اولین اقدامات شهید سلیمانی در سپاه قدس چه بود؟
فرمانده سابق کل سپاه رشد چشمگیر نیروی قدس و گسترش عجیب و با سرعت و با قاطعیت مقاومت اسلامی در منطقه را ثمره اقدامات و برنامهریزی های حاج قاسم برشمرد.
خبرگزاری فارس: آشنایی و همکاری نزدیک با سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، از سال ۱۳۶۰ تا هنگام شهادت از ویژگیهایی است که سردار محمدعلی جعفری معروف به «عزیز جعفری» را از دیگر مصاحبهشوندگان یادنامه سیدالشهدای مقاومت، متمایز میکند. سردار جعفری که سابقه همرزمی، رفاقت، فرماندهی و همکاری نزدیک به ۴۰ ساله با شهید سلیمانی دارد، در گفتوگوی با ویژه نامه «مکتب حاج قاسم» به نکات مهمی درباره شخصیت، ویژگیهای فرماندهی و تاثیرات منطقهای ایشان اشاره کردهاست. از راهبری و فرماندهی سپاه ثارالله تا هدایتی که منجر به پیروزی در جنگ ۳۳ روزه شد. از دلایل محبوبیت حاج قاسم تا تاثیری که شهادت ایشان در آینده منطقه خواهد داشت، محورهای گفتگو با سردار جعفری هستند.
** سردار جعفری عزیز، این فرصتی که در اختیار ما قرار گرفته تا با شما پیرامون سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی صحبت کنیم، برای ما بسیار مغتنم است. اگر موافق باشید گفتگو را از نحوه آشناییتان با شهید سلیمانی شروع کنیم.
سردار جعفری: ما با این رفیق عزیز و شفیق، شهید حاج قاسم از عملیات طریق القدس سال ۱۳۶۰در جبهه آشنا شدیم. پشت خاکریز و در وسط عملیات. حاج قاسم آنجا مسئول محور و یا فرمانده چهار گردانی بود که از استان کرمان با خودش برای شرکت در عملیات طریق القدس آورده بود. یگانشان همجوار ما بود. ما برای هماهنگی در بحبوحه عملیات و فشار دشمن به خط رفته بودیم. آنجا ایشان را برای اولین بار دیدم. خصلت برجسته حاج قاسم که فکر می کنم در محبوبیت بی نظیرش خیلی موثر بود، روحیه فتوت، جوانمردی و محبتش بود که اظهار میکرد. آنجا هم این اظهار محبت بود. این روحیه باعث می شد انسان دوست داشته باشد با او دوست شود و این اتفاق بین ما افتاد. پشت خاکریز جبهه در حین عملیات طریقالقدس. بعد از آن به صورت طبیعی در عملیاتهای دیگر این دوستی ادامه پیدا کرد. در عملیات بعدی یعنی فتحالمبین، ایشان فرمانده تیپ ثارالله کرمان بود و اولین تیپ کرمان را بلافاصله در عملیات فتح المبین تشکیل داد و فرماندهی کرد. بنده فرمانده قرارگاه منطقه بودم که یگان های ۱۴ امام حسین (ع) شهید خرازی و شهید حاج قاسم با ما کار میکردند. آنجا دیگر رابطه بین ما به اصطلاح فرماندهی بود، اما واقعا آن رابطهای که بین ما برقرار بود رفاقتی و برادری و دلی بود. و این یکی از آن رموز مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس است. رابطهای که بین همه فرماندهان با نیروهایشان در جبهه و در یگانهای سپاه و بسیج وجود داشت، عشقی که یک فرمانده یگان یا فرمانده گردان به بسیجیها یعنی زیرمجموعهشان داشت، دلسوزی که برایشان میکردند، از رموز پیروزی بود. این ارتباط بین فرماندهان بالاتر، میان فرمانده گردان و فرمانده تیپ، فرمانده تیپ و قرارگاه وجود داشت. در طول ۸ سال دفاع مقدس رابطهی ما با حاج قاسم مستحکمتر شد. سالهای آخر جنگ اوج این ارتباطات در زیر آتش و خون بود. از همدیگر کار میخواستیم، به یکدیگر مشورت میدادیم. واقعا مدل فرماندهی در سپاه فرماندهی دستوری بالا به پایین نبود، اقناعی بود. باید فرماندهان اقناع میشدند و جمعبندی پس از مشورت و اخذ نظر انجام میشد. این مسئله خیلی رابطهها را در طول عملیاتها در دوران دفاع مقدس مستحکم میکرد.
** ارتباط شما با ایشان بعد از جنگ چگونه ادامه پیدا کرد؟
سردار جعفری: نقش آفرینی حاج قاسم در طول دفاع مقدس در سمت فرماندهی تیپ ثارالله و لشکر ۴۱ ثارالله استان کرمان بود. تیپ ثارالله بعد از یکی دوسال به لشکر تبدیل شد. با استعدادهایی که در حاج قاسم بود و مدیریت و فرماندهی که توسط ایشان انجام شد، لیاقت این یگان خیلی بالا رفت و به لشکر تبدیل شد و تا آخر جنگ در قالب لشکر ۴۱ ثارالله در هر عملیات با ۱۰ تا ۱۸ گردان از استان کرمان و برخی استانهای همجوار مثل هرمزگان و سیستان و بلوچستان به کار گیری میشد.
بعد از جنگ نقش حاج قاسم در برقراری امنیت در کشور یک نقش تعیین کننده بود. ناامنیهای مختلفی پس از جنگ در جنوبشرق کشور و در استان سیستان و بلوچستان و بخشی از استان کرمان و هرمزگان داشتیم. یک منطقه ناامن هم در کردستان بود. مردم ما مستحضر هستند؛ این ناامنی ها به حدی رسیده بود که در عمق کشور توسط ضدنقلاب که حضور گستردهای در منطقه پیدا کرده بود کمینهایی در جادهها به مردم زده میشد. اسیر میگرفتند و شرارت میکردند. حاج قاسم با آن غیرتی که داشت اجازه نمیداد. آن موقع من فرمانده نیروی زمینی بودم. حاج قاسم مدام به ما میگفت باید فکری کرد. پیشنهادی به شورای عالی امنیت داده شد که سپاه آمادگی دارد با ناامنیهای جنوبشرق مقابله کند. با پیگیریهای حاج قاسم این اتفاق افتاد و ماموریت را هم به خودش دادیم. به عنوان فرمانده قرارگاه قدس سپاه در جنوبشرق ایشان ماموریت مقابله با اشرار را گرفت. در سالهای ۷۳ -۷۴ بود که ایشان این ماموریت را گرفت و ظرف کمتر از یک سال کاری کرد که این اشرار گسترده در منطقه همه سلاحهایشان را زمین گذاشتند و تسلیم شدند. مسئولین امنیتی متعجب بودند که این اشرار با آن همه حمایتی که از طرف سرویس های اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه و حتی عربستانیها میشدند و از هدایت آمریکا هم برخوردار بودند، چگونه مجبور شدند سلاح بر زمین بگذارند. و از آن موقع دیگر ما در داخل کشور منطقه ناامن در جنوبشرق کشور نداشتیم. اینها رفتند در خارج و در کشورهای همسایه در خاک پاکستان و در بلوچستان پاکستان برای ناامنی برنامهریزی میکردند. آنجا هنوز هم با این وضعیت ناامنی ادامه دارد، اما اینکه اینها در داخل کشور ما مستقر بشوند و کاری بکنند این پاکسازی آنجا انجام گرفت و تمام شد. این اقدام که توسط این سردار بزرگ اسلام انجام گرفت توانمندی ایشان را نشان داد. علاوه بر این، تجربه ایشان در دوران دفاع مقدس باعث شد تا پیشنهاد سطوح بالای فرماندهی حاج قاسم را با توجه به نگاه راهبردی که داشت، به مقام معظم رهبری مطرح کنیم. در آن وقت، برای فرماندهی نیروی قدس به ایشان پیشنهاد داده شد. و از سال ۷۶ بود که این مسئولیت را به عهده گرفت و حدود ۲۲ سال فرماندهی این نیرو را بر عهده داشت. رشد چشمگیر نیروی قدس و گسترش عجیب و با سرعت و با قاطعیت مقاومت اسلامی در منطقه با اقدامات و برنامه ریزی هایی که حاج قاسم صورت داد را میشود امروز دید.
** اولین اقدامات شهید سلیمانی در سپاه قدس چه بود؟
سردار جعفری: اولین اقدامش حمایت از حزبالله لبنان و مردم مظلوم فلسطین و غزه بود. این اقدمات یعنی انتقال تجربیاتی که ما از دفاع مقدس و مقابله با ناامنی ها در داخل کشور خودمان داشتیم. بعد کمک به تجهیز آن ها و آموزش نحوه مسلح و تجهیز شدن، نحوه ساختن سلاح و حتی موشک بود. آموزش تاکتیکهای جنگی به نیروهای مردمی حزبالله و آموزش های مربوط به تکنیکهای ساخت سلاح های مردمی و موشکهای مختلف و انتقال این تسلیحات به حزبالله لبنان و مردم غزه که در محاصره بودند، اثرات خود را بعدها نشان داد. همین کمکها باعث شد که در سال ۱۳۸۵ که جنگ ۳۳ روزه پیش آمد حزبالله بتواند ارتش رژیم صهیونیستی را شکست بدهد. این اقدام یک اقدام بسیار تعیین کننده و اساسی برای انقلاب اسلامی بود. این پیروزی باعث شد مردم منطقه به این باور برسند که می شود با اتکا به خود و با توانمندی مردم و ظرفیت خود و خدای متعال و با نیروی های انسانی مومن و انقلابی در مقابل بزرگترین ارتش های دنیا ایستاد. البته ما این تجربه را خودمان در هشت سال دفاع مقدس داشتیم. انتقال این تجربه به منطقه باعث این پیروزیهای بزرگ شد. با توجه به اینکه دشمنان برای جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی برنامه ریزی کردند، این مسئله آنها را به شدت نگران کرد. داعش را در اثر همین نگرانی وجود آوردند. داعش اوج خباثت دشمنان بود. نیرویی که با مجوزهای حداکثری که به آنها داده شده بود، هر نوع جنایتی علیه مردم منطقه چه شیعه و چه سنی در عراق و سوریه انجام دادند. اینها یک خطر بزرگ برای امنیت منطقه و کشورهای عراق و سوریه بود.جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی شعار اصلی اش دفاع از مظلوم و حمایت از مستضعفین و محرومین و مظلومین جهان است و باید به این شعار عمل می کرد. بر همین مبنا برنامه ریزی و مقابله با پدیده خطرناکی که بهصورت خیلی سریع و گسترده در کشور عراق و سوریه گسترش پیدا کرد، آغاز شد.
حاج قاسم با تجربه گرانبهایی که از ۸ سال جنگ خودمان و ناامنیهای داخلی و همچنین نقش هدایتی که در مبارزات حزبالله لبنان و در جنگ ۳۳ روزه و دیگر جنگهای منطقه ای داشت با عزمی راسخ برنامه ریزی و بسیج نیروها را برای مبارزه با این پدیده شوم آغاز کرد. در کشور عراق تنها راه را فرمان مسلح شدن مردم میدانستند و این فرمان توسط مرجعیت عراق صادر شد. الحمدلله نیروهای مردمی به سرعت سازماندهی شدند با تجربهای که حاج قاسم از ایران منتقل کرد به سرعت یگانهای مردمی برای مقابله با داعش در عراق شکل گرفتند. در کشور سوریه یک مقدار این تأخیر وجود داشت چون در مسلح شدن مردم ابهام وجود داشت. حاج قاسم آنطور که من در جریان بودم پیشنهاد مسلح شدن مردم را به آقای بشار میداد اما ایشان نگران بود. یک بار دیگر زمانی که داعشیها تقریبا به پشت دیوارهای کاخ های بشار رسیده بودند دوباره پیشنهاد مسلح شدن را داد و گفت تنها راه این است که شما موافقت بکنید مردم مسلح شوند و وقتی آقای بشار اسد با این درخواست موافقت کرد و مردم مسلح شدند تضعیف داعش در آنجا شروع شد.
نیروهای مردمی آنجا هم شکل گرفتند و همین انتقال تجربه به سوریه و شکلگیری نیروهای مردمی باعث عقب نشینی داعش از محلهای اشغالی شد. در نتیجه ظرف ۳-۴ سال به یک پیروزی و موفقیت خوبی رسید که همه شاهد هستیم.
** اگر بخواهیم نگاهی به سیر مجاهدت شهید سلیمانی در طول دوران انقلاب داشته باشیم، شما کدام نقاط را در زندگی ایشان برجسته می کنید.
سردار جعفری: حدود ۴۰ سال مبارزه بی امان و جهاد و فرماندهی موثر در عرصههای مختلف، آن هم بهصورت پیوسته، بدون توقف. یک چیزی میگوییم یک چیزی میشنویم. خیلی از فرماندهان ما و یا رزمندگان ما در طول ۸ سال جنگ همین فشارهایی که بهشان آمده، فشارهای روانی و جسمی، این فشار روی همه بوده و خیلیها بعد از جنگ این توانمندی را دیگر برای اینکه در عرصههای جهادی نقشهای فعالی را ایفا کنند نداشتند. درست است تعداد دیگری هم این کارها را انجام می دادند و انجام دادند، اما یا با فاصله بوده یا چندسالی استراحت کردند و بعد دوباره مسئولیت گرفتند. اما حاج قاسم ما بهصورت پیوسته این مسئولیت را در طول ۴۰ سال از مسئولیت فرماندهی محور و بعد فرماندهی تیپ از سال ۶۰ و بعد فرماندهی لشکر و قرارگاه و نیروی قدس در سطوح بالای فرماندهی جهاد، کردهاست.
این از روح بلند و ایمان بالایش بود که می توانست ظرف ۴۰ سال بهصورت پیوسته، آن هم در نقش فرماندهی و مدیریت زیر بار فشارهای سنگین باشد و تحمل کند. من از آنجایی که در طول مسئولیتهای ایشان یا فرمانده قرارگاه بودم یا فرمانده نیروی زمینی بودم یا فرمانده سپاه بودم با درد دلهای ایشان آشنا بودم. ایشان بعضا می آمد پهلوی من و درد دلهایی میکرد از فشارهای سیاسی و امنیتی و یا حتی نظامی که رویش بود. به عنوان مثال من عرض می کنم در جنگ ۳۳ روزه ایشان خب لبنان بود در کنار سیدحسن نصرالله و داشتند میجنگیدند. بعضی از فرماندهان در داخل کشور یک نظرات و پیشنهاداتی داشتند در ارتباط با اینکه اگر این کارها را بکنند آنجا موفقتر می شوند. تلاش میکردند که این نظرات را با اینکه نظرات حمایتی بود منعکس کنند و بعضا هم فشار آورده میشد. برخی هم از مقامات مسئول بودند، اما حاج قاسم چون خودش در صحنه بود این نوع روشها و تاکتیک ها را نمی پذیرفت و موفق نمیدانست. خب شرایط لبنان تاکتیکهای مختلف دیگری را میطلبید و آن تاکتیکها در صحنه عمل توسط ایشان اعمال می شد و هدایت میشد و این فشاری که آورده میشد، برای ایشان ناراحت کننده بود. شاید برخی از کارهایی که میکرد با اصول و چارچوبها و ملاحظات دیپلماسی تطبیق نداشت. به همین دلیل وقتی می آمد داخل ایران از جاهای مختلف این فشارها به ایشان وارد میشد و گاهی می آمد پهلوی ما درددل می کرد و این فشارها را بیان می کرد. با همه اینها من هیچ وقت ندیدم که ایشان خسته شود و فشارها را تحمل میکرد. اقدامات انقلابی که انجام میداد با روش جدید، ابتکار و خلاقیت همراه بود. آن تدبیری که حضرت آقا اشاره کردند ایشان از آن برخوردار بود. در کنار این تدبیر، شجاعت و عقلانیتی که به کار می گرفت هم قابل تامل بود. همه اینها از ایشان یک چهره منحصر به فرد، یک فرمانده جهادی و بزرگ در منطقه که با تدبیر و سیاست، توانمندیهای نظامی و دفاعیرا به کار میگرفت، ساخته بود. مردم داری و عشقش به مردم سوریه، مردم عراق، مردم لبنان و همه آنهایی که از نزدیک تعامل و ارتباط با ایشان داشتند، باعث این محبوبیت بی نظیرش شد که شاهدش بودیم. این توفیقی بود که خدای متعال به ایشان داد. نتیجه عشق حاج قاسم به مردم و برقراری امنیت برای مردم ایران و مردم و مسلمانان و مستضعفین و مظلومان منطقه این محبتی بود که مردم ایران و کشورهای منطقه در بدرقه ایشان نشان دادند.
** در مورد علت محبوبیت حاج قاسم به نکاتی اشاره کردید. این مسئله مهمی پس از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی است که مردم این اندازه به یک انسان اصیل انقلابی علاقه و عشق میورزند. در این باره بیشتر صحبت بفرمایید.
سردار جعفری: این صحبتهایی که ما میکنیم و دیگران میکنند، من تردیدی ندارم که نمیتوانیم حق عظمت و بزرگی مجاهدتهای حاج قاسم را برسانیم. زبانمان قاصر است از بیان آن و انتقال این عظمت و این کار بزرگی که انجام گرفته است. حضرت آقا تأکید روی اخلاص حاج قاسم داشتند که اینها به خاطر اخلاص بالایش بود. بله! اخلاص، تقوا ،روحیه مجاهدت، و یک لحظه آرام ننشستن و یک عمری مبارزه اینها همه تاثیر دارد، اما این میزان محبت این حرکتی که مردم ایران و منطقه انجام دادند باید در جاهای دیگری دنبال دلیلش باشیم. بی تردید درباره عرفانی که در حاج قاسم بود کسی دیگر نمیتواند مثال دیگری بزند؛ عرفان عملی. این حد از عرفان و عشق به خدا و سوختن در راه خدا بیمثال است. دست نوشته کوچکی که قبل از شهادتش نوشته بود، مردم عزیزمان دیدند. بخشهایی از وصیتنامه ایشان هم گواهی بر این عرفان است. وصیتنامهای که در اختیار همه قرار دارد و می تواننداین عشق به سوختن را در آن ببینند. در یک جاهایی از وصیت نامهاش اینگونه با خدا حرف میزند:«خداوندا! ای عزیز من، سالهاست از کاروانی به جا ماندهام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه میکنم (منظورش شهدایی است که تحت فرماندهی ایشان شهید میشوند و من شاهد بودم که هر وقت در صحنههای سوریه یا عراق شهید میدادیم و آنها را به ایران میآوردند، حاج قاسم واقعا نگران بود و غصه میخورد به خانوادههایشان سرکشی میکرد و همواره تلاشش این بود که این اتفاق کمتر بیفتد اما همین را ببینید چگونه میگوید) اما تو خود میدانی هرگز نتوانستهام آنها را از یاد ببرم، پیوسته یاد آنها نام آنها، نه در ذهنم، بلکه در قلبم و در چشمم با اشک و آه یاد شدند.»(دارد خدا را شاهد میگیرد بر این روحیهاش که در ذهنش تنها نبوده در قلبش و با اشکهایش از شهدا یاد میکرده است.)
** درباره ارتباط شخصی و روحیاتی که از شهید حاج قاسم سلیمانی میشناختید، برای ما بفرمایید.
سردار جعفری: ایشان از یک روحیه جوانمردی، فتوت و برادری برخوردار بود که خیلی سریع رابطه برقرار می کرد و رفیق میشد. این ارتباط صمیمی در او برقرار بود، در جمعهای غیررسمی غیر از مسائل جنگ و جبهه و اینها. در دوران دفاع مقدس قبل از یکی از عملیاتها یک سفر همه با همدیگر رفتیم مشهد که در جوار بارگاه امام رضا(ع) یک عهدی با همدیگر ببندیم. سفر خیلی معنوی بود و لازم بود این سفر برگزار شود. تا ما برای یک عملیات بزرگ آماده شویم. آنجا در یک مجموعه یک حوض آبی بود که ایشان وقتی میخواست سر به سر دوستان بگذارد با بعضی دیگر از رفقا نقشه میکشید تا مثلا کسی را با لباس توی حوض آب بیندازند. با این شوخ طبعیها اوج رفاقت و برادری اش را میرساند. با این شوخ طبعیها صمیمیت را برقرار میکرد. یا در برخی از جلسات دیگر وقتی یکی از رفقا یا فرماندهان را میدید که روی یک نکته ای حساس است و اشکال داشت، از نظر او باید این حساسیت برطرف میشد. برای همین یک نقشهای میکشید یک برنامهریزی می کرد که تا آن خصلت از بین برود. اینطوری رفقا و دوستان خودش را تحت تربیت قرار می داد.
** به نظر شما، شهادت و خون حاج قاسم چه اثری در آینده منطقه میگذارد؟
سردار جعفری: همه میدانیم که خون شهید همیشه اثر تعیین کنندهای در پیروزی اسلام، انقلاب و رسیدن به اهداف اسلامی دارد. اما اینکه چگونه میخواهد این اتفاق بیفتد کسی نمیتواند تحلیل کند. اما همینقدر میتوانیم بگوییم که از آنجایی که شهدا زنده هستند بر اساس آیه صریح قرآن «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»؛ شهدا اذن از خدا میگیرند این روزی خوردن شان نزد خدا این است که بتوانند اثرگذاری کنند، بر روی ماهایی که زنده ایم و هنوز به آنها ملحق نشدهایم. بدون تردید شهید در راهی که جان خودش را فدای آن راه کرده حساس است و برایش خیلی عزیز است چون جانش را داده؛ خدا این اذن را به شهید میدهد که برای حفظ آن راه و برای رسیدن زودتر به آن هدفها و محقق شدن اهداف، صبر، تحمل، ایستادگی و نترسیدن از دشمن به جامعه مومنین منتقل شود. این «یستبشرون بنعمه من الله» و این «فرحین به ما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم لاهم یحزنون» همین نکته را میرساند که شهدا همهشان اذن دارند چنین کاری را بکنند و به ماها بگویند از دشمن نترسید. هیچ غمی به دل نداشته باشید که پیروزی و نصرت خدا در این راه است و دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند. ما اینجا میتوانیم این را ببینیم. این حالت عجیبی که در مردم ما ایجاد شد و انتقام خون شهید حاج قاسم را مردم از نظام و سپاه مطالبه کردند همه آنهایی که این انتقام را مطالبه کردند میدانستند که بالاخره ممکن است یک جنگی رخ بدهد بالاخره انتقام گرفتن و موشک زدن روی پایگاه آمریکاییها احتمال جنگ هم وجود دارد؛ اما آنچه به ایشان الهام میشود این هست که دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند. این اتفاق، اتفاق خیلی بزرگی بود که بدون تردید اثرگذاری خون شهیدان و شهدا روی ما زندهها و جاماندهها از کاروان شهدا است. حیات معنوی جامعه ایران اسلامی که همه پیروزی ما و همه عظمت ایران اسلامی در آن است مدیون خون شهیدان است و ضامنش هم خون شهداست. خدا را شکر می کنیم که مردم ما خیلی خوب قدر شهیدان را می دانند و قدردانی می کنند. این احترامی که مردم برای شهدا قائلند و این عشقی که مردم به شهدا میورزند بزرگترین سرمایه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است که ان شاءالله با همین سرمایه به استقبال ظهور آقا امام زمان خواهیم رفت.