حضرت استاد برجام!
روز گذشته، پس از سال ۲۰۱۲، اولین قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه کشورمان تصویب شد. کشورهای پیشنهاددهنده قطعنامه ضد ایرانی، همان سه کشور اروپایی بودند که قرار بود پس از خروج آمریکا، برجام با همکاری و محوریت سازوکارهای جایگزین آنها تداوم پیدا کند. این یعنی پرونده هستهای ایران، عملا به دوران پیش از دولت آقای روحانی بازگشت. تحلیلها و بلکه حسرتها فراواناند که به برخی از آنها اشاره میکنم:
روزنامه رسالت: مسعود پیرهادی نوشت: روز گذشته، پس از سال ۲۰۱۲، اولین قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه کشورمان تصویب شد. کشورهای پیشنهاددهنده قطعنامه ضد ایرانی، همان سه کشور اروپایی بودند که قرار بود پس از خروج آمریکا، برجام با همکاری و محوریت سازوکارهای جایگزین آنها تداوم پیدا کند. این یعنی پرونده هستهای ایران، عملا به دوران پیش از دولت آقای روحانی بازگشت. تحلیلها و بلکه حسرتها فراواناند که به برخی از آنها اشاره میکنم: یک. برخی از روز اول، برنامه جامع اقدام مشترک را که بهاختصار برجام خوانده میشود آفتاب تابان و حلّال تمام مشکلات کشور دانستند، همانها در اتاقهای عملیات روانی، حتی برای برجام واژهسازی کردند تا مردم کوچه و بازار هم تداوم کسبوکارشان را از محصولات پسابرجام بدانند. به نظر میرسد آن ادبیات و تحلیلها، خیلی زود مرده است. تنها ۷ سال گذشت تا به پیشابرجام برسیم، با این تفاوت که در این مدت خسارات متعددی متوجه سرمایههای کشور شده که در ادامه خواهد آمد. دو. برخی از منتقدان، بهاصطلاح علم فیزیک میگویند در ماجرای برجام، مسافت زیادی طی کردهایم، اما برآیند جابجایی صفر بوده و به نقطه آغازین رسیدهایم. این تحلیل پذیرفتنی نیست. در پرونده برجام، ما به طرفهای مذاکره تعهداتی دادهایم که سایه شومشان تا سالها بر فعالیتهایمان سنگینی خواهد کرد، هفت سال ظرفیتهای کشور در بسیاری از حوزهها معطل مانده، بسیاری از حلقههای زنجیره غنیسازی و تولید انرژی متوقف یا محدودشده، خون پاک دانشمندان شهیدمان بر زمین ریخته، کار بهجایی رسیده که حتی برای دانشمندان و صنعتگران هستهای ما که در اثر تعطیلی فعالیتها بیکار میشوند، شغل پیشنهاد کردهاند و خلاصه از هر جنبه که بنگریم، به عقب بازگشتهایم. بدتر اینکه همه اینها اتفاق افتاد که بهجایش چرخ زندگی مردم و اقتصاد کشور بهتر و سریعتر بچرخد، اما چرخ سانتریفیوژ که نچرخید هیچ، چرخ معیشت هم کندتر شد. سه. بیایید کمی از زدوخوردهای سیاسی فاصله بگیریم و عمیقتر به ماجرا بنگریم. نقد برجام و هرچه بدان مرتبط است، نقد این دولت و آن جریان و فلان شخص خاص نیست. دولت آقای روحانی سال دیگر میرود، اما کشور میماند با تجربیاتی که برای به دست آمدنش هزینه گزافی داده است. منافع ملی، بالاتر از آن است که دستمایه اختلاف جریانها شود. برجام، استاد و آموزگار خوبی است، عبرتهایش به آسانی بهدست نیامده و از همین جهت، باید تمام تجربیات این سالها بازخوانی شود، نه برای آنکه کسی را رد یا تأیید کنیم، برای آنکه بیاموزیم و باور کنیم امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین نیست، برای آنکه آن استاد مشهور علوم سیاسی را که میگفت تحریمها قطعا قابل بازگشت نیست، به مطالعه بیشتر و تجدیدنظر در مبانی دعوت کنیم، برای آنکه تاریخ بخوانیم، برای آنکه در جزئیات کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بیشتر بیندیشیم، برای آنکه نظم بینالملل را بفهمیم، منافع کشور را معطل انتخاب شدن یک دموکرات در کشور شیطان بزرگ نکنیم، برای آنکه پس از امضای یک توافق بینالمللی، شتابزده تبریک نگوییم، جشن پیروزی نگیریم و مهمتر از همه روایت صریح و دقیق این روزها را برای فرزندانمان بگوییم تا نسلهای آینده، اشتباهات ما را تکرار نکنند.
دیدگاه تان را بنویسید