دیپلماسی ایرانی: اگر کارزار رقابت های انتخاباتی دونالد ترامپ یک ترانه رسمی داشت، احتمالا این بود: «آنچه که بودیم، راهی که رفتیم.» کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ بیشتر از هر نامزد دیگری بر اساس نوستالژی دوران گذشته است، زمانی که آمریکا باشکوه بود، مهاجران از طریق جزیره آلیس وارد این کشور می شدند (البته به تعداد محدود) و هر کسی (به ویژه زنان، اقلیت ها و خبرنگاران) جایگاه خود را می شناختند. در واقع شعار کارزار انتخاباتی ترامپ می گوید: «او دوباره آمریکا را با شکوه خواهد کرد، می گوید که نگاه ترامپ به گذشته باشکوه آمریکاست.»
اما ترامپ تنها نیست. تمامی نامزدهای دیگر در دفاع از گرایش به احساسات گذشته زیاده روی می کنند. هیلاری کلینتون می خواهد آمریکایی ها به عقب بازگشته و به دهه ۱۹۹۰ گوش کنند، زمانی که شخصی با نام خانوادگی مشابه کاخ سفید را اشغال کرده بود. برنی سندرز ترجیح می دهد که ما را به آن روزهای خوبی بازگرداند که قانون Glass-Steagall (قانونی که در دهه ۱۹۳۰ پس از رکود بزرگ در آمریکا تصویب شد و فعالیت های همزمان بانکی در چند بخش را محدود می کرد) هنوز اجرا می شد و یک درصدی ها مبالغ هنگفتی به دست نمی آوردند. و تد کروز دوست دارد فکر کنید که رونالد ریگان است که در جسم جدیدی به زندگی بازگشته است و انتخاب او کشور را به ریشه پروتستان های اصلاح شده انگلیسی این کشور در سده های شانزدهم و هفدهم (پیوریتن ها) بازمی گرداند.
نوستالژی می تواند احساسی قدرتمند باشد (به همین دلیل) عجیب نیست افرادی سعی می کنند از آن در انتخابات استفاده کنند یا مجموعه ای مشخص از سیاست ها را با استفاده از آن به رای دهندگان بفروشند. روش استفاده از آن ساده است: یک گذشته اسطوره ای بسازید که در آن از مشکلات امروز عمدتا خبری نیست، بعد وعده دهید که (برخی از) سیاست های دوران گذشته را بازمی گردانید، در نتیجه نارضایتی ها رفع می شود و به جهان آشنا و راحتی بازمی گردیم که احساس می کنیم از دست داده ایم.
متاسفانه نوستالژی برای انتخاب یک رئیس جمهور یا یک سیاست خارجی چارچوبی ناکارآمد است. حافظه انسانی قابل اعتماد نیست و گذشته ای که ما با علاقه به آن نگاه می کنیم احتمالا اصلا به آن خوبی نیست که باور داریم. حتی شادی که در برخی دوران گذشته تجربه کرده ایم ممکن است کاملا خیالی باشد، ممکن است که در آن زمان هم فقط احساس اضطراب، ناامنی، خشم، یا ناامیدی داشته ایم درست مانند امروز؛ و فقط آن را به یاد نمی آوریم. مهم تر اینکه وقتی صحبت از انتخاب سیاست ها برای اینجا و این زمان است، نوستالژی می تواند کاملا گمراهمان کند.
نخست، سیاستگذاران و کار شناسان سرسختانه از نسخه های رنگی مختلف گذشته برای متقاعد کردن شما استفاده می کنند، متقاعد کردن به این که روش ها (و سیاست های آنان) مجموعه ای سودمند است. به عنوان مثال، دفاع شیوا و یک طرفه رابرت کاگان از هژمونی لیبرال آمریکایی در نیوریپابلیک که از تاریخ قرن بیستم آمریکا استفاده کرد تا ادعا کند که سیاست خارجی محکم ایالات متحده، که او سال ها حامی آن بوده است و مجموعه ای از فجایع اخیر را از جمله در عراق به بار آورده، تقریبا به تنهایی مسئول یک دوره طولانی صلح پس از جنگ جهانی دوم بوده است. در صحبت های کاگان، تمایل همیشگی آمریکا به ایفای نقش پلیس جهانی پس از جنگ جهانی دوم عامل یک دوره طولانی صلح و رفاه عنوان شده است.
مشکلی که اندرو باسه ویچ به عنوان یک مورخ سریعا به آن اشاره می کند این است که پرتره خوش آب و رنگ کاگان از صلح جهانی آمریکایی عمدتا یک داستان است. شاید درگیری ایالات متحده باعث حفظ صلح در اروپا و شمال شرق آسیا شده باشد (حداقل یک بار در کره به طور جدی جنگیده ایم) اما نتوانسته صلح را در جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا، آفریقا یا خاورمیانه حفظ کند و در برخی موارد مانند عراق در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده جنگ هایی را آغاز کرد که باعث درد و رنج عظیمی شد و هرج و مرج برجای گذاشت.
دوم، نوستالژی چشم ما را بر روی سوءرفتارهای خودمان می بندد، در نتیجه درک اینکه چرا دیگران ما را آن گونه می بینند، دشوار تر می شود. تمامی کشور ها نقاط تیره تاریخ خود را می پوشانند، یک گذشته ساختگی می سازند که در آن تمامی لحظات باشکوه جلوه می کنند و اشتباهات، بی عدالتی ها و ظلم و ستم ها پوشانده می شوند. با این حال وقتی که این فراموشی جمعی بیش از اندازه طول می کشد دیگر به یاد نخواهیم آورد که چرا ایران، نیجریه، السالوادور، عراق و برخی کشورهای دیگر دلایل موجهی دارند که از عمو سام، بیش از کمی، دلگیر باشند. حال که ما این مسئله را فراموش کرده ایم، آماده هستیم که هرگونه حرکت و اقدام مخالفی را نفرتی کاملا غیرمنطقی و بی مورد ببینیم. جورج بوش پس از ۱۱ سپتامبر ادعا کرد که از چنین سوءتفاهمی علیه کشورمان (آمریکا) شگفت زده شده چرا که می داند ما چقدر خوب هستیم.
سوم، انتخاب سیاستمداران و سیاست ها بر اساس نوستالژی این فرض را ایجاد می کند که بازگشت زمان به گذشته ممکن است. اما زمان جاده ای یکطرفه است و سیاست هایی که در دهه های گذشته کاربرد داشتند ممکن است برای شرایط فعلی کاملا نامناسب باشند. سیاست خارجی ایالات متحده که در سال های اولیه جنگ سرد دنبال می شد احتمالا برای زمانی مناسب بود که اروپا هنوز در حال بازسازی بود، آمریکا بیش از ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را داشت، و بلوک شوروی به عنوان یک تهدید جدی در نظر گرفته می شد، اما سیاست مشابه برای دنیای امروز با نزدیک به ۲۰۰ کشور احتمالا غیرضروری یا (حتی) غیرسازنده است، دنیایی که بسیاری از کشورهای آن قویا با دخالت خارجی مخالف هستند، رقیب ژئوپلتیک مشابهی (شوروی) در آن وجود ندارد و میزبان چالش هایی است که در سال ۱۹۴۷ غیرقابل تصور بود.
زل زدن به آینه گذشته همچنین مانع از فکر کردن به مشکلات واقعی که امروز با آن روبه رو هستیم و همچنین پیدا کردن راه حل های سازنده و خلاق می شود. به عنوان مثال، ایالات متحده قرار نیست به دوران جامعه ای با اکثریت آنگلوـ پروتستان بازگردد، مهم نیست که چند درصد از مردم می خواهند که این اتفاق بیفتد. قرار نیست که انحصار هسته ای داشته باشیم. این احتمال وجود ندارد که به تجارت جهانی پشت کنیم و قرار نیست که بتوان شرایط را به هر کسی که قدم در راه ما می گذارد دیکته کرد. آمریکا قرار است مهم ترین کشور جهان برای سال های آیندهای باشد که از راه می رسند اما کشورداری موفق نیازمند بازی کردن خوب با دیگران است: و نه فقط تهدید کردن به این که تیله های خود را برمی داریم و به خانه می رویم.
در پایان، سیاستمدارانی که تلاش می کنند خود یا سیاست هایشان را با استفاده از حس نوستالژی بفروشند راه دیگری می روند. ترامپ یا کروز وعده می دهند که ارتش آمریکا را احیا می کنند تا شاید هیچ کسی جرات درافتادن با ما را نداشته باشد و هر دو می گویند که ایالات متحده از این برتری نظامی که روزگاری در گذشته نیز داشته است، لذت خواهد برد، اما نمی شنویم بگویند که نرخ مالیات را نیز به سطح مشابه آن دوران بازمی گردانند یا قوانین مالی را ارائه خواهند کرد که در دوران آیزنهاور یا ریگان وجود داشت.
نکته اینکه، زمانی که یک نامزد انتخاباتی یا کار شناس می گوید که یک ماشین بازگشت به گذشته دارد که به طرز جادویی می تواند ما را به عصر طلایی گذشته بازگرداند، احتمالا چیزی را به ما می فروشد که تاریخ مصرفش مدت هاست که گذشته است. (در خرید آن) احتیاط کنید.
دیدگاه تان را بنویسید