روایت عماد افروغ از استخارهها و تعابیر خواب خاص «آسیدمهدی»
عماد افروغ، حجتالاسلام والمسلمین طباطبایی را الگوی تمامنمای اخلاق میداند و تأکید میکند: «ایشان مواضع بسیار شجاعانه و متعادلی در امر سیاست داشتند.»
خبرگزاری تسنیم: عماد افروغ با لحن و کلام خاص و ویژهای از آسیدمهدی طباطبایی همان استاد اخلاق صاحبنام حرف میزند و میگوید «برخیها آنقدر در دل مینشینند که بدون تأنی و مشتاقانه حاضری درباره سجایای آنها صحبت کنی»، و حاج آقا طباطبایی را مصداق این افراد میداند.
او که تجربه چهارساله همکاری و همنشینی با مرحوم طباطبایی در مجلس هفتم را داشته است برایمان از استخارههای خاصی که برایش میگرفته یا تعابیر خوابی که میکرده روایت کرد و آن را نشانه صفای باطن آن مرحوم دانست.
افروغ، حجتالاسلام طباطبایی را الگوی تمامنمای اخلاق انسانی و اسلامی میداند و تأکید دارد «ایشان نگاه بسیار بازی نسبت به اسلام داشتند و از تفکرات جمودگرایانه و متحجر یا متجددانه بسیار دور بودند. اینکه به نگاه اعتدالی ایشان اشاره کردم فقط اعتدال در مواضع سیاسی ایشان نبود در مواضع فکری و معرفتی هم معتدل بودند.»
مشروح این گفتگو بهبهانه دومین سالگرد این استاد اخلاق در ادامه از نظرتان میگذرد:
آقای افروغ! شما ۴ سال همنشین حاج آقا طباطبایی در مجلس هفتم بودید، شخصیت ایشان در آن سالها و دیگر مراوداتی که با ایشان داشتید از نگاه شما چطور توصیف میشود؟
قبل از اینکه به سؤال شما بپردازم این نکته را بگویم که برخی شخصیتها هستند که آنقدر در دل آدم مینشینند و نشستهاند که بهمحض اینکه با پرسشی درباره آنها روبهرو میشویم بدون تأنی و بدون درنگ میپذیریم و مشتاقانه منتظریم تا در باب سجایای اخلاقی و سایر ویژگیهای آنها سخنی به میان بیاوریم.
بدون تردید حاج آقا سیدمهدی طباطبایی یکی از آن شخصیتهای بهیادماندنیاند که جز خاطره خوش از ایشان نداریم. ایشان چهرهای اخلاقی بودند، الگوی تمامنمای اخلاق اسلامی و انسانی بودند، مواضع بسیار شجاعانه و متعادلی در امر سیاست داشتند، از افراط و تفریط پرهیز داشتند و اگر جایی زشتی و کاستی یا مواضع تندروانه میدیدند حسب تربیونی که در اختیار داشتند واکنش نشان میدادند. ایشان ملجئی برای نمایندگان بودند. بعید میدانم نمایندگان در برخوردهای روزانه با ایشان و بهمحض رویارویی با ایشان چهرهشان باز نشده باشد و با یک حالت خاص با ایشان برخورد نکرده باشند، این چیزی است که من از ایشان بهیاد دارم.
من رابطه خیلی خوبی با ایشان داشتم، نگاه بسیار بازی نسبت به اسلام داشتند و از تفکرات جمودگرایانه و متحجر یا متجددانه بسیار دور بودند. اینکه به نگاه اعتدالی ایشان اشاره کردم فقط اعتدال در مواضع سیاسی ایشان نبود در مواضع فکری و معرفتی هم معتدل بودند، نه آنچنان نگاه باز و بهاصطلاح متجدد داشتند نه اسیر و گرفتار برخوردهای سنگاندیشانه و متحجرانه بودند. واقعاً خودم وقتی خبر فوت ایشان را شنیدم بسیار متأثر شدم، امیدوارم که جای ایشان پر شود. هرچه از این نمونه عالمان دینی بیشتر داشته باشیم جامعه سالمتر و امنتر و مجلس بهتری خواهیم داشت.
شما نگاه و تحلیلهای جامعهشناسانه به مباحث و ساختارهای حکومتی دارید، با این نوع تحلیل چقدر جای خالی روحانیون مردمی از جنس آسیدمهدی طباطبایی را در ساختار حاکمیتی خالی میبینید، خصوصاً که روحانیت از دوران انقلاب و مبارزات انقلابی و خصوصاً سالهای ابتدای نظام رابطه نزدیکی با مردم داشت و بهنظر میرسد گاهی فاصلههایی ایجاد میشود؟
این سؤال خیلی خوب و بجایی است. ما عالمان و روحانیون را در وهله اول متعلق به قدرت اجتماعی میدانیم نه قدرت سیاسی. وقتی پای قدرت اجتماعی و قلمروی عمومی به میان میآید درواقع پای مردم به میان میآید، این چیزی بوده است که توقع داشتیم و این نقشی است که روحانیون در طول تاریخ ایفا کردهاند. هرچقدر که روحانیت بهقیمت نادیده انگاشتن نقش تاریخی خود وصل به قدرت سیاسی شوند، چه بهمعنای تصدیگری سیاسی چه تبعات آن تصدیگری که باعث فاصلهگیری از مردم میشود، بالتبع آن نقش تاریخی خودشان را کمتر ایفا میکنند یا میتوانند ایفا کنند در نتیجه از چشم مردم هم میافتند.
مردم دوست دارند که روحانیون فارغ از برخی نقشهای ضروری و خاص، کماکان نقش تاریخی و نظارتی خود را ایفا کنند، نمیشود آن نقش نظارتی را ایفا کرد مگر اینکه به عرصه قدرت و قلمرو اجتماعی و عمومی تعلق داشت. با درد مردم آشنا شد همزبان با مردم شد و اصلاً با زبان مردم آشنا بود. من هم معتقدم و بارها به این نکته اشاره کرده و تذکر دادهام که روحانیون نباید بعد از انقلاب رابطه دین و سیاست را صرفاً در قالب تصدیگری تعریف کنند و از نقش نظارتی و نظریهپردازی خودشان غافل شوند.
بالتبع نقش نظارتی و نقش نظریهپردازی میطلبد که تا حدودی از حکومت ولو بهصورت ذهنی فاصله بگیرند، بسیاری از کاستیها را رصد کنند و تذکر دهند، نظریهپردازی کنند و راهحل ارائه دهند. این یکی از آسیبهایی است که هم نظری میشود آن را واکاوی کرد هم آثار این آسیب را در نوع نگاه مردم و برداشت مردم نسبت به روحانیت مشاهده کرد. میتوان حاج آقا طباطبایی را مصداق روحانیت مردمی دانست؟
بله، ایشان واقعاً یک روحانی مردمی بودند. ببینید ایشان یک روحانی دمدست و همیشه در دسترس بود، ما هر وقت کاری با ایشان داشتیم مستقیم یا غیرمستقیم مثلاً استخارهای از ایشان میخواستیم مضایقه نمیکردند. شاید برخی باوری به استخاره نداشته باشند، ولی ایشان عجیب استخارههای خاصی داشتند و بدون اینکه مورد استخاره را بگوییم تشخیص میدادند که مورد چیست، این حکایت از صفای باطن ایشان دارد، یعنی اگر کسی روی خودش کار نکرده باشد و صفای باطن نداشته باشد و کشف و شهودی را پشتسر نگذاشته باشد نمیتواند خوابی را تعبیر کند یا آیهای را تفسیر کند. ایشان معبّر خواب خوبی هم بودند من خودم چندین بار خوابی دیده بودم و با ایشان در میان میگذاشتم و تعبیرهای درستی میکردند، این استخاره، تعبیر و بعضاً تاویلهای قرآنی ایشان بهنظر من برآمده و برخاسته از صفای باطن ایشان بود و از هرکسی هم ساخته نیست. خود اینهایی که من اشاره کردم مثل استخاره بهاصطلاح نشانهای است که رابطه آنچنان صمیمی بود که ما بهراحتی و با طیب خاطر سراغ ایشان میرفتیم، چون آدمها دوست ندارند برای تعبیر خوابشان یا استخاره سراغ هرکسی بروند در وهله اول به پاکی طینت و صفای باطن آن فرد توجه میکنند و بدون تردید آقای سیدمهدی طباطبایی یکی از آنها بود.
حتی در مسائل شرعی بهخلاف برخی روحانیون که خیلی سخت میگرفتند و طرف را به تکلف و سختی میانداختند ایشان خیلی راحت برخورد میکرد و پاسخی میداد که خیال طرف را آسوده میکرد. من یک نمونهای یادم است که یک روز یکی از نمایندگان سراغ یکی از علمای مجلس رفت و گفت "پلاک طلای فرزندم که نام یکی از مقدسات حک شده بود در چاه سرویس بهداشتی افتاده است. حکم چیست؟ "، آن عالم گفت "باید تمام طبقات خراب شود"، آقای نماینده گفت "ما که در یک طبقه نیستیم ده تا طبقه است نمیشود که همه طبقات زیرین خراب شود. "، بعد سراغ آقای طباطبایی رفت، آن مرحوم با تأکید بر اینکه آب جاری است راهکاری ساده را برای حل این مشکل به آن آقای نماینده ارائه کردند.
ببینید دوتا حکم درباره یک مسئله داده میشود یکی میخواهد فرد را به تکلف بیندازد یکی هم راحت از کنار قضیه رد میشود و میگوید، چون آب جاری بوده دیگر مسئلهای نیست. این دو تفسیر و برداشت از دین است که میتوان مقایسهاش کرد، یعنی یکی برخورد روان با دین دارد و بیشتر با روح دین کار دارد حتی با فلسفه فقه مأنوس است و با روح فقه برخورد میکند یکی دیگر هم با شکل و صورت فقه. این قسم خاطرات بیانگر ابعاد شخصیتی آن عالم بزرگوار است.