ایران میتواند آمریکا را مهار کند
آمریکا قابل مهار شدن و قابل تغییر در رفتار سیاست خارجی است. شعار آقای اوباما "تغییر Change" بود، اما نتوانست. مهار و تغییر آمریکا تنها از طریق اروپا قابل اجرا است.
دیپلماسی ایرانی: در مورد کشور آمریکا 21 استثنا وجود داشته و می توان سه پرسش مهم را درباره انتخابات این کشور مطرح کرد. آمریکا هیچ گاه مستعمره نداشته و خود مستعمره بوده است. درعین حال آمریکا در بحران سال 1956 کانال سوئز، تجاوز اسراییل و انگلیس و فرانسه به مصر را محکوم کرد. همچنین این کشور فاقد استراتژی کلان سیاسی و اکثرا دارای دکترین سیاسی هشت ساله است. این موضوع را در نظر بگیریم که آمریکا ظاهرا منفور اما بعضا الگوی بسیاری از کشورها بوده و دارای منابع سرشار اما بی برنامه و بیشتر درخدمت دیگر کشورها است. از طرفی قدرتمند، احساسی و مغرور و نسبتا موفق اما مخرب و فاقد نقشه راه در روابط بین الملل است. آمریکا مورد توجه بسیاری کشورها است اما بی اعتماد نسبت به دیگران به استثنای انگلیس و اسراییل است. این کشور به ندرت دارای روسای جمهور با تجربه است؛ بنابراین به عنوان قدرت سخت مورد سوء استفاده و اغفال واقع می شود. باید در نظر داشت که این کشور تنها از طریق اروپا (قدرت نرم) قابل کنترل و هدایت است. موضوع دیگر این که، آمریکا بازیگری هفتاد ساله در مقایسه با چهارصد سال قدمت استعماری اروپاست و به راحتی توسط اروپایی ها در روابط بین الملل مورد بهره برداری واقع می شود. آنها دارای سیستم سیاسی داخلی خنثی کننده "چک و بالانس" است که معمولا کشورهای جهان سوم دارا هستند. در تمامی مناقشات جهانی حضور دارد لذا می تواند قدرتی برای خوبی ها (شکست طالبان و صدام و فاشیسم و کمونیسم) و بدی ها (تجهیزو حمایت عربستان و اسراییل) باشد . آمریکا قابل مقایسه با هیچ کشوری به خصوص اروپایی ها نیست و تنظیم روابط و کنترل سیاست خارجی آمریکا تدبیری خاص می طلبد. طی نیمه دوم قرن گذشته تجاوزات جنگی آمریکا کمتر از تجاوزات جنگی انگیس به دیگر کشورها بوده است. آمریکا در ردیف سوم بعد از مداخلات نظامی انگلیس و فرانسه قرار می گیرد. کنگره آمریکا تجاوز به کشور عراق را به دلیل "اغفال" آمریکا بر مبنای گزارش های دروغ سرویس های کشورهای ثالث در ژوییه 2004 در گزارش 500 صفحه ای منتشر کرد و به کلمه manipulation سیاست خارجی آمریکا در صفحه 34 اشاره می کند. همچنین در کوتای علیه مصدق، آمریکا نقش ثانویه داشت. قدرت نرم انگلیس و آمریکا قدرت سخت بود. روش سیاسی خواجه نصیر طوسی، وینستون چرچیل و نیکلا سارکوزی در رام و کنترل کردن آمریکا موفق بوده است. خواجه نصیر طوسی با آمریکای زمان (مغول ها) مواجه بود. آمریکا کشوری عادی و همانند دیگر کشورها نیست، شرکت تعاونی corporation است، هر قدر سهام داشته باشید، بازیگر در هدایت سیاست خارجی خواهید بود. آمریکا بازیگری بی همتا (هم بد و هم خوب) در روابط بین الملل است که داشتن رابطه و کنترل و هدایت آن تدبیری خاص می طلبد. در نهایت آن که بر خلاف اکثر کشورهای هم ردیف، قانون اساسی آمریکا اهمیت بیشتری به قوه مقننه می دهد و قوه مجریه در جایگاه دوم قرار دارد. الزاما رئیس جمهوری مرد قدرتمند سیاسی نیست و بر خلاف بسیاری از کشورهای هم ردیف، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ زودرس، طولانی، غیر اخلاقی، پرهیاهو و با هزینه گزاف و با اجرای شوهای سیاسی جنجالی است که بعضا به آبروریزی می انجامد. آنچه گفته شده به عنوان استثناهای آمریکا قابل طرح است. اما سه پرسش مهم با توجه به استثناهای یاد شده قابل بیان است. نخست آن که آیا پست ریاست جمهوری آمریکا خریدنی است؟ در جواب باید گفت: بله. سوال دوم آن که آیا تفاوتی بین رئیس جمهور دمکرات و رئیس جمهور جمهوریخواه وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش نیز باید گفت: بله. و اینکه منافع جمهوری اسلامی ایران چگونه تامین می شود؟ در خبرها آمده است که خانم کلینتون حتما برنده انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا خواهد بود؛ زیرا شرکت های تولید کننده تسلیحات نظامی مبالغ زیادی برای انتخاب نامبرده هزینه کرده اند. البته این خبر کمی قبل از آشکار شدن بیماری ایشان بود. در بین نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا افراد شاخص تر از ترامپ و کلینتون هم بودند اما به دلیل فقدان بودجه و شانس کم، میدان را خالی کردند. هزینه های تبلیغاتی و گردهم آیی انتخاباتی با هزینه کاندیداها و طرفداران وی تامین می شود؛ بنابراین "پول" ایفا کننده نقش اصلی در انتخابات آمریکا است. چنانچه مشاهده می شود آقای ترامپ شخصی با شغل آزاد بساز و بفروش و کازینو دار، به دلیل ثروت فوق العاده در مقایسه با دیگران نه تنها نامزدی ریاست جمهوری قدرتمند ترین کشور جهان می شود، بلکه ممکن است جایگاه ریاست جمهوری در کاخ سفید را غصب و همین شخص بی تجربه در سیاست بین الملل در مناقشات و مسایل جهان مداخله کند. بررسی تاریخ هفتاد سال سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، مشخص می کند که اقدامات مهم سیاست خارجی از سوی دولت آمریکا، توسط جمهوریخواهان انجام شده است. تنش زدایی، خاتمه جنگ ویتنام، برقراری روابط با چین، فروپاشی دیوار برلین، اتحاد دو آلمان و تجاوز بدون مشروعیت به عراق توسط جمهوریخواهان انجام گرفته است. البته دمکرات ها سعی کرده اند اقدامات مهمی در سیاست خارجی انجام دهند، ولی در مقایسه با آن چه جمهوریخواهان انجام دادند موفق نبودند. اگر اقای اوباما سعی کرد با جمهوری اسلامی مماشات کند در مقابل عربستان و اسراییل را نیز بیش از پیش تجهیز کرد. اگر بیل کلینتون سعی کرد فلسطین و اسراییل را به مذاکره تشویق کند سرانجام سیاست خارجی او به ناکجا آباد ختم شد اما اکثر اقدامات سیاسی جمهوریخواهان در روابط بین الملل به عنوان اقدامی ملی پایدار ماندند. در بین نخبگان آمریکایی جمله ای تحت عنوان " Only Nixon can go to China " در تایید نظریه فوق وجود دارد. نیکسون نماد "جمهوریخواه" و کشور "چین" هم یعنی موضوعی سیاسی پیچیده و عظیم که در چرخش سیاست خارجی آمریکا اتفاق افتاده که انجام دهنده آن جمهوریخواهان بودند. جمهوریخواهان حزب به مراتب قوی تر، با اعتماد به نفس بیشتر و جسورتر در مقایسه با دمکرات و ملی است. توافق با جمهوریخواهان کمتر از توافق با دمکرات ها در معرض خطر مخدوش شدن قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران کشوری مهم و قدرتمند و دارای چارچوب نظری حکومتی و ارزش های والا مبتنی بر ادیان الهی و به مراتب بهتر از غرب است. ارزش های حکومتی علمی - الهی جمهوری اسلامی ایران، به زعم غرب، چالشی برای مجموعه غرب به رهبری آمریکا محسوب می شود. به نظر می رسد برای روابطی مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و هم زمان چالشی، بتوان با جمهوریخواهان بهتر از دمکرات ها به توافق رسید. اعتماد در واژه نامه روابط بین الملل یا وجود ندارد یا معنی ندارد. اروپا و آمریکا بر سر واردات میوه موز و به تازگی تعرفه های تجارت آزاد اختلاف شدید داشتند و دارند. اما همان طور که گورباچف و ریگان، در پذیرش خواسته های شوروی به عدم استقرار زرادخانه سپر دفاع موشکی NMD آمریکا، در نزدیکی مرزهای روسیه توافق کردند، می توان اقدام کرد. در مثالی دیگر؛ هلموت کهل و بوش پدر، در اقدام برای اتحاد دو آلمان، علی رغم مخالفت شدید خانم مارگارت تاچر (انگلیس) و فرانسوا میتران (فرانسه) موفق بودند این دو مثال بیانگر نه تنها عقب راندن آمریکا از موضع قبلی است بلکه به کار گرفتن قدرت آمریکا در تامین اهداف در مقابل مخالفت اروپا (انگلیس و فرانسه) است. شیطنت اروپا اگر بیشتر از آمریکا نباشد کمتر نیست. بر این باورم: اگر ترامپ انتخاب شود قطعا به دلیل تجربه نداشتن در سیاست خارجی، وابسته به متحدان آمریکا خواهد شد. انگلیس و اسراییل دو متحد آمریکا هستند که آمریکا به آنها "اعتماد" می کند! در واقع آمریکا به بسیاری از کشورها توجه نمی کند و فقط به انگلیس و رژیم غاصب قدس و فلسطین "اعتماد" دارد و می کند: انگلیس و اسراییل هم نهایت سوء استفاده را از اعتماد آمریکا به عنوان "قدرت سخت" را می کنند. جمهوری اسلامی ایران می تواند و باید جلوی ادامه چنین روندی، یعنی "اغفال" آمریکا توسط دیگران یا سوء استفاده از قدرت سخت آمریکا را بگیرد و می توان و باید منشاء قدرت نرم در هدایت سیاست خارجی آمریکا را قطع کرد. چنانچه خانم کلینتون انتخاب شود به انگلیس و رژیم غاصب توجه بیشتری خواهد کرد. هنری کسینجر که تنها سیاستمدار علمی آمریکا به نظر می رسد و جمهوریخواه بود، در کتاب: "سال های کاخ سفید" می نویسد (اعتراف می کند): با وزارت امور خارجه انگلیس بیشتر از زیرمجموعه خودش مشورت می کرد، لذا با توجه به تئوری "اغفال آمریکا از طریق وابستگی سیاسی و درگیر کردن در مناقشات"، با حذف متحدین آمریکا، که در مشاوره دادن به رئیس جمهور آمریکا صادق نیستند، به نظر می رسد می توان سیاست خارجی آمریکا را مهار و هدایت کرد. آمریکا قابل مهار شدن و قابل تغییر در رفتار سیاست خارجی است. شعار آقای اوباما "تغییر Change" بود، اما نتوانست. مهار و تغییر آمریکا تنها از طریق اروپا قابل اجرا است. قدرت نرم مجموعه غرب، اروپاست و آمریکا صرفا قدرت سخت است. در ژوییه 2004 گزارش کنگره در خصوص علل اشتباه محاسباتی اطلاعاتی آمریکا در تجاوز به عراق آمده است که سیاست خارجی آمریکا توسط کشور ثالث اغفال Manipulate شده است. از این رو باید از تکرار چنین امری یعنی اغفال و سوء استفاده از آمریکا به عنوان قدرت سخت پیشگیری کرد. روش های سیاسی خواجه نصیر طوسی، اندیشمند شیعه - ایرانی در مهار آمریکای زمان خود (مغول) و روش سیاسی وینستون چرچیل در به خدمت گرفتن قدرت سخت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم قابل اجرا در سیاست خارجی است. کجاست خواجه نصیر طوسی؟
دیدگاه تان را بنویسید