تحلیلگر ایتالیایی: ترامپ تنها به عنوان تقویت کننده مجتمعهای نظامی آمریکا فعالیت میکند
یک تحلیلگر سیاسی مستقر در ایتالیا بر این باور است که رئیس جمهور آمریکا توجه ناچیزی به دیپلماسی دارد و تنها به عنوان یک تقویت کننده برای مجتمعهای صنعتی-نظامی فعالیت میکند.
در اینجا متن کامل این مصاحبه را میتوانید ملاحظه فرمایید:
ایالات متحده با سیاست "اول آمریکا" طی دو سال گذشته از متحدانش دور شده و مشارکت بینالمللی آمریکا در سازمانهای بینالمللی کاهش یافته است. نخست، واشنگتن از متحدانش در ناتو خواست تا هزینههای بیشتر این سازمان را بر عهده بگیرند و سپس به کره جنوبی و ژاپن و اکنون اتحادیه اروپا فشار آورده است. به نظر شما آیا این تغییر رویکرد را میتوان به عنوان یک روند جدید در نظم جهانی تفسیر کرد؟
پیراسینی: کاهش نسبی مشارکت واشنگتن در امور بینالمللی میتواند به طور نسبی رفتارش در ارتباط با متحدانش و سازمانهای بینالمللی را توضیح دهد. جهان در حال تغییر از یک نظام تک قطبی به سوی نظام چند قطبی است که شامل قطبهای مختلف شامل رقبای همکار و شریک است. تعلیق توافقنامههای بینالمللی از سوی ترامپ مثل توافق پاریس یا توافق هستهای ایران ناشی از تمایل وی برای نشان دادن پایه و اساس اصلی اش یعنی سیاست "اول آمریکا" است. ترامپ با برخورد نامتناسب با متحدین آمریکا و توجه ناچیز به دیپلماسی، دوست دارد این مساله را نشان دهد که چقدر به اولویت قرار دادن منافع آمریکا بالاتر از همه مسائل دیگر، متعهد و پایبند است، و امیدوار است که این روند انتخاب مجدد وی در سال 2020 را تضمین کند. با این حال، ترامپ مانند یک تقویت کننده برای مجتمعهای صنعتی-نظامی آمریکایی فعالیت میکند و متحدان آمریکا را مجبور میکند تا بخش بیشتری از بودجه خود را برای خرید جنگ افزارهای آمریکایی اختصاص دهند.
بسیاری از تحلیلگران این گونه اقدامات دولت آمریکا را مربوط به ترامپ نمیدانند بلکه تصور میکنند که آمریکا سعی میکند تا نظام سرمایه داری و اقتصاد آمریکا را از فروپاشی نجات دهد. آیا موافق هستید؟
پیراسینی: تصور میکنم روند جهانی به سوی دور شدن از دلار منجر به از دست رفتن جایگاه دلار آمریکا به عنوان ارز مسلط در ذخایر جهانی خواهد شد و در نتیجه توانایی واشنگتن برای هزینههای نامحدود با هدف تغذیه اشتهای سیری ناپذیر ماشین جنگی خود را مهار خواهد کرد. اگر کشورهای سراسر جهان سرمایه گذاری در اوراق قرضه آمریکا را متوقف کنند، آنگاه این مساله به تدریج موجب محدود شدن توانایی آمریکا برای اختصاص تریلیونها دلار در سال در صنایع تسلیحاتی خواهد شد. با کاهش ظرفیت کشورهایی که از نظر تسلیحاتی قدرتمند هستند برای اتکا به دلار آمریکا برای تجارت کالاهایی مثل نفت، آنگاه کشورها به سبدی متشکل از سایر ارزها تکیه خواهند کرد بدون نگرانی از اقدامات واشنگتن. ترامپ تنها از اقدامات روسای جمهور قبلی آمریکا تبعیت میکند آن هم با ادامه فشارهای نظامی و مالی به کشورهای سرکش و یاغی که ممکن است به دنبال ایده استفاده از سایر ارزها غیر از دلار آمریکا برای انجام مبادلات تجاری باشند. با این حال، این مساله تنها شتاب دور شدن از وابستگی به دلار آمریکا و مواردی مثل سوئیفت را تسریع خواهد کرد.
همان طور که میدانید، در بودجه دفاعی 2020 آمریکا، برخی موارد از دخالت در امور داخلی متحدان اروپایی وجود دارد مثل تحریمهای آمریکا در رابطه با خط لوله گازی نورد استریم 2. آیا این تغییر در سیاست آمریکا و دخالت مستقیم را به عنوان یک اقدام برای فدا کردن منافع اروپا برای منافع واشنگتن ارزیابی و تفسیر نمیکنید؟ آیا این به نوعی باجگیری و گردن کلفتی و اقتدارگرایی از سوی آمریکا نیست؟
پیراسینی: این اقدامات هیچ چیز جدید و عجیبی نیست. آمریکا در رهبری خود یک اسکیزوفرنی کامل دارد که متحدان و دشمنانش را در حال همکاری با یکدیگر در پروژههای جدید ناشی از تحولات در فضای چند قطبی در روابط بینالمللی میبیند. از نظر تاریخی، واشنگتن همواره نگران محور برلین-مسکو-پکن بوده چرا که این مساله به معنای همگرایی کامل اوراسیا است، دقیقا روندی که طی دهه آینده همراه آمریکا خواهد بود. تلاشهای ایالات متحده برای تامین بودجه نظامی برای مقابله با ابتکارات تجاری روسیه و چین و اروپا احتمالا تنها برای تسریع فرار از نقش مرکزی هژمونی ایالات متحده است. به هیچ وجه یک کشور نمیتواند به محدود کردن رشد و همگرایی اقتصادی بین سایر کشورها فکر کند آن هم از طریق تحریم یا ابزارهای بدتر.
با توجه به سیاست خارجی آمریکا و واکنش رقبای آن مثل روسیه و چین و متحدان از جمله فرانسه و آلمان، نظر شما درباره آینده نظم جهانی چیست؟
پیراسینی: همان طور که سعی کردم در پاسخهای خود تاکید کنم، جهان متعلق به کشورهای متعددی است. قطبهای بیشتر قدرت مجبور به همکاری هستند تا به روابط جهانی شکل بدهند. دهه گذشته، امپراطوری آمریکای شمالی به عنوان یک قدرت مرکزی و یک قدرت هژمونیک مطرح شده است. 10 سال آینده شاهد همگرایی کامل اوراسیایی خواهیم بود، کشورهای آسیایی، آفریقایی و اروپایی به لطف پروژههایی مثل کمربند جاده و همین طور تکامل و پیشرفت طبیعی کشورهایی مثل روسیه، چین، اندونزی، هند و قاره اروپا.