخاباتی حال حاضر ریاست جمهوری آمریکا باشد: قدرت الیگارشی (حکومت تعداد معدودی از ثروتمندان). اولین رئیس جمهوری روسیه پس از فروپاشی شوروی سابق، بوریس یلتسین، معاملات با ثروتمندترین شهروندان را قطع کرد: آنها مایل به کمک مالی برای انتخاب مجدد او بودند به ازای این که امکان دسترسی به تاج جواهرات صنعت روسیه، به آنها تحت عنوان بخش خصوصی واگذار شود.
این دست معاملات نامطبوع این روزها راهشان را در آمریکا بازکرده اند، آن هم به لطف گروهی دیگر از ابلهان مفید: قضات محافظه کار دیوان عالی ایالات متحده آمریکا که به شهروندان متحد تصمیم گیرنده بدنام شده اند. با حمایت قانون اساسی از کمک های مالی در مبارزات سیاسی و عدم شفافیت در این زمینه، تمام محدودیت ها در مورد قدرت پول در گرداندن کمپین های سیاسی برداشته شده است. در روسیه الیگارشی به پوتین پاسخگو است. در ایالات متحده اما به نظر می رسد سیاستمداران به الیگارشی پاسخ گو هستند. افرادی که از پولشان برای دستکاری جامعه و بازی با شهروندان عادی استفاده می کنند.
نمایش روپرت مرداک را به یاد بیاورید، مدیر عامل سابق بنگاه های خبری و فاکس قرن 21. در طول سال ها، روزنامه های مرداک نقشی پیشرو در لکه دار کردن اتحادیه اروپا بازی کردند، در نتیجه برکسیت و رای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را ساختند. حالا جای مرداک را ـ بعد از یک دوره از شایعات و اتهامات جنسی و سوءرفتارها ـ ندا راجر آیلس به عنوان مدیر عامل فاکس نیوز گرفته است. به نظر می رسد او آمده تا رای دهندگان آمریکایی را به انتخاب وحشتناک مشابهی وادار کند. در واقع از روزی که اختیار فاکس نیوز از مرداک گرفته شد، این شبکه تماما درباره ترامپ است. برنامه سازان این شبکه برای درست کردن چهره ترامپ مدام مهملات ارائه می کند. همان طور که آیلس، آشکارا به عنوان مشاور کمپین ترامپ فعالیت می کند.
شاید ناامیدکننده ترین رفتار موازی بین گذشته روسیه و حال آمریکا چیزی باشد که من آن را سکوت بره ها می نامم: امتناع و سکوت کسانی که نفوذ و قدرت متوقف کردن و ایستادگی در برابر این جنون را دارند. در روسیه 1917، انقلاب اکتبر به موفقیت عظیمی دست یافت چرا که مخالفان بلشویک ها که اغلب بیش از حد نگران محافظت از موقعیت و اعتبار خود بودند، در ایجاد اتحاد در برابر آنها شکست خوردند.
در آمریکای امروز نیز جمهوریخواهان بانفوذ، همان مسیر را طی می کنند. برای اطمینان برخی از رهبران جمهوریخواه را نگاه کنید که برای حفاظت از خود، آشکارا از ترامپ انتقاد می کنند. فرماندار سابق ماساچوست، میت رامنی در ماه های اخبر به سختی تلاش می کند که ماهیت ترامپ را به عنوان یک متقلب خرابکار نشان دهد. علاوه براین، بیش از 50 نفر از مقامات ارشد جمهوریخواه امنیت ملی آمریکا، نامه ای را امضا کرده اند که در آن اشاره می شود: «ترامپ امنیت ملی و رفاه کشور را به خطر خواهد انداخت». سناتور لیندزی گراهان و بن ساسف ترامپ را تهدیدی برای آزادی آمریکا و صلح جهانی می دانند و جورج بوش پدر رئیس جمهور سابق آمریکا اعلام کرده که به کلینتون رای خواهد داد. این جمهوریخواهان میهن پرستی خود را جلوتر از معیارهای حزبی قرار داده اند.
اما پل رایان، رئیس فعلی مجلس نمایندگان چه؟ او طوری رفتار می کند که گویی ترامپ بهترین انتخاب برای ریاست جمهوری است و خطر از دست دادن حمایت هر دو حزب و حتی کشور را می پذیرد فقط به این خاطر که ترامپ ممکن است سیاست هایی را پیش بگیرد که با افکار او همخوان است. اگر واقعا رایان فردی بزرگ شده با ارزش های کاتولیک است، چیزی که خودش دوست دارد نشان دهد، او باید اظهارات ترامپ را محکوم کند. صحبت های نژادپرستانه، شیوه های نادرست کسب و کار و موقعیت های نامنظم سیاست خارجی چیزهایی است که باید با آن مخالفت شود. چه سودی به یک مرد می رسد اگر مجبور باشد تمام خط مشی ها و حتی روحش را بفروشد؟
در نهایت، شیرهای کهنه کار جمهوریخواه کجا هستند؟ اگر آنها می خواهند که ترامپ تمام شهرت و اعتبار حزب و آینده کشور را به کشتارگاه نبرد باید همین الآن غرشی کنند. به غیر از بوش پدر هیچ کس دیگری حرفی نزده، که او هم شاید به خاطر شکست پسرش جب بوش، از ترامپ در مراحل مقدماتی انگیزه مخالفت داشته است. جیمز بیکر، کسی که در هر دو دولت رونالد ریگان و جورج بوش پدر خدمت کرده، حتی یک کلمه علنی هم نگفته است. جورج شولتز، هنری کسینجر، کاندولیزا رایس یا دیک چنی کجا هستند؟ ما نظر کالین پاول در انزجار از ترامپ را می دانیم، آن هم تنها به این علت که ایمیل های او به بیرون درز کرده است.
وقتی که یلتسین کناره گیری کرد، او روسیه را به دست خلف برحقش پوتین داد. برای حزب خودشان، افتخار و شهرت خود، این شیرهای کهنه کار باید آشکارا مخالفت خود با ترامپ را نشان دهند تا شاید کشور آنها و من آسیب کمتری ببیند.
دیدگاه تان را بنویسید