روزی که یک خانم بدحجاب مرا از خودم شرمنده کرد!

کد خبر: 550822

حجت الاسلام محمد مطهری فرزند شهید مطهری در یادداشتی نوشت: سخت تکان خوردم ... بدحجاب بود ولی این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام را که فرمود: «برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می میری»، در خودش لااقل نسبت به حق الناس محقق کرده بود. من که طلبه هستم و علاقمند به کتب و مباحث اخلاقی، و نان آن پدر را خورده ام، هرگز مرگ را چنین نزدیک به خود ندیده و نمی بینم.

سرویس اجتماعی فردا:

حجت الاسلام محمد مطهری فرزند شهید مطهری در یادداشتی نوشت: در ایام تحصیل در خارج از کشور - و به لطف خداوند بدون استفاده از امتیازات آقازادگی - در یک شب زمستانی به خوابگاه دانشگاه برمی گشتم. در سرمای بسیار سوزناک منهای ۳۰ درجه، هنگام ورود به خوابگاه، با همسر یکی از دانشجویان ایرانی که روسری را عقب می گذاشت و همسایه ما بود مواجه شدم.

خروج او به تنهایی در ساعت ۹ شب در آن سرمای وحشتناک باعث شد یکی از خانمهای حاضر در ورودی ساختمان، از وی بپرسد که آیا به کمکی نیاز دارد. معلوم شد که تازه از خرید برگشته، و متوجه شده که فروشنده اشتباها ۲۵ سنت اضافه به او داده است. این خانم که اتفاقا به قناعت معروف بود قصد داشت چهار دلار (شانزده برابر آن مبلغ) بدهد و مسیر حدود هشت ایستگاه مترو را در آن شرایط طی کند.
اصرار دوستانش برای موکول کردن این کار به فردا در او کارگر نیفتاد؛ می گفت: «اگر امشب از دنیا بروم کسی آن مغازه را بلد نیست که این پول را برگرداند». در آخر هم رفت تا مدیون نماند.
سخت تکان خوردم ... بدحجاب بود ولی این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام را که فرمود: «برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می میری»، در خودش لااقل نسبت به حق الناس محقق کرده بود. من که طلبه هستم و علاقمند به کتب و مباحث اخلاقی، و نان آن پدر را خورده ام، هرگز مرگ را چنین نزدیک به خود ندیده و نمی بینم.
نمی خواهم بگویم همه بدحجابان چنان اند و همه روحانیون چنین؛ و نه مانند بعضی می خواهم گناه و تبعات بدحجابی را کوچک جلوه دهم، و نه با اصل وجود گشت ارشاد مخالفم گر چه ملاحظاتی دارم. مسأله در اینجا چیز دیگری است. آن خانم سست حجاب، ناخواسته درسی فراموش نشدنی به من داد که گاهی ممکن است فرورفتن امثال منِ روحانی در دنیا بسیار بیشتر از امثال او باشد و برخی باورهای دینی در قلب افراد بدپوشش، بیش از من رسوخ کرده باشد. حدیث و آیه اش را من بلدم و عملش را او.

این بود جرقه اولیه در ذهن من برای مطلبی که چند روز پیش با عنوان «پیامی که نتوانستیم به سست حجابان برسانیم» منتشر کردم. آنقدر میان قشر مقید به حجاب کامل و سست حجابان فاصله بوده، که عده ای ناآگاه گمان می کنند که با ناسزاگویی به این قشر می توان اوضاع بی سابقه کنونی را بهتر کرد.

*****************************************
اما در باره حجاب

من به عنوان یک روحانی وقتی از مسجد خارج می‌شوم، اگر دختر بدحجابی را ببینم که همزمان از یک پارتی مختلط با دوستان پسرش بیرون می‌آید، باید میان دو موضوع تفکیک کنم: اینکه او با بدپوششی خود و شرکت در مجلس آنچنانی، گناهان بزرگی مرتکب شده یک موضوع است، اما نمی‌توانم موضوع دومی را نتیجه بگیرم که من چون این گناهان را مرتکب نشده‌ام لزوماً نزد خداوند از او عزیزترم. من شاید عاق پدر و مادر باشم، یا در حق کسی ظلمی نابخشودنی کرده باشم یا همنشین گناه بزرگتری باشم و اینها چه‌بسا نزد خداوند باعث سقوط بسیار بیشتری برای من شده باشد. لذا هیچ مرجع تقلید واقعی وجود ندارد که خود را نزد خدا از مقلدانش برتر بداند. ولی آیا وقتی یک بدحجاب به روحانیون یا ناهیان از منکر به طور کلی می‌اندیشد چنین تصوری از برداشت آنان از خودش دارد که: «آنان در عین اینکه کار او را حرام می‌دانند هرگز خود را از نظر معنوی بهتر از او نمی‌دانند»؟ اجازه دهید پس از ذکر یک مقدمه، درباره این مطلب و نقش آن در پیام‌رسانی به بدحجابان بیشتر توضیح دهم. دو نگاه تفریطی و افراطی به حجاب ناکامی آشکار در ترویج حجاب اسلامی در جامعه ما معلول عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مختلفی است که حتی برشماری عناوین این عوامل در اینجا مورد نظر نیست. اما از جهت فرهنگی می‌توان گفت بخشی از این ناکامی، در نهایت به دو نگاه تفریطی و افراطی به حجاب بازمی‌گردد. نگاه اول که یک نگرش تفریطی است و طرفدارانی نیز در میان مسئولان داشته و دارد، با ابزارهای اندازه‌گیری فیزیکی مانند خط کش و گونیا درباره اهمیت حکم الهی حجاب به داوری می‌نشیند. کم ندیده و نشنیده‌ایم که عده‌ای با موضعی حق‌به‌جانب می‌گویند بدحجابی یا بی‌حجابی یعنی «بیرون بودن چند دسته یا چند تار مو»، و بلافاصله اضافه می‌کنند که چرا بیرون بودن این چند تار مو اینقدر بزرگ شده و به آن حساسیت نشان داده می‌شود؟ در مقابل، ضربه دوم بر حجاب از ناحیه یک دیدگاه افراطی حاصل شده است که این نگاه، جذابیت زیادی نزد گروه دیگری از مسئولان دارد. این گروه هر گاه صحبت از گناه و بلکه نابسامانی‌های اجتماعی می‌شود فقط به یاد «گناهان تصویری» می‌افتند که در آنها حتماً پای زنان هم در میان است. تعریف آنان از گناه، مخصوصاً در سخنرانی‌ها، فقط گناهانی مانند بدحجابی و مجلس مختلط را شامل می‌شود، اما معاصی مهمی مانند پارتی‌بازی، نشخوار بیت‌المال، هتک آبرو و سکوت در برابر ظلم، عملاً در ردیف مباحات است و عکس‌العملی از سوی آنها - مگر پس از رسوایی‌ها - نشان داده نمی‌شود. این دو گروه، ناخواسته دست به دست هم داده و به ترویج بدحجابی کمک کرده و می‌کنند. گروه اول این تلقی را برای بسیاری از افراد بدحجاب پدید آورده‌اند که بدحجابی، چند سانتیمتر عقب‌تر بودن روسری و امری کم‌اهمیت است که عده‌ای حزب‌اللهی روی حساسیت شخصی آن را بزرگ کرده‌اند. گروه دوم که گویی گناهی غیر از بدحجابی نمی‌بینند این تصور را نزد بدحجابان به‌وجود آورده‌اند که افرادی که به آنان تذکر می‌دهند چون تنها حرام اجتماعی را همین امر می‌دانند، خود را از نظر معنوی در موضعی برتر می‌بینند و می‌خواهند به عنوان ناجی، آنان را از جهنم نجات داده و به‌زور به بهشت ببرند. در واقع گروه اول «اهمیت حجاب» را خدشه‌دار می‌کنند و گروه دوم «بستر تبلیغ» آن را خراب می‌کنند. بدحجابی و چند سانتیمتر مو؟ در نقد دیدگاه تفریطی باید گفت که مایه شگفتی است که میزان اهتمام دین به حجاب از راه اندازه‌گیری حجم موهای بیرون از زیر روسری کشف شود و ظاهراً باید «اسلام‌شناسی با خط‌کش» یا «اسلام خط‌کشی» را به انواع برداشت‌های عجیب از اسلام اضافه کرد. اگر قرار باشد با خط‌کش و شماره انداز و زمان‌سنج درباره احکام دینی سخن بگوییم باید نعوذ بالله بسیاری از احکام شرعی را نه تنها بی‌مورد بلکه مضحک بدانیم. مثلا با چنین نگاهی می‌توان کفاره شکستن عمدی روزه را به سخره گرفت. کسی که زودتر از وقت اذان افطار کند باید ۶۰ روز روزه بگیرد. مگر می‌شود یک شخص، هزار دقیقه (طول متوسط یک روز گرم) تشنگی و گرسنگی بکشد ولی به خاطر اینکه عمداً نیم دقیقه قبل از اذان افطار کرده است، ۶۰ روز (۶۰ هزار دقیقه) روزه بگیرد؟! ۶۰ هزار دقیقه گرسنگی و تشنگی به خاطر نیم دقیقه زودتر افطار کردن؟ به همین دلیل آشامیدن پنج قطره آب و یا یک پرس غذای کامل از نظر شرعی به یک میزان روزه را باطل می‌کند. نمی‌توان با محاسبه سانتیمتر و دقیقه و حجم و مقدار به تبیین احکام در دینی بپردازیم که در قرآنش (اتفاقاً پس از سخن از یک حکم الهی) تأکید می‌کند که چه‌بسا اموری را که شما کوچک و ساده می‌شمارید نزد خداوند امری بزرگ و مهم باشد (وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ؛ نور/۱۵). اهمیت رعایت حجاب در جامعه را باید از دل قرآن و سیره و سخن پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) به‌دست آورد نه با تبیین سانتیمتری. باید توجه داشت که اسلام در مورد گناهان، آن هنگام که در خفا انجام می‌گیرد، همگان را از تجسس بازمی‌دارد ولی آنجا که حرمت احکام دین به طور علنی زیر پا گذاشته می‌شود و مثلا روزه‌خواری شکل علنی به خود می‌گیرد صورت مسأله به کلی فرق می‌کند. حال اگر عملی مانند بدحجابی باشد که هم حرمت‌شکنی نسبت به حکم الهی را در خود دارد و هم زمینه‌ساز گناهان بعدی است، کار سخت‌تر می‌شود. در اینجا مجال بیشتری برای نقد این نگاه تفریطی به حجاب نیست. حساسیت فقط به گناهان تصویری! اما به طرفداران افراطی حجاب که اجرای احکام دین را صرفاً در رعایت حجاب می‌بینند باید گفت که جز با یک نقد همه‌جانبه و روشن از حرام‌های اجتماعی، و از موضعی متواضعانه، نمی‌توان بر بدحجابان تأثیر گذاشت. متأسفانه گاهی طوری یک‌جانبه به حجاب پرداخته می‌شود که در نهایت برای بدحجابان روشن نیست که این ابراز نگرانی نسبت به وضع حجاب - که کاملا درست و بجاست - دقیقاً برای چیست؟ اگر این اعتراض، نسبت به اجرای یک حکم اجتماعی اسلامی در جامعه است جای این پرسش هست که آیا گناه اجتماعی حتماً باید تصویری باشد و به چشم بیاید تا نسبت به آن حساسیت نشان داده شود؟ از بدحجابی می‌توان عکس گرفت اما از متلک‌گویی نسبت به محجبه و غیرمحجبه چطور؟ چرا وقتی مواردی از تعرضات ناموسی صورت می‌گیرد برخی از این افراد به فکر بانوان جامعه اعم از خوش حجاب و بدحجاب نیستند؟ چرا در میان احکام متعدد اجتماعی اسلام فقط از لزوم رعایت حجاب می‌گویند؟ در اسلام نگفته‌اند که اگر کسی به بدحجابی اعتراض نکند مسلمان نیست ولی گفته‌اند که اگر کسی فریاد «یا للمسلمین» مظلومی را بشنود و اقدامی نکند مسلمان نیست و کم نیست این ندا در جامعه ما. (برخی متأسفانه به جای آنکه به فریادهای یا للمسلمین - مانند فریادهای محیط‌بانان مظلوم که باید میان کشته شدن و اعدام شدن یکی را انتخاب کنند - پاسخ دهند دنبال این هستند که چه کسی به عملکرد یا نظر آنان انتقادی کرده تا فوراً حقش را کف دستش بگذارند). بنابراین برای خنثی‌سازی این تفریط و افراط دو کار باید انجام داد. یکی بیان جایگاه مهم حجاب و پرهیز از تفسیرهای سانتیمتری از این واجب الهی، و دیگر رساندن پیام حجاب از جایگاهی درست به بدحجابان، که دغدغه اصلی این نوشتار است. احساس نادرست سست حجاب نسبت به تذکردهنده پیامی که نتوانسته‌ایم به سست حجاب‌ها و خانواده‌هایشان منتقل کنیم این است که تذکر دربارۀ حجاب یک تذکر از بالا به پایین نیست و تذکردهنده هرگز ادعا ندارد - و نمی‌تواند و نباید داشته باشد - که انسان بهتری است. حجاب هر اندازه که مهم باشد نمی‌توان نتیجه گرفت «مقام معنوی هر فرد مقید به حجاب «لزوما» از هر فرد بدحجاب بالاتر است». نهی‌کننده از منکر، تنها می‌تواند شاکر خداوند باشد که این حرام خاص را که مخاطب او مرتکب می‌شود به توفیق الهی در حال حاضر انجام نمی‌دهد. به همین دلیل است که اگر کسی بگوید خداوند در قیامت به جای رسیدگی به اعمال افراد به نحو «مثقال ذره»، همۀ گناهان دیگر از جمله دروغ، غیبت، حرام‌خوری، توهین، تهمت، ظلم و تمسخر و نیز امور ثواب و صواب از قبیل نماز، روزه، انفاق، خمس و اخلاق نیکو را به کناری گذاشته و یک‌مرتبه چنین حکم خواهد کرد که مقام‌های بهشتی «تنها بر اساس نحوه رعایت حجاب» تقسیم می‌شود، هیچ فرد آشنا با اسلام این مطلب را نمی‌پذیرد. البته اکثریت تذکردهندگان، خود به این مسأله واقف هستند اما نکته اینجاست که این باور در مخاطب آنها وجود ندارد. اینکه می‌گویند «نمی‌خواهیم به زور ما را به بهشت ببرید» تا حدی ناشی از این تصور نادرست است که فکر می‌کنند که ناهی از منکر، با حجاب یا ظاهر مذهبی که دارد خود را قطعاً اهل بهشت قلمداد کرده است و اصرار دارد که طرف مقابل را هم به بهشت ببرد. اگر این پیام، درست منتقل شود محیط دوستانه و دلنشینی در هنگام امر به معروف و نهی از منکر پدید می‌آید. البته این نکته نه فقط نسبت به حجاب بلکه در مورد هر امر به معروف و نهی از منکری صادق است. مثلا یک جوان انقلابی هنگام انتقاد از فرد نیمه‌انقلابی و حتی ضد انقلاب هرگز نباید ذره‌ای «خود برتربینی» نسبت به آنان در خود احساس کند. در پایان ذکر سه نکته کوتاه خالی از فایده نیست: امکان همکاری بدحجاب در طرح حجاب و عفاف! ۱. فرد بدحجاب لزوماً همیشه تذکرگیرنده نیست و نباید باشد و می‌تواند در امر به معروف و نهی از منکر حتی در مسائل مربوط به عفاف و حجاب، همکاری کند چه رسد به مسائل دیگر مثل حفظ حقوق مردم، نظافت جامعه یا نهی از غیبت و مانند آن. بی‌تردید اکثر قاطع افراد چادری، با وقار هستند و حریم مناسبی با نامحرم نگه می‌دارند. حال فرض کنیم یک فرد بدحجاب که فقط بدحجاب است ولی آرایش نکرده و با نامحرم با رعایت حد و حدود و عفیفانه برخورد می‌کند، با یک چادری مواجه شود که رنگ مقنعه را با رنگ آرایش‌های صورت «ست» کرده و با نامحرم مانند محرم خوش و بش می‌کند. آیا این فرد بدحجاب حق تذکر به او را ندارد؟ بدحجابی یک امر است و عفت و وقار در برخورد با نامحرم چیز دیگر، گر چه متأسفانه بدحجاب لااقل با ظاهر خود بر خلاف فرد چادری باوقار، دورباشی به نامحرم اعلام نمی‌کند. پیامدهای نادرست استفاده از بانوان چادری در گشت ارشاد ۲. نمی‌فهمم چه اصراری است که در گشت ارشاد از بانوان چادری استفاده شود. استفاده از افراد چادری در گشت ارشاد، امری است توجیه‌ناپذیر با پیامدهای ناگوار. مثلا وقتی در مواردی ولو نادر، ارشاد زبانی به مقاومت و درگیری می‌انجامد در برخی از افراد جامعه نسبت به چادر بغض و کینه پیدا می‌شود و نوعی دودستگی در اجتماع پدید می‌آورد. آیا کودک همراه آن خانم سست حجاب، در آینده چادری خواهد شد یا مُبلغی بر ضد چادر؟ استفاده از بانوان چادری در گشت ارشاد همان میزان اشتباه است که قرار دادن روحانیون در خودروهای گشت ارشاد. حتی اگر لباس رسمی بانوان در نیروی انتظامی چادر است، در مورد گشت ارشاد این استثنا لازم است. چه ایرادی دارد خانم‌هایی با حجاب کامل و حتی رنگ مانتوی روشن و شکیل (در حدود شرعی) در گشت ارشاد فعالیت کنند؟ این پیام باید رسانده شود که پوشش چادر، ملاک جمهوری اسلامی برای رعایت حجاب نیست و صرفاً حفظ حدود شرعی پوشش، مدنظر است. تصاویر متعدد از برخورد افراد چادری با بدحجابان این تصور را به‌ویژه برای بیننده خارجی پدید می‌آورد که گویی اشکال کار این است که چرا مانند من چادر نداری. روشن است که این پیشنهاد، با اعتقاد به اینکه چادر، آن‌هم به رنگ مشکی، را برترین حجاب بدانیم منافاتی ندارد. سخنی با مخالفان گشت ارشاد ۳. در روش‌های مواجهه با بدحجابی ایراداتی هست و از جمله در کار گشت ارشاد که مجال توضیح آن نیست، ولی از این نکته نگذرم که بد نیست مخالفان وجود گشت ارشاد، این روزها به فضای مجازی که گشت ارشاد ندارد نظری بیندازند و انفجار ناسزاهای بسیار رکیک از طرف ده‌ها و صدها هزار کاربر ایرانی و بعضاً خانم را - که اکثر آنان با نام و تصویر واقعی در صفحه اینستاگرام کامنت می‌گذارند - ببینند. بوی تعفن این اقدام که سابقه هم دارد به حدی بود که به سرعت در رسانه‌های خبری جهان انعکاس یافت. بیشتر فکر کنیم: دادن فحش‌های رکیک و ناموسی - که برخی از آنها از نظر شرعی چنان قبیح است که ده‌ها ضربه شلاق برای آن تشریع شده است - آن‌هم فحش دادن نه به صورت درِ گوشی یا درون خانه و جمع دوستان یا حتی جمع خیابانی، بلکه در حضور میلیون‌ها کاربر ایرانی از کودک و نوجوان و زن و مرد؛ آن‌هم نه فحشی که فقط گفته شود بلکه الفاظ لجنی که ثبت می‌شود؛ برای چه؟ برای اینکه یک بازیکن، مقداری خشن به سوی توپ یا پای حریف رفته است! برخی از حرمت‌شکنان فضای مجازی اگر در فضای حقیقی مانعی نبینند در کجا توقف خواهند کرد؟ خلاصه نکته اصلی برای کسانی که تمام مطلب را نمی‌خوانند این است: اهمیت هیچ واجبی به پایه نماز نمی‌رسد. ولی آیا می‌توان قاطعانه نتیجه گرفت که همیشه جایگاه هر انسان نمازخوانی نزد خداوند از جایگاه هر انسانی که نماز نمی‌خواند بالاتر است؟ خیر. ابن ملجم و شمر هر دو نمازخوان بودند ولی یقیناً جایگاه یک جوان «تارک نماز» نزد خدا از این دو بهتر است. پس نباید دو مطلب را با هم اشتباه کرد. اهمیت یک واجب شرعی یک مسأله است و مقام معنوی کسی که آن امر واجب را انجام می‌دهد مسأله‌ای دیگر. فرد باحجاب و خانواده‌اش هرگز نمی‌توانند خود را نزد خداوند از فرد سست‌حجاب بهتر بدانند. پس تذکر درباره حجاب یا هر امر شرعی دیگری از بالا به پایین نیست و این درست خلاف احساسی است که یک فرد سست حجاب در مواجهه با تذکردهنده دارد. با اصلاح این احساس، فضای حاکم بر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و نیز میزان کارآیی آن بهبود می‌یابد. پیامی که نتوانستیم به سست حجابان رسانده و بلکه در ذهن و قلب خود به عنوان تذکردهنده جایگیر کنیم همان است که امام خمینی (ره) به بیان دیگری در کتاب چهل حدیث خود به آن اشاره می‌کنند و این فراز، حسن ختام این نوشتار است: «به نفس و شیطان بگویید ممکن است این شخصی که مبتلاست به معصیت، دارای ملکه‌ای باشد یا اعمال دیگری داشته باشد که خدای تعالی او را به رحمت خود مستغرق کند و نور آن خُلق و ملکه، او را هدایت کند و منجر شود کار او به حسن عاقبت، و شاید به‌واسطه همین بدبینی تو، کارت منجر به بدی عاقبت شود» (چهل حدیث، ص۶۷).

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت