روز اول دهه فجر امسال ،"محمد دلاوري" درانتهاي گزارشي كه تلويزيون پخش كرد گفت : بسياري از نكته هاي روز ورود امام همچنان ناگفته مانده است از جمله اينكه امام بعد از سخنراني تاريخي خود در بهشت زهرا چگونه به شهر بازگشت .و بدين ترتيب اولين نقطه سوال را در اين باره در ذهن من ايجاد كرد. دو سه شب پيش ، حاج "محمود مرتضايي فر" كه همه مردم به واسطه لقبي كه امام خميني به طنز به وي داد يعني "وزير شعار" ، او را مي شناسند ، در مراسمي كه در مسجد بانو مفتخر به مناسبت بزرگداشت دهه فجر برگزار شد ، به بيان چند خاطره ناگفته درباره انقلاب پرداخت و خوشبختانه به سوالي كه محمد مطرح كرده بود ، پاسخ و ذهن مرا از كاوش بيشتر نجات داد. اول از همه بگويم كه اين مسجد ، مسجدي است كه خود آقاي مرتضايي فرهر روز براي نماز خواندن به آنجا مي آيد و معمولا هم دوش به دوش همسرش و درحالي كه عبايي بر دوش خود دارد و با همه اهل اين محله قيطريه سلام و عليك مي كند به اين مسجد كوچك اما با صفا قدم مي گذارد و هر گاه كه روحاني جوان و خوش سخن آن نباشد ، به نيابت از او امام جماعت هم مي شود . در هر صورت ، آقاي مرتضايي فر گفت : پس از سخنراني حضرت امام در بهشت
زهرا ، طبق برنامه ريزيهاي دقيقي كه در كميته استقبال كرده بوديم قرار بر اين بود كه ايشان مستقيما به مدرسه رفاه در پشت مجلس تشريف بياورند اما ساعتها گذشت و خبري از ايشان نشد. در اين مدت با توجه به جوي كه بختيار ايجاد كرده بود ، كم كم شائبه ها و شايعه هايي چون احتمال ربوده شدن ايشان يا حادثه اي ناخواسته و ناراحت كننده در اذهان همه كساني كه در مدرسه رفاه به انتظار ايشان نشسته بوديم شكل گرفت و هر كسي در گوشه اي ناراحت و مضطرب ومتاثر بود كه البته مرحوم آيت الله خلخالي "رحمت الله عليه" بيش از همه بيتابي مي كرد. ساعت از هشت شب گذشته بود كه حضرت امام تشريف آوردند و همه ما از خوشحالي اشك شوق مي ريختيم و صلوات مي فرستاديم ، اما آيت الله خلخالي كه بيش از همه از ديدن امام و سلامت كامل ايشان خوشحال شده و به وجد آمده بود ناخودآگاه با همان عبا و عمامه شروع كرد به رقصيدن در جلوي امام ! و امام هم از كار ايشان بشدت خنده شان گرفت و همين موضوع فضاي كل مدرسه رفاه را عوض و شاد كرد. "مرتضايي فر" سپس توضيح داد كه امام در مسير بازگشت ، مي خواهند كه ايشان را به بيمارستاني كه مجروحان و تير خوردگان حوادث انقلاب بيش از همه ، در آنجا
باشند ببرند و به همين منظور ، ايشان را به بيمارستان هزار تختخوابي (امام خميني فعلي) مي برند و رهبر كبير انقلاب از بيماران و تني چند از مجروحان حوادث انقلاب عيادت مي كنند. سپس به منزل يكي از بستگان خود كه در آن حوالي زندگي مي كردند تشريف مي برند و پس از نماز مغرب و عشا به طرف مدرسه رفاه حركت مي كنند. وي دو خاطره ديگر هم نقل كرد از جمله اينكه : پس از چند روز از بازگشت امام خميني ، مليگرايان تلاش بسياري كردند تا از برگزاري ديدارهاي عمومي ايشان جلوگيري كنند. اما به محض اينكه حضرت امام فهميدند كه آنها چنين تصميمي دارند با تاكيد بيشتر فرمودند كه ديدارهاي عمومي ايشان ، هم براي آقايان و هم براي بانوان ، حتما بايد ادامه پيدا كند. آقاي مرتضايي فر همچنين خاطره ديگري را از روز ورود امام خميني نقل كرد و گفت : در هنگام سخنراني امام در بهشت زهرا ، من در جلوي صندلي ايشان نشسته بودم و وقتي كه ايشان با آن لحن قاطع درباره دولت بختيار فرمودند:" من توي دهن اين دولت مي زنم ، من خودم دولت تشكيل مي دهم ..." ، آنقدر اين جمله تاثير گذار بود كه من همانجا شروع كردم به دست زدن . و خيل جمعيت نيز به تيع من دست زدند. اما ناگهان متوجه
شدم كه در محضر علما دست زدن خيلي جالب نيست و فوري تكبير گفتم و جمعيت هم به دنبال من "الله اكبر" گفتند و از همان لحظه بود كه تكبير گفتن براي تاييد اظهارات سخنرانان در كشور باب شد كه تا حالا هم اين رسم باقي مانده است . *** صحبتهاي حاج آقا مرتضايي فر در حالي تمام شد كه جمعيت زن و مرد حاضر در مسجد تازه مشتاق و تشنه شنيدن خاطرات او بودند. مردي كه صداي او را در نوارهاي سخنراني آيت الله شهيد مرتضي مطهري در قبل از انقلاب به عنوان مجري جلسه شنيده بودم و بعد از انقلاب ، با حال و هوايي كه شعار دادنهاي او در تهييج احساسات مردم در مراسم مختلف ايجاد مي كرد ، نام او را به قول حضرت امام خميني به عنوان "وزير شعار" جاودانه كرده است . او دو سه ماهي است كه جاي خود را به جوانترها داده است و البته ارائه تجربيات خود در اين مسير به آنان را ادامه مي دهد. مردي كه علي رغم صداي بلندش در شعارها ، دل نرم و بسيار مهرباني دارد و با اولين كلمه اي كه نام امام حسين يا يكي از ائمه اطهار"عليهم السلام" را تداعي كند اشكهايش جاري مي شود.
لینک مطلب
دیدگاه تان را بنویسید