ماجرای بریز و بپاشهای سریال شهرزاد از زبان بهمن دان
وقتی از "بهمن دان" بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون میپرسیم چرا نیستید؟ جوابهای قابل توجهی میدهد. درباره سریال "معمای شاه" و نقش "حسنعلی منصور" صحبت میکند و حتی از سینما، تئاتر و تلویزیونِ فعلی و برخی از رفتارهای سلبریتیها گلایه میکند.
خبرگزاری تسنیم: دهه هفتادیها با فیلمهای سینماییاش مثل "هدف" خاطره دارند و دهه هشتادیها هم "زیرزمین" و "زیرتیغ" بهمن دان را فراموش نمیکنند. حتی وقتی با آن قامتِ زیبا و شخصیتپردازی هنرمندانهاش نقشِ "حسنعلی منصور" را میپذیرد و در "معمای شاه" تلویزیون ایفای نقش میکند. سریالی که جزو الفویژههای صداوسیما به شمار میرود؛ داستان زندگی محمدرضا پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر میکشد. در این مجموعه تلویزیونی ۱۲۰ بازیگر اصلی و ۸۵۳ بازیگر فرعی حضور دارند. ۹۱۰ سکانس دارد و کل بازیگران سریال ۱۶۰۰ نفرند. مجموعه "معمای شاه" در خصوص جریانات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی است.
در سینما، تئاتر و تلویزیونِ امروز، نام برخی از بازیگران کاربلد را کمتر میشنویم؛ یکی از این نامهای ارزشمند و خاطرانگیز، بهمندان است. بازی که فعالیت هنریاش را با تئاتر در گروه آناهیتا آغاز کرد و سال ۱۳۷۱ به صورت حرفهای به عنوان بازیگر در فیلم "هدف" ایفای نقش کرد. کارنامه خیلی پُرپیمانی از تعدد آثار ندارد، اما وسواس در انتخاب و ماندگاری آثار نشان میدهد که بهمندان چرا امروز او مثل خیلی از کاربلدهای سینما و تلویزیون ما کمتر کار میکند؟ حتماً آثار از آن جذابیت و پختگی برخوردار نیستند. اگر نگاهی به آثارش در سینما بیندازیم حتماً نمیتوانیم آثاری مثل "موش"، "حرکت اول"، "سنگ، کاغذ، قیچی"، "قصه دلها"، "هرچی تو بخوای"، "شیرهای جوان"، "پرواز خاموش"، "حماسه قهرمانان"، "توفان شن"، "متهم"، "گارد ویژه" و "ویرانگر" و در تلویزیون هیچوقت "زیرزمین"، "آفتاب و زمین"، "عشق سالهای جنگ"، "زیرتیغ"، "چهل سرباز"، "محاکمه"، "چشمهای نامحسوس" و "معمای شاه" را از خاطر ببریم.
سابقه حضور بهمندان روی صحنه تئاتر را هم نباید نادیده بگیریم؛ وقتی این بازیگر در نمایشهای بسیار زیادی ابتدا در نقشهای درجه دوم و سوم و سپس در نقشهای اصلی به بازیگری پرداخت و کمکم توانست مهارت و استعداد خودش را به همگان ثابت کند. از دهه ۶۰ توانست به صورت حرفهای وارد تلویزیون شود. نکته بسیار جالب در رابطه با زندگی این هنرمند این است که او تنها فعالیت خود را به حوزه بازیگری و هنرهای رزمی معطوف نکرده و در بسیاری از زمینههای دیگر هم دستی بر آتش دارد. به طوری که مدتی به عنوان تکنسین رادیولوژی در بیمارستان مهر تهران کار میکرد و این روزها بعد از فارغالتحصیل در رشته معماری، به ساخت و ساز مشغول است. یکی از ویژگیهای بارز این بازیگر، فیزیک ظاهریاش است که به درد آدمهای خبیث فیلمها میخورد و از همین رو در اکثر فیلمها هم در چنین نقشهایی بازی کرد و در اکثر پروژهها خصوصاً در مجموعه تلویزیونی"بازی پنهان" تواناییهای او را آشکار کرد.
او بارها در جریان گپ و گفتهایش به دغدغه ساخت کارهای دفاعمقدسی و نشان دادن رشادتها و استقامتها در برابر دشمن اشاره کرده که باید در قالب آثار هنری به نمایش گذاشته شود. تاریخ را باید برای آیندگانمان بازگو کنیم که هیچوقت از خاطرهها نرود. به همین خاطر است که "طوفانشن" اثر خاطرانگیزش را نمیتوان از خاطرهها برد؛ اثری که درباره حمله آمریکاییها برای آزادی گروگانهای سفارت آمریکا در ایران است. بهمندان در جریان گفتگو با خبرنگار خبرگزاری تسنیم به این دغدغهها و نبودنش در این ایام اشاره کرده و حتی به بسیاری از سریالهای نمایشخانگی و سینمایی که به جز طنزهای مبتذل، و فیلمهای عشق و عاشقی دختر و پسری که مضمونش مثلتهای عشقی است چیزی ندارد گلایه دارد.
او معتقد است نباید آنقدر ضعیف روایت کنیم که ادب، فرهنگ و هنر و تاریخ و خیلی از اتفاقات بشردوستانه و جهادگونهمان دیده نشوند. کودکان، نوجوانان و اقشار مختلف جامعه باید از فرهنگ و اتفاقات مهم کشورشان آگاهی داشته باشند، اما ما در این زمینه فرهنگسازی نکرده و غفلت کردهایم. دان درباره کمکاریاش تأکید کرده که پیشنهاداتی برای بازی میشود، اما نمیپذیرد؛ چون تمایل ندارد در هر پروژهای ایفای نقش کند.
با عدهای مواجهیم که پول میدهند و نقش میخرند
مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:
* آقای دان! خیلی خوشحالم که بعد از مدتها صدای گرم شما را میشنوم. چرا نیستید و واقعاً در تیتراژ بسیاری از کارها جای نامتان خالیست؟
کی هست؟ که من نیستم. در واقع شاید بگویم که همه نیستند. کسانی که برای سینما پول میآوردند و بازیهای هنرمندانهای را هم برای قابِ تلویزیون و هم پرده سینما، خلق میکردند و مردم دوستشان داشتند، نیستند. من هم مثل آنها! واقعیت این است من هم مثل خیلیها میگویم فیلمنامه و اتفاقی که امروز کمتر شاهدش هستیم مثل سمفونی که همه نوازندهها روی نت بزنند و خارج نزنند، خروجی خوبی داشته باشیم. امروز با عدهای مواجهیم که پول میدهند و نقش میخرند و به هر قیمتی دنبال دیده شدناند و اینها چیزی نیست که امروز مورد تأیید ما باشد و مردم هم نمیپسندند؛ در نتیجه میآیند و میروند. الان سینمایی نداریم و بیشتر به سمت کارهای سوپرمارکتی رفتند. در واقع فیلمهای نمایشخانگی که در سوپرمارکتها میفروشند و البته هزاران نقد به آنها وارد است.
احتمال دارد به سینما برگردم
قبل از عید نوروز در میان فیلمنامههای بد و غیرحرفهای که بدستم میرسد و رد میکنم کاری را پسندیدم که حرفهای بود. "میز قرمز" با نام جدید "جزیره" به کارگردانی نوید اسماعیلی و تهیهکننده غلامرضا آزادی، اما این کار در هنگامِ شروع با کرونا مواجه شد و در نتیجه فعلاً متوقف شده است و احتمال دارد تا پایان خردادماه راه بیفتد. من نقش اول این کار را خواهم داشت و شاید بعد از مدتها به سینما برگردم. البته که نقد دیگری هم بر عمده کارها وارد است که وقتی فیلمنامه را میخوانیم با کاری مواجهیم که به مراتب بعد از بازی و تدوین به گونهای دیگر درمیآید. به قولی تازه در پایان همه این فرآیندها میبینیم "کُت تن کیست؟ ". شاید بیش از ۱۰ فیلمنامه را رد کردهام و فقط روی یکی دو فیلم سینمایی دارم فکر میکنم شاید به نتیجه برسم.
ازکاربلدها هم میخواهند که اسپانسر بیاورند
* کاری برای تلویزیون ندارید؟ چرا سریالهای تلویزیون مثل گذشته پرفروغ نیستند؟
تلویزیون از پَسِ هزینههای جاریاش بربیاید دیگر به تولید فیلم نمیرسد. تلویزیون پرسنل زیادی دارد و هزاران نفر مشغولند، اما دریغ از خروجی که باید داشته باشند. در صورتی که برخی از تلویزیونهای دیگر کشورها را نگاه میکنیم با ۵- ۶ نفر پرسنل، مخاطب را پای گیرندههایشان نگه میدارند. به خاطر پرسنل زیاد و هزینههایی که باید حقوق این کارکنان را تأمین کند کمتر میتواند سراغ کارهای فاخر و دیدنی برود؛ در واقع گذشتهاش را تکرار کند. مجبور است به سراغ اسپانسرها و حامیان مالی برود و از تهیهکنندگان و هنرمندان کاربلد هم بخواهد اسپانسر بیاورند. اتفاقاً ما اسپانسر هم بردیم سریال ورزشی بسازیم به ما گفتند ۶۵ درصد از این ۴ میلیارد هزینه را که اسپانسر ما متقبل میشد به عنوان حق پخش برمیداریم و مابقی را در اختیار شما قرار میدهیم که تولید را آغاز کنید. اما واقعاً با این مابقی چه کاری میتوانستیم انجام بدهیم؟
بیاحترامیهایی که به مخاطبین میشود/ معضل شوخیهای جنسی
* بسیاری از شما کاربلدها را مخاطب دوست دارد در قابِ تلویزیون یا پرده سینما ببیند؟
ما در فضایی فعالیت میکنیم که تصمیم دستِ مخاطب نیست و تهیهکننده و حتی کارگردان به مخاطب احترام نمیگذارند. سینمای ما از سال ۸۰ به سمت دیگری رفت و به سینمای تجاری لمپنیزم سوپرمارکتی تبدیل شد. سینمایی که پول حرف اول را میزند و دوست و آشنا جلوی دوربینش قرار میگیرند و در نهایت بیننده هم محتوایی عایدش نمیشود. یادم میآید در زمان قبل از انقلاب میگفتند فیلمها را با پدر و مادر نمیتوان دید و الان با بچهها نمیشود دید. حتی فیلمهایی در تلویزیون و بسیار در نمایشخانگی دچار این معضل شدهاند که خانوادگی نمیتوانیم بینندهاش باشیم. شوخیهای جنسی سینما به نمایشخانگی و حتی بعضاً در تلویزیون سرایت کرده است. شیوه حرفزدن و دیالوگ گفتن ما در تئاتر، نمایشخانگی و تلویزیون تغییر کرده است. شومنهایی که در بیرون و برخی در تلویزیون، مخاطب دور خودشان جمع میکنند جوک نمیگویند بلکه با برخی از صحبتهایش تابوهایی را میشکنند که بیاحترامی به خانوادههای ایرانی است.
این سینما و تئاتر نیست!
جالب است برای شما بگویم بعد از سالها با اصرار زیاد قبول کردم تماشاگر تئاتری باشم. در میانه تماشای این نمایش تصمیم گرفتم بروم و بعداً به من گفتند آقای دان کجا رفتید و من گفتم این چه مسخرهبازی است. متعجبم به این تئاترها مجوز پخش میدهند که فرهنگ ایرانی را زیر سؤال میبرند و هدف دیگری ندارند. واقعاً این نمایشها و تصاویر تلویزیونی و سینمایی را نمیتوان نامش را فرهنگ گذاشت. ما مردم با فرهنگ جهانیم و چنین چیزهایی نداشتیم که همهچیز را برایمان مسخره کنند و مخاطب به جز خندیدن و آدمها به جز تحقیر شدن، هیچ محتوایی را منتقل نمیکنند. این سینما و تئاتر نیست تا جایی همهچیز را به نقطه تخریب میرسانند که شخصیتی در تلویزیون میگویند این همه بازیگر بیسواد! من هم تأیید میکنم واقعاً اگر مقداری سواد و شعور هنرمندی داشته باشند این دیالوگها را به کار نمیبرند و اصلاً بازی در چنین آثاری که بیشتر بیاحترامی به مخاطب ایرانی است، را نمیپذیرند.
من بازیگری نیستم که با پول کثیف کار کنم
مردم در کوچه و خیابان به من میگویند، حتی زنگ میزنند و ایمیل میدهند که چرا نیستید و از من میخواهند باشم. پاسخ میدهم که منتظرم نباشید، چون در موقعیت جالبی قرار نداریم که بخواهم بازی کنم، بیشتر تمام گذشتهام را از بین میبرم. نوستالژی مخاطب را از برخی کارها و نقشهایم را با انتخابی نادرست، خراب نمیکنم. به من کارهایی پیشنهاد دادند که وقتی طرح و کلیت فیلمنامه را برایم تعریف میکنند به سازندگان اثر میگویم روی من چه حساب کردید، چنین پیشنهادهای شرمانهای میدهید؟ حتی به من گفتهاند پولش خوب است. اگر قاچاق موادمخدر کنم پولش از اینها بهتر است، اما حاصر نیستم شرافتم و آنچه را که در این سینما و تلویزیون به مخاطب عرضه کردهام با این نوع کارها زیر سؤال ببرم. از من خواستهاند نقش خانسالاری را بازی کنم و بافور دست بگیرم یا دیالوگهای بیتربیتی در فیلمنامه دیدهام من این نوع کارها را هیچوقت نمیپذیرم. چون اشاعهدهنده فرهنگ ایرانیام و قرار نیست با این کارهای احمقانه به کسانی که دوستم دارند فرهنگهای غلطی را عرضه کنم. بیشتر مشمئزکننده خواهم شد تا فرهنگساز! در کنار اثر خوب، پولی که به میدهند هم باید تمیز باشد. من بازیگری نیستم که با پول کثیف کار کنم.
نمایی از نقش حسنعلی منصور در سریال "معمای شاه"
من نمیتوانم از ایران بروم، گرینکارت بگیرم و به ملتم بخندم
من خودم را از سینما بیرون کشیدم و به هر قیمتی برای بازی کردن نمیروم. متأسفم برای دوستانی که افتخارشان این است که پولشان را به آمریکا میبرند، گرینکارت میگیرند و یا آنجا دفتری میزنند و خانهای برای خودشان دست و پا میکنند. من از این نوع دودوزهبازیها متنفرم؛ مگر من نمیتوانستم در آن کارها باشم و پول آنچنانی بگیرم. قبلاً سریال "پول کثیف" جواد افشار را بازی کردم و میدانم این چارچوب و قاعده چیست. نمیتوانم به آدمهایی پشت کنم که امروز محتاج نان شبشان هستند و رختی ندارند به تن کنند و من پول هنگفت برخی از پروژههای ضدهنری را بگیرم و از ایران بروم؛ مگر من مهاجرت کنم و به ریش ملتم بخندم. بروم آنجا التماس کنم به من گرینکارت بدهند. آدمهایی که برخیهایشان تا دیروز پول اتوبوس هم نداشتند و الان در آمریکا به ریشِ ما میخندند! خواهشاً شما دیگر از ایران و سینما و فرهنگ و هنر حرف نزنید بروید و به آمال و آرزوهایتان بپردازید.
چرا به خاطر بازی در "معمای شاه" پشیمان باشم؟
* میگویند که برای برخی از بازیگرانِ سریال "معمای شاه" اتفاقاتی افتاد و یکی از آن تبعات، کمکاری و حتی بیکاری است؛ شما هیچوقت از بازی در این سریال، پشیمان نشدید؟
اصلاً. چنین چیزی نیست. چرا باید پشیمان شویم؟ موقعی که انتخاب میشوید فیلمنامه را هنرمند میخواند یا پروژه را میپذیرد و یا رد میکند. وقتی کاری را قبول میکنید پای همه تبعات و همهچیزش باید بایستید. به من خیلی گفتند با من مصاحبه کردند پشیمان نیستی گفتم نه. چرا باید پشیمان باشم؟ انتخاب کردم. سعی میکنم درست بازیاش کنم. با توجه به سریال استرسآوری که بود در زمان کار کردن تمام سعی و کوششمان این بود که درست کار کنیم. کاراکتر خوبی بود حسنعلی منصور. هنرمندان و عواملی که در "معمای شاه" کار کردند همه آدمهای درستی بودند و درست انتخاب شده بودند و در نتیجه درست کار کردند. اینکه بگوییم از این لحاظ بیکار شدند نه چنین چیزی نبوده است.
میدانستم سینما برای کسانی که در آن کار میکنند حُکم عقرب دارد
* پس کمکاریتان به این مقوله ربطی نداشت؟
فکر میکنید خداوند برای ما یک کار سینما را گذاشته؟ الان این همه آدمی که از سینما پول نگرفتند، اتفاق خاصی افتاد. من جایگاه سینما را از ابتدا میشناختم کار سوم و چهارمم سینما را قرار دادم. چون میدانستم سینما برای کسانی که در آن کار میکنند حُکم عقرب دارد. عقرب همیشه نیش میزند تو نمیتوانی از سینما خوشت بیاید و سینما به تو لطف کند، هیچ لطفی به تو نمیکند. با همه این اوصاف از سینما و تلویزیون ممنونم که محبوبیت مردمی به ما داد. برخی از بازیگران در کارهای دولتی و بیمارستان و جاهای مختلف بودند وقتی بازیگر شدند از آن کارها استعفا دادند و حالا درماندهاند که چرا از آن کارها بیرون آمدند؛ در سینما میآیند و میروند و نمیتوان روی پول و اقتصادش حساب کرد.
وقتی تاریخ را نمیخوانند حداقل در صفحه تلویزیون ببینند
* ساخت آثار تاریخی مثل سریالهای "معمای شاه" را چقدر در تلویزیون لازم میدانید و باید چگونه ساخته شوند که مؤثر باشند؟
خیلی خوب و لازمند. سریالهایی مثل "هزاردستان" همیشه ماندگارند، چون درباره تاریخ این مملکت صحبت میکنند. اگر در سریالی که میسازید نگاه مغرضانهای به تاریخ نداشته باشید و پژوهشگرایانه و محققانه به تاریخ بپردازید، بسیار مؤثر و ماندگار میمانند و برای آیندگان لازم و واجبند. جامعه ما باید بدانند در تاریخ این کشور چه اتفاقاتی افتاده و چه حوادثی رخ داده است. وقتی تاریخ را نمیخوانند حداقل در صفحه تلویزیون ببینند. نگاه ما به تاریخ صدسال پیش نگاه آن روز نیست نگاه امروز است! این اشکال دارد. اینقدر که با فیلم میتوانید در دلها و یادها و نگاهها نفوذ کنید با حرفزدن این اتفاق نمیافتد. فیلم خیلی تأثیر دارد و البته داستان و کارگردان خوب هم حائز اهمیتند. واقعاً هر کسی نباید وارد این حرفه شود و فیلم تاریخی بسازد.
ماجرای حضور در دوبلاژ و دوبله سریال "محاکمه"
* صدای خوبی دارید و فعالیت دوبلوری هم داشتید؛ چرا ادامه ندادید؟
با آقای خسروشاهی کار کردم و کار "محاکمه" را به جای نقش خودم صحبت کردم و خیلی هم به من گفتند دوبلور بمان و من گفتم نمیتوانم کار کنم. دوبله کار بسیار سختی است و من متأسفانه برایم سخت بود که دوبله بزرگانی را از دست داد که هیچوقت جایشان پُر نخواهد شد. اساتیدی همچون حسین عرفانی که یاد و خاطرهشان همیشه در ذهن جامعه ایرانی میماند.
چرا "بهمن دان" مهمان برخی از برنامههای پربیننده نمیشود؟
* کمتر در برنامههای تلویزیونی پرطرفدار مهمان میشوید؛ دلیل خاصی دارد؟
همیشه دوست داشتم چراغ خاموش کار کنم و اهل هیاهو نیستم. در برنامههایی هم مهمان شدم و اصولاً دعوتی را رد نکردهام. اینکه مثلاً به برخی از برنامههای پربیننده مثل "دورهمی" مهران مدیری نرفتهام اولاً نه دعوت شدهام و نه میلی داشتم که بگویم به این برنامهها بروم. چون اصولاً از تخریب شخصیتی خوشم نمیآید که به برخی از برنامهها بروم که از ابتدا مهمان را تحقیر میکنند و زیر سؤال میبرند. برخی از برنامهها آنتن را پُر میکنند و در آن برنامهها حاضر نشدهام. از طرفی هیچوقت نگفتم که به فلان برنامه میروم چقدر میدهید و برایم مهم نبوده است. برنامهای رفتم که اسپانسر هم داشتند و حتی به ما قول و وعدهای هم دادند برای من هیچوقت این چیزها مهم نبوده است. شاید این جمله تأثیرگذاری باشد که میگویم "این بادهها جواب مستی ما را نمیدهد. "
دوست دارم فیلمی درباره شهدای نیروی دریایی ارتش بسازم
* کدام از کارهایتان را از همه بیشتر دوست دارید؟
همه کارهایی که انتخاب کردهام برایم قابل احترام و دوستداشتنیاند، اما "توفانشن" را بیشتر دوست دارم. کاری راجع به نیروی دریایی ارتش و روزهای آخر جنگ دارم و دغدغهام این است آن کار را بسازم. مدتها هم رایزنی کردهام، اما نیروی دریایی به من جواب دادند با شما شراکت میکنیم، اما پول نداریم. آخر این کار را روزی خواهم ساخت؛ آن زمان چهار میلیارد برآورد کرده بودیم و امروز بخواهیم بسازیم ۴۰ میلیارد پول لازم دارد.
برخی از نابابها، هنر ما را تسخیر میکنند
* تلویزیون درگیر معضلاتی مثل تهیهکنندگی شده و برخی از بازیگران مثل شما که گفتید هنوز هم از تلویزیون طلبدارید این مشکل را با تلویزیون دارند...
۵، ۶ تهیهکننده اصلی چندین تهیهکننده را در زیرشاخههای خودشان دارند و بارها بازیگران با این تهیهکنندگان اسپانسری که هیچ نگاهِ هنر و هنرمندی ندارند مواجه میشوند؛ در واقع هم آبرو و اعتبارشان را برای کار تلویزیونی میگذارند و هم سرآخر به پولشان هم نمیرسند. زمانی باید در تلویزیون کار کنی که همه با تو شفاف باشند. واقعاً یکسری آدمهایی که در سینما و تلویزیون و تئاتر بودهاند که به خاطر شهرتشان به بیراهه رفتهاند، چه کسانی برای حفظ و ارتقاء هویت و اعتبار هنرمندان قدم برمیدارند؟ از موقعیت برخی هنرمندان جوان سوء استفاده شد؟ واقعاً خروجی بسیاری از کارهایمان به جای راه درست فرهنگی، مسیر نادرستِ فرهنگی را طی میکنند. برخی از اطرافیان به من بارها گفتهاند شما کجا کار میکنید آقای دان؟ برخی از نابابها، هنر ما را تسخیر میکنند و آن را به جای ارتقاء فرهنگ، به سقوط فرهنگ میکشانند.
از فیلمسازی و سینما کار کردن فقط این رنگ و لعابها را یاد گرفتهاند؟
* در سریالهای نمایشخانگی مخاطب حسرت میخورد آن خانهها و ماشینهای آنچنانی را میبیند؛ بیشتر از سریال، فرهنگ لاکچری و غربی را به مخاطب القاء میکنند چرا برخی از دوستانتان هم به سمت این مسیر رفتهاند؟
متأسفم نظارهگر این اشاعه فرهنگ نادرست کاخنشینیام و این حسرتهایی که شما میگویید. خودکشیها، بزن و بکوبها، بزهکاریها و لباسهای آنچنانی را تبلیغ میکنیم. من به جهت علاقهام به برخی از کارهای خیر مثل آزادی زندانیان، از اداره زندانها خبر دارم که مردم را به سمت و سویی کشاندهایم که به خاطر نداشتنِ پول خریدن مانتو و ماشین آنچنانی، به هر بزهکاری تن داده اند حتی تنفروشی! چرا باید در این کاخها فیلمبرداری کنند؟ حتماً میگویند از نظر زیباییشناسی و قاب تصویر اتفاق خوبی است. واقعاً این ماشینها و خانهها و لباسهای آنچنانی وصله ناجوری در دنیای فرهنگ و هنر است. چرا به این سمت میروید که حال مخاطب بد شود؟ از فیلمسازی و سینما کار کردن فقط این رنگ و لعابها را یاد گرفتهاند؟
ماجرای بریز و بپاشهای سریال "شهرزاد"
* واقعاً این پولها از کجا میآید؟ چرا که وقتی میگوییم چرا فلان کارهای فاخر و شخصیتهای قهرمان و تاریخی ساخته نمیشوند میگویند پول نداریم پس چطور این کارها ساخته میشوند؟
سر سریال "شهرزاد" دیدیم. من خودم تعجب کردم این همه پول به پا شد. این همه بریز و بپاش و حتی یکی از دوستان به من گفت من فلان قرارداد نجومی را بستهام که ماهانه پرداخت میشود. بسیار جا خوردم بعداً ماجرای دادگاهها پیش آمد همهچیز مشخص شد که با پول سالم و کارکرده نمیتوان چنین ریخت و پاشهایی را کرد. کسانی که با فلان وزیر غیرمربوط به فرهنگ و هنر ارتباط نزدیک دارد و میآید در سینمای خانگی سرمایهگذاری میکند. این پولها نصیب کسانی شد که به آمریکا رفتند و این آقا را نشان میدهند با لباس زندان به دادگاه میرود. جالب است که برخی از همانها، میگویند ما این پولها را برگردانیم، کدام پول را برگردانند؟ چند نفر از این کشور رفتند و پولشان را با خودشان بردند. شاید خانهای در اینجا داشته باشند و قدری هم پول، اما پول اصلی را با خودشان بردند؛ پول کثیف نصیب جاهای کثیف شد. یک مصاحبهای داشتم و گفتم اینجا معلوم میشود به شخصی برای دو سه سکانس، یک و نیم میلیارد پول میدهند چقدر اشتباه است که امروز وقتی کرونا میآید مرکز تحقیق و پژوهش بودجه اندکی دارد. آیا نیاز است به فلان بازیگر برای سه سکانس آن هزینه هنگفت را بدهیم زمانی که به این مرکزها نیاز مبرم داریم؟ واقعاً لازم است برای سریالی مثل "پایتخت" پولهای آنچنانی قائل شویم و امثال این کارها که چه کسانی ذینفعند و میلیاردها پول میگیرند؟