مدرنیسم در خدمت نابودی بشر

کد خبر: 542954

با آغاز سده بیستم میلادی دانشمندان اجتماع و سیاست مداران فلسفی این باور را ساز کرده بودند که با مدرنیسم بشریت به این فرهیختگی دست یافته است که دیگر اقدام به جنگ های بزرگ نخواهد کرد.

خبرگزاری مهر: "همین گونه که خرد در طول زمان خود را باز تولید می کند خریت هم در طول زمان خود را باز تولید می کند. اما با خریت نمی توان جلوی باز تولید خرد را گرفت ولی با خرد می توان جلوی باز تولید خریت را گرفت1." با آغاز سده بیستم میلادی دانشمندان اجتماع و سیاست مداران فلسفی این باور را ساز کرده بودند که با مدرنیسم و صنعت نو بشریت به این فرهیختگی دست یافته است که دیگر اقدام به جنگ های بزرگ نخواهد کرد. اما جنگ نخست جهانی این باور خام را تیک نزد و تاریخ شاهد بود که بشر متمدن مدرنیسم و صنعت را نه برای آسایش هم نوع بلکه برای نابودی انسان به کار گرفت. اما جنگ دوم جهانی نشان داد که با آن فرهیختگی که فلاسفه ی اتوپیک می پنداشتند فاصله بسیار داریم. پس از جنگ دوم جهانی برای نیم قرن جنگ سرد جهان ما را در چنگ خود فشرد. جنگ سرد روی دیگر سکه جنگ سوم جهانی بود. به عبارتی اگر بشر فرهیخته پا را از جنگ سرد فراتر می گذاشت و وارد جنگ گرم می شد و آن روی سکه به جای این روی سکه قرار می گرفت جنگ سوم با بمب ها و کلاهک های هسته ای همه چیز را نابود می کرد. پس از احتیاط های فراوان جنگ سرد به سرآمد و به آغاز قرن بیست یکم و هزاره سوم میلادی دوباره این امید در دل ایده آلیست ها و اتوپیک ها و رفرمیست ها جوانه زد که شاید انسان به این فرهیختگی دست یافته باشد که دیگر از جنگ و انسان کشی دست کشیده باشد و خود را برای زندگی خردمندانه مهیا ساخته باشد. با همه این آرزوها و امیدها با آغاز هزاره سوم میلادی بشریت در جهالتی غوطه ور شد که در گرماگرم جنگ دوم جهانی هم دچار این عمق جهالت نشده بود. با آغاز قرن بیست و یکم نه تنها بشر از نوع کشی دست نکشید بلکه با آغاز هزاره سوم میلادی انسان کشی شکلی قُدسی به خود گرفت و بشریت خلاق دوباره جنگ های دینی را در قالب و فرمی جدید بازآفرینی کرد. البته باز تولید خریت در همین شکل هم باقی نماند. پس از شش- هفت هزار سال با آغاز هزاره سوم فیل بشر یاد هندوستان کرد و به آشکاری نشان داد که اگر بخواهد ساز خریت را کوک کند چقدر خوب دستگاه خریت مرکب را خواهد نواخت. در کتاب های تاریخ می خوانیم که مصریان باستان و اهالی بین النهرین باستان و اینکاها در امریکای مرکزی و امریکای جنوبی برای خدایان خود انسان ها را سر می بریدند. با شگفتی از این رفتار اجدادمان ابراز انزجار می کنیم و بر این خریت آن ها پوزخند می زنیم. غافل از این که در سده بیست و یکم و با آغاز هزاره ی سوم میلادی به شکلی بسیار وحشیانه تر در سوریه و عراق و لیبی و سودان و ... گروهی در حال انجام این مراسم ننگین هستند. آن گاه که از فعل جمع استفاده می کنم خواهشمندم دوستان چشم آبی و مو بور ابراز اعتراض و ناراحتی نکنند و نگویند که این مشکلی خاورمیانه ایست و این رفتارها را موسیاه ها انجام می دهند. نخست که مشکل خاورمیانه یی و مشکل اروپایی و مشکل خاور دور و مشکل افریقایی و مشکل امریکایی نداریم بلکه مشکل بشریت مشکل تمام بشریت است و مشکل یک انسان مشکل تمامی انسان هاست و وقتی در افریقا و در هندوستان انسانی از گرسنگی زجر می کشد ما هم باید در زجر و سختی با آن ها شریک باشیم. دوم دوستان چشم آبی و مو بور ما باید توجه داشته باشند نیمی از آن هایی که در سوریه سر می برند موهای بور و چشمان آبی دارند و از قلب اروپا آمده اند. این جهالت مرکب مدرن که در سده بیست و یکم بشر به آن دست یازیده است نه تنها جهالتی کوچک و نه تنها جهالتی محدود به اقلیمی خاص است. این جهالت مدرن جهالتی ست جهانی که از سر تا پای قاره امریکا و از شرقی ترین نقطه آسیا تا غربی ترین نقطه اروپا و تمامی افریقا و تمامی جهان را فرا گرفته و به شدت باعث آزار و ناراحتی بشریت است. با آغاز هزاره سوم که انسان باید صنعت نو را در خدمت رفاه و کمال هم نوع به کار می گرفت این صنعت را به ماشین کشتاری تبدیل کرده است تا انسان ها را برای خدا قربانی کند. نه جنگ تمدن ها صورت گرفته و نه جنگ ادیان و نه این که جهان در حالت یک جنگ سرد به سر می برد. جنگ تمدن ها و جنگ ادیان دغدغه های فلسفی یکی چند از فیلسوفانی ست که در جهان واقع محلی برای وقوع ندارند و بیش تر به یک توهم سیاسی شباهت دارند تا یک واقعیت اجتماعی. با روند نو شدن جامعه جهانی و تبادل وسیع اطلاعات در میان مردم وملت ها و استقرار دموکراسی بر جوامع و از میان رفتن دیکتاتوری های مادام العمر رفته رفته جهان نه تنها از جنگ سرد فاصله گرفت بلکه عملا راه بر به وجود آمدن جنگ سردی دیگر بسته شده است. از جانبی دیگر "تراز وحشت3" مانعی جدی و اساسی بر سر راه جنگ هسته ایست. اما با همه این توصیف ها جنگی خشن و فراگیر سر تا پای جهان را فرا گرفته است. در هر نقطه یی از جهان و در هر کشوری از جهان این جنگ خشن قربانی می گیرد و قربانیان آن از هر ملیت و نژاد و دین و مذهب و سنینی هستند. بدون از هر لفافه گویی و لفافه بافی از سال 2013 جهان وارد جنگی جهانی شده است که باید آن را "جنگ سوم جهانی" نامید. دانشمندان سیاسی در جای جای جهان به تفصیل به تفسیر وقوع و ویرانی جنگ سوم جهانی می پردازند و دولت ها را از وقوع و عوارض آن هشدار می دهند و سمبل ویران گری جنگ سوم را بمب های هسته یی می دانند. اما غافل از این واقعیت که ما همین اکنون درون یک جنگ عالم گیر به سر می بریم که من این جنگ عالم گیر را جنگ سوم جهانی می نامم و اگر مهار نشود آن چنان ویرانی و بلبشویی را بر جهان حاکم خواهد ساخت که هیچ جای زمین ذره یی امنیت یافت نشود. بر خلاف چیزی که تصور می شد و می شود جنگ سوم یک جنگ هسته یی و رو در رو نیست بلکه یک جنگ غیر متمرکز و در زیر پوست شهرهاست که همانند موریانه شهر را ویران می کند و امنیت را از بین می برد. شاید مخاطبی وضعیت کنونی جهان را مناسب حال جنگ سوم جهانی و یا یک جنگ بزرگ جهانی نداند و اوضاعی بسیار بهم ریخته را در ذهن تداعی کند که دولت ها و کشورهای جهان همه به جان هم افتاده باشند و بمب های هسته یی انسان ها را جزغاله کنند. البته همین گونه که پیش از این هم اشاره شد تراز وحشت مانع از ایجاد جنگ هسته یی رو در رو خواهد شد. اما از جانبی دیگر هم می تواند بمب های هسته یی پرده دوم و سوم نمایش این جنگ جهانی باشند. چون کاربرد تراز وحشت برای جنگ و مقابله ی رو در روی دو قدرت نظامی است. ولی الزاما تراز وحشت برای جنگ غیر متمرکز کاربرد ندارد و همین گونه که در سال 2013 احتمال فراگیری و جهان گیری این جنگ نمی رفت و اکنون قلب اروپا در چنگال تروریسم فشرده می شود ممکن است دلایلی دست به دست هم دهند و باعث علتی شوند تا شمشیرها از غلاف کشیده شوند و بمب های هسته یی هم آتش این ارابه مرگ را تندتر سازند. تاریخ سنگ نخواهد شد. تاریخ نه سنگ خواهد شد و نه به مبدأ خود رجوع خواهد کرد بلکه روندی پیوسته روبه جلو است که گاهی کند می شود و گاهی شتاب می گیرد. اما همین گونه که پس از جنگ نخست و دوم جهانی جهان صورتی جدید از همه جوانب چه مرزها و چه سیاست ها و چه اقتصادها و چه ... به خود گرفت پس از این جنگ هم این چنین خواهد شد.

پی نوشت:

1- کتاب فرهنگ فلسفی و فلسفه ی سیاسی- بخش آزادی- قیصر خسروان(کللی)- نشر پایان. 2- تراز وحشت بدین معناست که قدرت های هسته یی که رودرروی هم قرار گرفته اند از ترس واکنش طرف مقابل جرأت دست به اسلحه شدن را ندارند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت