سرویس بین الملل فردا؛ راضیه ولدبیگی: یکی از منتقدان اروپایی در نقد تاریخچه فرهنگی اروپا مینویسد: «نژادپرستی در فرهنگ ما عمیقاً نهادینه شده. بردگی مردم آفریقا، پاکسازی قومی بومیان آمریکا. محصول امپریالیسم استعماری است که منجر به رشد فزاینده نژادپرستی میشود که اثرات آن تا امروز هم وجود دارد.» یک مثال از تاریخ تأثربرانگیز نژاد پرستی- که طی آن همواره استعمارگران خود را برتر از دیگران میدیدند- تاریخچه طولانی باغ وحشهای انسانی است.
استعمارگران به خاطر تسلط بر سرزمین بومیان آفریقا و همچنین خصوصیات جسمی مردم آفریقا که برای اروپاییان شگفتانگیز بود، این بومیان را مجبور میکردند روی صحنه نمایش همچون حیوانات در معرض دید بازدیدکنندگان قرار بگیرند. ویژگیهای اندام و صورت مردم آفریقا که قوی هیکل بودند و یا براساس رسوم قبیلهای مثلاً دندانهای خود را تیز میکردند، مایه سرگرمی اروپاییان شده بود.
از اواسط سال 1950 بومیان آفریقا و آمریکا توسط تجار اروپایی ربوده شده و به باغ وحشها فروخته میشدند تا در معرض نمایش قرار بگیرند. و طبیعتاً مرگ زودرس این بومیان- حتی در اولین سال اسارت- دور از انتظار نیست. از اوایل قرن بیستم، آلمان نمایشی را به روی صحنه برد که «نمایش انسانی» نامیده شد. بومیان آفریقایی در یک کارناوال [نمایش سیار] برای عابران و رهگذران به نمایش درآمدند.
بردگی آفریقایی، تفریح اروپایی
تنها چند دهه قبل در اوایل قرن نوزدهم میلادی، اروپا پر شده بود از باغ وحشهای انسانی در شهرهایی مثل پاریس، هامبورگ، بارسلونا، لندن، میلان و ورشو. نیویورک هم در قرن بیستم شاهد این نمایشگاههای معروف و محبوب بود. به طور متوسط هر نمایشگاه در هر شهر دویست تا سیصد هزار بازدیدکننده داشته است.
«کارل هاگنبرگ» که نمایشگاهی در آلمان را اداره میکرد، آن را «کاملاً طبیعی» نامیده بود. اعضای نمایش معمولاً از جزایر شرق آسیا بودند. اما در سال 1876، هاگنبرگ یکی از همکارانش را به سودان فرستاد تا «حیوانات وحشی» یعنی بومیان نوبی را به اروپا بیاورد. این سفر و آوردن نوبیها یک موفقیت بزرگ در شهرهایی مثل پاریس، لندن و برلین برای هاگنبرگ و همراهانش محسوب میشد. در سال 1889، 28 میلیون نفر از این نمایشگاه جهانی بازدید کردند. این افراد منتظر بودند تا چهارصد بومی زندانی شده را به عنوان جاذبههای دیدنی و مهم ببینند!
اسارت انسانها در مهد تمدن جهان
«در جستجوی یک دست لباس» عنوان نمایشگاهی جهانی در سال 1900 در مارسی بود که در سالهای 1906 و 1922 هم برگزار شد و در پاریس نیز در سال 1907 و 1931 برگزار شد که طی آن بومیان برهنه یا نیمه برهنه در قفسها برای مردم به نمایش گذاشته شدند. در شهر پاریس سی و سه میلیون نفر تنها در عرض شش ماه از این نمایشگاه دیدن کردند. سی و سه میلیون نفر در شش ماه! فقط در چهار سال ننگین قرن بیستم، باغ وحش سینسیناتی، صد نفر از بومیان آمریکایی را در یک روستای ساختگی و در شرایطی توهینآمیز در باغ وحش به مدت سه ماه نگهداری کرد.
در سال 1906، یک مردم شناس تازهکار، به نام «مدیسون گرانت» که رئیس انجمن جانورشناسی نیویورک بود، یک کوتوله کنگویی به نام «اوتا بنگا» را در باغ وحش برونکس نیویورک به روی صحنه نمایش فرستاد. آن صحنه، نمایش «راسته پستانداران نخستین» نام داشت و اوتا اغلب مجبور بود که یک شامپانزه یا میمونهای دیگر را در آغوش بگیرد و نمایش اجرا کند.
«ویلیام هورنادی»که «علم اصلاح نژاد انسان» خوانده و مدیر باغ وحش بود، به اوتا لقب «حلقه گمشده» داد. مردم برای دیدن نمایش او هجوم آوردند. لقب «حلقه گمشده» به این معنا بود که گویی اوتا و دیگر بومیان یک انسان نبوده و نیمه انسان و نیمه میمون هستند. آن سالها نظریه سیر تکاملی داروین مطرح بود و اینکه انسانها از نسل میمونها هستند و بعدها تکامل پیدا کردند. در واقع مدیران باغ وحش درصدد بودند تا نشان دهند که اوتا، حلقه واسط انسانها و میمونهاست که تا به حال گم و ناشناخته بوده است. آنها علناً تنها خودشان را انسان می پنداشتند و بومیان را مشتی حیوان وحشی قلمداد میکردند. بنگا حین نمایش اهدافی را با تیر و کمان نشانه میگرفت، ریسمان میبافت و با اورانگوتانها کشتی میگرفت.
اشک تمساح به جای حقوق بشر
طبق گزارش نیویورک تایمز، اعتراضاتی هم به روند این باغ وحشها و همنشین شدن انسان با حیوان در قفس اعلام شد. اعتراضات روحانیون و کشیشهای سیاه پوست به خاطر این توهین و قانونشکنی، بالا گرفت. یک کشیش به نام «جیمز اچ گودون» اعلام کرد: « نژاد ما [سیاهپوستها] بدون برگزاری نمایش در قفس با میمونها هم به اندازه کافی افسرده است» وی که از حامیان بنیادی خیریه به نام «یتیمخانه رنگینپوستان بروکلین» بود، گفته بود: «ما فکر میکنیم شایسته است انسانها را سوای از تفاوتهای جسمانی با روح انسانی در نظر بگیریم»
در سال 1906 باغ وحش برنکس، «اوتا بنگا» را در یک نمایشگاه انسانی در منطقهای محصور در بخش پستانداران نگهداری میکرد. خارج از حصار او روی یک تابلو نوشته شده بود: «سن: 23 سال. قد: 4 فوت و 11 اینچ. وزن: 103 پوند. به ارمغان آورده شده از رودخانه کاسایی. توسط دکتر ساموئل. پی. ورنر از کشور آزاد کنگو در جنوب آفریقای مرکزی. هر روز بعد از ظهر در ماه سپتامبر برنامه اجرا میکند.» «اوتا بنگا» در نهایت در 32 سالگی با تفنگی که دزدیده بود، خودکشی کرد.
او تنها یک نمونه از آن بومیانی بود که با ربوده شدن و آواره شدن، زندگی خود و خانوادهاش از بین رفت؛ تنها برای سرگرمی و تفریح اروپاییانی که قدرت درک تفاوت میان نژادها را نداشته و «دیگری» را صرفاً «تحقیر» میکردند. همچنین «سارا بارتمن» نمونه معروف دیگری است که به خاطر ظاهر غیرمعمولش طعمه چشمچرانی و شهوترانی اروپاییان شده و برهنه به نمایش در میآمد.
این نوع از باغ وحش انسانی بعدها هم ادامه پیدا کرد. نمایشگاه جهانی 1958 در بروکسل، برای بومیان داخل باغ وحش یک روستا ساخت تا آنها و طرز زندگیشان را به نمایش بگذارد. بعدها در آوریل سال 1994 ماکت یک روستا در ساحل عاج، در نزدیکی نانت فرانسه، به عنوان بخشی از «سفرهایی برای اکتشاف آفریقا» به نمایش گذاشته شد.
باغ وحش انسانی، حتی تا 10 سال پیش!
تا اواخر سال 2005، باغ وحش آگسبورگ در آلمان نمایش مشابهی داشت. در اگوست 2005 نیز باغ وحش لندن، انسانهایی پوشیده با برگ انجیر به نمایش گذاشت. و در سال 2007، باغ وحش آدلاید، مردم را در محوطهای که سابقاً میمونها در آن قرار داشتند، جا داده بود. این انسانها روزانه بازدید میشدند. البته آنها به خلاف بسیاری از نمایشهای نژاد پرستانه، اجازه داشتند شب به خانههایشان برگردند.
بسیاری از مردم با این باور که نژاد پرستی در گذشتههای خیلی دور رخ داده، خود را تسلی میدهند و احساس امنیت میکنند. اما پژواک صدای باغ وحش انسانی در سالهای اخیر نشان میدهد که این مسأله چندان هم دور نبوده و تنها متعلق به گذشته نیست.
منبع: popularresistance.org
دیدگاه تان را بنویسید