دیپلماسی ایرانی:سرکیس نعوم در مقدمه یادداشت های امسالش می نویسد: از پیشتازی های دونالد ترامپ تا اندازه ای کاسته شده است، با وجود این که به احتمال قوی در انتخابات نیویورک که به زودی برگزار می شود احتمالا پیروز خواهد شد، کاهش سرعت پیشتازی های او باعث پیشتازی رقبایش کروز و کیسیک می شود، به احتمال قوی این روند کار را به کنگره حزب جمهوری خواه در ژوئن آینده خواهد کشاند که در آن جا مشخص خواهد شد نماینده حزب چه کسی خواهد بود و چه کسی می تواند 1237 امتیاز وکلا را به دست آورد. اگر هیچ کدام از نامزدها نتوانند حد نصاب وکلا که در انگلیسی (Contested Convention) نامیده می شود را از آن خود کنند آن گاه نخبگان حزب تصمیم نهایی را خواهند گرفت. در آن صورت ممکن است حتی کسی غیر از نامزدهای فعلی به عنوان نامزد نهایی انتخاب شود. این چیزی است که ترامپ از آن می ترسد. نخبگان حزب جمهوری خواه از پیشتازی ترامپ خشنود نیستند و چه بسا کروز را با وجود این که او نیز باب میلشان نیست، بر او ترجیح می دهند.
در مورد حزب دموکرات نیز اظهار نظرهای بسیاری می شود، بسیاری از رسانه های امریکایی می گویند که برنی سندرز تلاش بسیاری می کند که آرای وکلای حزبی را معطوف به خود کند و نامزد نهایی این حزب شود. اما کار او با وجود پیشرفت های اخیرش بسیار سخت است. شاید انتخابات مقدماتی نیویورک که در ماه جاری برگزار خواهد شد او را به آرزوهایش نزدیک کند، با وجود این که او به تلاش های خود ادامه خواهد داد اما به احتمال زیاد نامزد نهایی کلینتون خواهد بود.
به هر حال هر کسی که از واشنگتن و نیویورک دیدن می کند و اوضاع و تحولات را در ایالات متحده دنبال می کند به نوعی در می یابد که در داخل حزب جمهوری خواه نوعی "سختی و سرخوردگی" وجود دارد. این وضعیت بعد از تولد تی پارتی بیشتر هم شده است. دلایل بسیاری برای توضیح این وضعیت وجود دارد که شاید بارزترین آنها تصمیم های تند تندروهای جمهوری خواه باشد، به ویژه بعد از این که اکثریت را در داخل کنگره بعد از ورود بارک اوباما به کاخ سفید در سال 2009 به دست آوردند.
آنها در طول این مدت تلاش بسیاری کردند که جلوی دستاوردهای او را بگیرند به استثای مواردی که شماری از افراد معتدل حزب که کار هماهنگی میان دو حزب در قضایای مهم که مورد اهمیت مردم است را انجام می دهند. به غیر از آن، جمهوری خواهان توانستند جلوی بسیاری از کارهای اوباما را بگیرند و حتی در بسیاری از موارد تلاش هایش را در نطفه خفه کردند. کارهای آنها شباهت بسیاری به نمایندگان کشورهای جهان سوم دارد، سیاستمدارانی که تمام هم و غمشان منصابی است که در اختیار دارند و تلاش می کنند به هر قیمتی حتی اگر کشور ضربه بخورد، رقبای خود را شکست دهند. آنها برای پیشبرد این هدف از دو عنصر اساسی استفاده کردند: اول تبار آفریقایی - امریکایی اوباما که سیاه پوست است. دیگری متهم کردن او به این که مسلمان است برای این که پدرش مسلمان بوده و خارج از ایالات متحده به دنیا آمده در نتیجه از لحاظ قانونی حق رسیدن به این سمت را ندارد. همچنین از قضیه خدمات درمانی که قانونی شد، نهایت استفاده را بردند، البته گذاشتند که اجرایی شود اما چالش های بسیاری نیز برای آن به وجود آوردند و اجازه ندادند که برای اوباما به سادگی دستاوردی به دنبال داشته باشد.
با این وجود و با همه تلاش هایشان تا کنون نتوانسته اند به نتیجه برسند. اوباما بارها گفته است که مسیحی است و به مسیحیت اعتقاد دارد. و کسانی که به ریشه های مسلمانی اش ایراد می گیرند درک نمی کنند که این ویژگی سبب شده تا او جهان اسلام را بیشتر بفهمد و مشکلاتش را درک کند و مخاطرات و توانایی هایش را در نظر بگیرد و به ثبات آن کمک کند. اگر بخواهیم از دستاورهای اوباما از ابتدای دوران ریاست جمهوری اش تا کنون اشاره کنیم، یکی پرونده ایران است که توانست جلوی ساخت سلاح هسته ای توسط این کشور را بگیرد و اجازه داد که به جامعه جهانی بازگردد. نتیجه منطقی این دستاورد این است که رئیس جمهوری جدید امریکا نیز مجبور است با این توافق تعامل کند و به دنبال آن با همه کشورهای منطقه همکاری کند تا ثبات به آن بازگردد.
گشایشی که در روابط امریکا با کوبا به وجود آورد، همچنین بیرون آوردن ارتش امریکا از عراق و تا اندازه ای از افغانستان از دیگر دستاوردهای مهم اوباما محسوب می شوند. از لحاظ داخلی، اوباما توانست بحران مالی و اقتصادی کشورش را که از دوران سلفش، جورج بوش آغاز شده بود، هر چند کُند به ثبات برساند، همچنین طرح بهداشت عمومی را عملی کند. از سوی دیگر "سختی و سرخوردگی" موجود در حزب جمهوری خواه سبب خواهد شد که این حزب احتمالا بار دیگر کاخ سفید و این بار مجلس سنا و احتمالا مجلس نمایندگان را از دست بدهد و در دور جدید جدا احساس خطر وجودی کند.
این پایان مقدمه ای است که برای سلسله دیدارهای اخیرم از واشنگتن و نیویورک نوشتم، قبل از هر چیز باید اشاره کنم که اوباما بی شک در دوران زمامداری اش اشتباهاتی را نیز مرتکب شد که مهمترین آنها نبود نگرش سیاسی یا استراتژیک نزد او برای خاورمیانه بود. این چیزی است که مسئولان امریکایی که با آنها دیدار داشتم به صراحت می گفتند. همچنین اظهار نظری است که روزنامه نگار مهم، گولدبرگ که در مرکز مطالعات "آتلانتیک کانسیل" (Atlantic Council) مقالاتی را در همین زمینه منتشر کرده بیان کرده است. ثانیا، جمود و رکودی که در حال حاضر بر سیاست خارجی امریکا حاکم شده است و همچنان هم ادامه دارد از دیگر اشتباهات دوران ریاست جمهوری باراک اوباما محسوب می شود که تقریبا بسیاری از کسانی که با آنها دیدار داشتم بر آن تاکید کردند.
دیدگاه تان را بنویسید