تغییر بزرگ خانم بازیگر پس از بازی در یک سریال +عکس
ژاله کاظمی معتقد است زنان در سریال "در میان خاکستر" پشت مردان ایستاده بودند و همراه آنان از شهر دفاع میکردند؛ با بازی در این سریال خط فکریام تغییر کرد.
خبرگزاری تسنیم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با حمله صدام به خرمشهر، مقاومت جوانان و مردم این شهر حول محور شهیدان محمد جهان آرا، عبدالرضا موسوی و مهدی آلبوغبیش شکل گرفت و این مدافعان با اندک تجهیزاتی که داشتند در برابر ارتش بعثی ایستادگی کردند و مقاومت خرمشهر را رقم زدند.
سریال "در میان خاکستر" به این مقطع تاریخی میپرداخت و گوشههایی از مقاومت ۳۴ روزه جانانه جوانان و مردان خرمشهر را در برابر دشمن به تصویر میکشید. در این سریال بازیگرانی همچون ارسطو خوش رزم، سوده ازقندی و حمیدرضا محمدی، ایمان سلگی، مرتضی حسنلو و ... به ایفای نقش پرداختهاند.
ژاله کاظمی یکی از بازیگران "در میان خاکستر" است؛ او در این سریال نقش «زائره» همسر «صاحب عبودزاده» دوست و همرزم شهید آلبوغبیش را بر عهده داشت. کاظمی اعتقاد دارد که زنان در این مجموعه تلویزیونی پشت مردان ایستاده بودند و همراه آنان از شهر دفاع میکردند. او همچنین میگوید که با بازی در این سریال، خط فکریاش به عنوان یک هنرمند تغییر کرده است و دوست دارد کارهایی را در کارنامه هنریاش داشته باشد که به نوعی با اعتقاداتش ارتباط پیدا کند.
مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید:
* در ابتدای گفتگو به سراغ نقشتان در سریال "در میان خاکستر" برویم...
شخصیت «زائره» واقعاً وجود دارد و زنده است. او همسر «صاحب عبودزاده» دوست و همرزم شهید آلبوغبیش است. عبودزاده شخصیت بزرگی در خرمشهر محسوب میشود. خودم که با این خانواده ملاقاتی نداشتم، اما برخی از بچههای گروه که این خانواده را دیده بودند از بزرگ منشی و افتاده بودن آنها تعریف میکردند. حتی گفتند وقتی صاحب در صدر مجلس نشسته بود و خانمش زائره وارد اتاق شد به پایین مجلس آمد و او را به بالا راهنمایی کرد. متأسفانه با زائره برخوردی نداشتم و تمام بازیام با تحلیل خودم و کمک کارگردان بوده است.
* بازی در چنین نقشی چه جذابیتهایی برایتان داشت؟
به عنوان بازیگری که سالها کار کردهام این نقش برایم جالب بود. قصهای را بازی میکردم که عشق و شجاعتش به شکلی که در سریالهای دیگر میدیدیم نبود. کاراکترها جسارت بیان عشق را داشتند و رفتارها متفاوت بود. "در میان خاکستر" روایت واقعی زندگی بود و داستانش جذبم کرد. یکی دو قسمت سریال خیلی برایم جذاب بود؛ یکی وقتی زائزه و صاحب زمان خواستگاری سه ساعت در اتاق تنها بودند بدون اینکه کوچکترین مکالمه و حرفی بین آنها رد و بدل شود و دوم، سکانسی که در زمان جنگ همه با هم فرار میکردند.
در این صحنهها دیالوگی نبود و تنها اتفاقات واقعی بود. فضای جنگ را دوست دارم چرا که پدرم نیز نظامی بود و این ماجراها برایم ملموس است. از طرفی دوست دارم به نوعی دینم را نسبت به افرادی که جانشان را فدا کردهاند، ادا کرده باشم. بازی کردن در نقش کسی که واقعی بوده و حقیقت را اجراکردن، سخت است. تصور اینکه جای کسانی باشی که با مرز عراق تنها ۵ متر فاصله داشتند و خانههایشان در معرض گلوله بوده، مو بر تن راست میکند.
* در برخی سریالها و فیلمهای دفاعمقدسی زنان نقش کمرنگی دارند، اما در سریال "در میان خاکستر" این چنین نیست...
به نکته خوبی اشاره کردید. زنان در این سریال پشت مردان ایستاده بودند و با آنان از شهر دفاع میکردند. کارگردان هم به خوبی به این موضوع پرداخته بود.
* بازی در این سریال چه جایگاهی در کارنامه هنریتان دارد؟
اولاً که بچههای گروه خیلی حرفهای بودند و من بین آنها کمترین بودم. با بازی در این سریال خط فکریام به عنوان یک هنرمند تغییر کرد و بعد از "در میان خاکستر" در فیلم "به وقت شام" ابراهیم حاتمیکیا بازی کردم. بازی در این سریال برایم جایگاه با اهمیتی دارد و دوست دارم کارهایی را در کارنامهام داشته باشم که به نوعی به اعتقاداتم مرتبط باشد.
* سریال را در شبهایی که پخش میشد میدیدید؟
هر از گاهی که توانستم دیدم. چون زمان پخش سریال با دیالیز مادرم همزمان بود، گاهی که در بیمارستان حضور داشتم تماشا میکردم.
* پس از بازی در سریال "در میان خاکستر" راضیاید؟
خدا را شکر بله، با توجه به امکاناتی که کارگردان داشت، کار عالی از آب درآمده است. همگی از جان مایه گذاشتند و کار کردند. حتی حمیدرضا محمدی هنگام تصویربرداری سر صحنهای پایشان شکست، اما یک روز هم کار را کنار نگذاشتند.
* در سریال "در میان خاکستر" با گویش جنوبی صحبت میکردید. از قبل با این لهجه آشنا بودید؟
من اصالتاً شیرازیام، اما چون پدرم ارتشی بود و زیاد به جنوب میرفتیم کمی با این لهجه آشنا بودم. گویش در خرمشهر و آبادان خیلی فرق میکند. تعدادی از مردم خرمشهر لهجه عربی و یکسری آبادانی دارند و مهم بود که این لهجه درست ادا و اجرا شود. اکثراً در حین تمرین همدیگر را کمک میکردیم و ایرادات هم را میگرفتیم.
* از مخاطبان سریال چه بازخوردی گرفتید؟
شغل من معلمی است و زمان پخش سریال شاگردانم سؤال میکردند که آیا واقعاً این سریال بر اساس واقعیت است؟ چون در رده سنی دبیرستاناند و دوران جنگ را ندیدهاند خیلی برایشان جذاب بود. از دیگران نیز بازخوردهای خوبی گرفتم و نقشم به خاطر قصه جذاب سریال دیده شد. برخی از همکاران هم خیلی لطف داشتند.