«شاپور بختیار»؛ ملیگرایی که ناگهان ضدّ ملت شد
آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی «شاپور بختیار» بود. شخصیتی که سابقه عضویت در جبهه ملی و مصدقی بودن داشت اما دهه آخر عمرش را در تضاد با دهههای پیشین زندگی سر کرد.
خبرگزاری تسنیم: سال آخر حکومت محمدرضا شاه نخستوزیران مختلفی بر سر کار آمدند تا به نحوی رژیم سلطنت را از تقابل با انقلاب نجات دهند. از جعفر شریف امامی که قصد داشت خود را چهرهای مذهبی و همراه با مردم نشان دهد اما فاجعه 17 شهریور موجب برکناری او شد تا ارتشبد غلامرضا انصاری که با تز دولتی نظامی روی کار آمد تا از طریق ارعاب مردم انقلاب را خنثی کند.
با عدم موفقیت ازهاری و استعفای وی در 11 دیماه 57، گزینه شاه اینبار در میان چهرههایی بود که سابقه مبارزه داشتند تا بهنحوی بتواند انقلاب را مهار کند. دایره انتخاب شاه از میان مبارزان وابسته به جبهه ملی بودند و شخصیتهایی بود که به مبارزه در چارچوب قانون اساسی و حفظ نظام سلطنت اعتقاد داشتند مانند احمد بنیاحمد، کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، مظفر بقایی و داریوش فروهر.
کریم سنجانی با استناد به اعلامیهای که سال 56 بهاتفاق بختیار و فروهر در اعتراض به حکومت سلطنتی نوشته بود و همچنین مخالفت با باقیماندن ارتش در خانواده سلطنتی و خودداری شاه از کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح حاضر به پذیرش این سمت نشد. غلامحسین صدیقی نیز شرط پذیرش نخستوزیری را ماندن شاه در ایران (جایی غیر از تهران مثل جزیره کیش) دانست چراکه معتقد بود فرماندهان ارتش در نبود شاه از وی اطاعت نمیکنند. مظفر بقایی نیز شرطی مانند آنچه صدیقی گفته بود گذاشت. فروهر نیز حاضر به پذیرش این سمت نشد.
در این میان تنها گزینه باقیمانده از میان اعضای جبهه ملی، شاپور بختیار دبیرکل حزب ایران بود. شخصیتی که یک سال پیش از آن در بیست و دوم خرداد 56 در نامهای مشترک با سنجابی و فروهر به شاه "تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد" دانستند.
شاپور بختیار متولد سال 1293 فرزند سردار فاتح بختیاری بود. طایفه بختیاری در دوران رضاشاه از جمله مخالفان سرسخت وی بودند و پدر بختیار و چند تن از خویشاوندان او نیز در سال 1313 در راستای سیاست سرکوب عشایر اعدام شده بودند. وی پسرعموی تیمور بختیار بود که ریاست اداره اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) را برای 4 سال برعهده داشت اما بعدها به صف مخالفان محمدرضاشاه پیوست و در عراق علیه رژیم پهلوی فعالیت میکرد.
بختیار سال 1318 از دانشگاه سوربن پاریس با مدرک کارشناسی فارغالتحصیل شد. در آن زمان با شروع جنگ جهانی دوم، وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد و بهعنوان یک سرباز فرانسوی علیه اشغال این کشور میجنگید. بختیار سال 1324 دکترای خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی دریافت کرد.
بختیار بعد از بازگشت به ایران در وزارت کار مشغول شد. او اولین حیات سیاسیاش را با حزب ایران آغاز کرد و در دوران نخستوزیری محمد مصدق معاون وزیر کار شد. در آن دوران تعدادی از یاران نزدیک مصدق با استناد به اسناد محرمانه شرکت منحله نفت ایران و انگلیس، بختیار را به دریافت مقرری از این شرکت و همکاری با آن متهم کردند. بختیار بهدلیل نسبت فامیلی با همسر دوم محمدرضا شاه(ثریا اسفندیاری) و پسرعمویش تیمور بختیار(رئیس ساواک) از جمله گزینههایی بود که فضلالله زاهدی قصد داشت با آنها در صورت ترتیب دادن کودتا همکاری کند اما بختیار این پیشنهاد را نمیپذیرد.
با کودتای 28 مرداد و بازگشت محمدرضا شاه به کشور وی بهمدت 5 سال و هشت ماه به زندان افتاد. بعد از سال 42 و تشکیل جبهه ملی دوم نیز بختیار همراه با دیگر رهبران جبهه ملی به زندان افتاد. اعضای جبهه ملی اگرچه جزو مخالفان اولیه شاه بهشمار میرفتند اما هیچگاه به سمت مبارزه قهرآمیز نرفتند و در چارچوب قانون اساسی نقش اپوزیسیون رژیم پهلوی را بازی میکردند. شاه نیز اگرچه آنها را وارد قدرت نمیکرد اما رفتار محترمانهای با این گروه داشت و اجازه زندگی آبرومندانه را به آنها میداد. این تعامل شاه و جبهه ملی شاید موجب شد تا وی برای دورانی که میخواست ایران را ترک کند یکی از آنها را بهعنوان نخستوزیر برگزیند.
** دیدار شش ساعته با فرح پهلوی و ارائه برنامه به سفیر بریتانیا!
به گفته هوشنگ نهاوندی از اعضای دربار پهلوی انتخاب بختیار با پیشنهاد فرح پهلوی بود. او یک جلسه شش ساعته را با فرح میگذراند: "ایشان سه ماه قبل از آنکه شاپور بختیار به کاخ نیاوران احضار شود، در خفا با وی ملاقات کرد. ملاقات در ویلای محمدعلی قطبی، دایی شهبانو که مقاطعه کاری ثروتمند بود، صورت گرفت. این ویلا در دروّس - محلهای در شمال پایتخت ایران- قرار دارد. شاپور بختیار شش ساعت در این محل ماند. سه ساعت با شهبانو که به طور کاملاً محرمانه و ناشناس به آنجا آمده بود به گفتگو نشست و تقریباً سه ساعت دیگر با خاله خود لوئیز صمصام بختیاری، که هنوز همسر محمد علی قطبی بود."
البته فرح 25 سال بعد در مصاحبهای میگوید رئیس ساواک تیمسار ناصر مقدم و تیمسار غلامعلی اویسی که به تندروی معروف بود کسانی بودند که اسم شاپور بختیار را عنوان کردند.
محمدرضا پهلوی نیز درباره انتخاب بختیار مینویسد: "با بی میلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس میدانستم ... اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم."
شاه در خاطراتش مینویسد بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم
بختیار پیش از نخستوزیری حتی با سفرای کشورهای غربی نیز مذاکره و برنامه دولتش را تشریح میکند. در واقع در شرایطی که بسیاری از رهبران جبهه ملی کم کم در حال قطع امید از بقای سلطنت بودند، بختیار 18 دسامبر آن سال، قبل از آنکه رسماً به ریاست دولت برگزیده شود، در یک ناهار خصوصی برنامه "دولت آینده" خود را به سفیر کبیر بریتانیا در تهران توضیح میدهد.
کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و اولین وزیر خارجه جمهوری اسلامی در خاطراتش از توافق جبهه ملی با بختیار سخن میگوید. هدف این بود که آیتالله زنجانی از اعضای جبهه ملی به دیدار امام خمینی در پاریس برود و موافقت امام با تشکیل یک دولت انتقالی را بگیرد و بعد بختیار از سوی شاه نخستوزیر شود اما بختیار زیر توافق میزند: "بعدازظهربود که بنده به منزل برگشتم... خبرنگارروزنامه لوموند یا خبرنگار خبرگزاری فرانسه به من تلفن کرد و پرسید این موضوع نخستوزیری آقای دکتر بختیار چیست؟ گفتم موضوع نخست وزیری ایشان در بین نیست. مذاکره ای با جبهه ملی شده و فعلا هم تصمیمی به طور قطع گرفته نشده است. اگر خبری باشد، بعدا به شما خبر میدهم. دو ساعت بعد، همان شخص دوباره به من تلفن کرد و گفت، آقا چه میفرمایید؟ خبر نخست وزیری بختیار منتشر شده و همه خبرگزاری ها نقل کردهاند. بنده فورا تلفن به بختیار کردم و گفتم خبرگزاری فرانسه خبر از نخست وزیری شما میدهد. گفت خوب، چه اشکالی دارد؟ گفتم اشکال مطلب بر سر این نیست که شما باشید یا نباشید، اشکال بر این است که تا زمانی که زمینه را فراهم نکردهایم، چنین کاری به منزله خودکشی ما خواهد بود." (ص 311)
کریم سنجابی رهبر جبهه ملی در کتاب خاطراتش از حمایت آمریکا از دولت بختیار سخن میگوید
در واقع، بختیار بدون درنظر گرفتن نظر اعضای جبهه ملی به دوستان دیرین خودش هم خیانت کرد و شاید احساس کرد زمینه برای گرفتن قدرت آماده است و میتواند بین سلطنت و جمهوری اسلامی حکومت سوم باشد! "او(بختیار) گفت، بله من قبول مسئولیت کردهام و اشکالی در این کار نمی بینم. مخصوصا حق شناس(از اعضای جبهه ملی) فوقالعاده منظم و مستدل صحبت کرد و به او گفت آقاجان این کاری که تو میکنی نابود کردن تمام زحمات ماست. نابود کردن تمام سابقه جبهه ملی است و رسوا کردن همه مبارزات ما. زیرک زاده در مقابل او بلند شد و سرپا ایستاد و با دست اشاره کرد و گفت اول خودت را رسوا میکنی و بعد همه ما را. بختیار وقتی دید همه رفقا که آنجا بودند بالاتفاق نظر او را رد کردند و گفتند حرفی را که شما دیروز زدید با آنچه امروز میگویید منافات دارد عصبانی و سرخ شد و از در بیرون رفت و در را به هم کوبید و گفت من تصمیم خودم راگرفتهام و کاری است که میکنم و شما هرچه دلتان می خواهد بکنید."(امیدها و ناامیدیها. ص 310 ـ311 )
سنجابی از حمایت آمریکا از دولت بختیار در خاطراتش سخن میگوید: "در همان ایام بود که از طرف یک نفر از اعضای سفارت آمریکا تقاضای ملاقات با من شد... اگر اشتباه نکنم او همان کسی است که این کتاب در درون انقلاب ایران را نوشته است یعنی آقای استامپل... هدف از ملاقات و صحبتی که با من داشت این بود که ما از دکتر بختیار پشتیبانی و حمایت کنیم. من به او گفتم که بختیار در این کار موفق نخواهد شد و قبول چنین مسئولیتی یک امر بسیار خطایی بوده است. اگر شما این فکر را کردهاید اشتباه بوده، اگر سازمان امنیت منشاء آن بوده و به شاه معرفی کرده خطا کرده است و اگر یک دولت دوست و متحد شما منشاء این فکر بوده و آن را تلقین کرده، باز اشتباه بوده است. حکومت بختیار در آرام کردن اوضاع و جلوگیری از انقلاب موفق نخواهد شد، بلکه وضع را وخیم تر و بدتر خواهد کرد."
با توجه به عدم تمکین بختیار به این موضوع او از جبهه ملی طرد شد و تمامی اعضای آن در رأیگیری که در این خصوص به عمل آمده بود، (حتی بدون رأی ممتنع) رأی به اخراج بختیار از جبهه ملی و همینطور حزب ایران دادند.
** دولتی که مورد انتقاد همه بود!
بختیار هم از جانب دوستانش مورد شماتت قرار گرفت و هم از جانب وابستگان به حکومت پهلوی. بخش مهمی از سخنان وی در مجلس شورای ملی به انتقاد از شاه و حکومت وی، که نخستوزیر آن بود اختصاص داشت و محیط مجلس به هنگام معرفی وزیران و ارائه برنامه دولت بختیار سخت متشنج بود. گذشتهاش و اتهاماتی که به وی در همکاری با شرکت نفت ایران و انگلیس وارد شده بود، مطرح شد که البته بختیار پاسخی برای آن نداشت.
بختیار البته تلاش داشت بهنوعی حمایت مذهبیون و انقلابیها را جلب کند و در این راستا صحبت از تاسیس حکومت دینی در قم (مانند آنچه در واتیکان است) میداد. ساواک را منحل کرد و تعداد زیادی از زندانیهای سیاسی را آزاد کرد با اینحال امام خمینی که عمر حکومت شاهنشاهی را پایان یافته میدانست دولت بختیار را نامشروع اعلام کرد. به استناد صحیفه نور، اَبدال خان پسر عموی شاپور بختیار و حاج اماناللّه خان مستوفی به دیدار آیتالله پسندیده (برادر امام راحل) میروند و اظهار محبت و فروتنی از طرف خود و بختیار میکنند و میگویند ما در اختیار شما هستیم و هر دستوری دارید بدهید!
امام خمینی دولت بختیار را بهخاطر آنکه منصوب شاه بود فاقد مشروعیت میدانست: "این دولت به تعیین شاه آمده است و شاه به حَسَب رفراندمی که شد قانونیت ندارد و غاصب است و یاغی است و شاه نیست؛ بنابراین دولتی که به تعیین او آمده باشد قانونی نیست. و به پشتیبانی از مجلسیْن آمده است، مجلسیْن هم از باب اینکه برگزیده ملت نیستند و ملت اصلاً از این وکلا اطلاعی ندارد و آنها را تعیین نکرده است، مجلسیْن هم قانونی نیستند و دولت برگزیدۀ مجلسیْن هم نمیتواند قانونی باشد."(1357/10/24)
امام خمینی در مصاحبهای با خبرنگار سی بی اس آمریکا هم درباره دولت بختیار، اظهار میدارند: "اولاً بختیارمخالف شاه نیست. او میخواهد شاه را نگه دارد. ایشان با آمریکا بند و بست دارد. و ثانیاً بر فرضاینکه مخالف شاه باشد خودش مخالف قانون است. مجلسین مخالف قانونند و شاه هم مخالف قانون است. از این جهت ما مخالف او هستیم."(1357/10/22)
با انتصاب مهندس بازرگان از سوی امام به ریاست دولت موقت، ارکان حکومت بختیار بیش از پیش به لرزه درآمد. با افزایش اعتراضات عمومی و همچنین فرار بازماندگان رژیم سلطنت و همچنین بیانیه بیطرفی ارتش که شامگاه 22 بهمن به امضای سران ارتش شاهنشاهی رسید، بختیار حوالی ظهر 22 بهمن از کاخ نخستوزیری فرار کرد.
** خروج با کمک موساد؛ حمایت از حمله عراق و بخشش جزایر سهگانه
براساس یادداشت جواد خادم وزیر مسکن بختیار، او با کمک عوامل باقیمانده موساد(سازمان اطلاعات اسرائیل) در داخل ایران فرار کرد. وی همچنین به همکاری دریادار احمد مدنی (وزیر دفاع بازرگان و گزینه نهضت آزادی در اولین انتخابات ریاستجمهوری) اشاره میکند.
جواد خادم از تهیه پاسپورت خارجی برای بختیار سخن میگوید تا وی بهشکل قانونی از ایران فرار کند: "موساد هنوز در داخل ایران از ارتباطات زیادی برخوردار بود و اگر سازمانی میتوانست از عهده این کار بر آید، حتماً موساد بود. برای موساد تهیه پاسپورت فرانسوی ساده بود، حتی احتیاجی نبود که دولت فرانسه بداند پاسپورت برای چه شخصی است. موساد به دنبال فرصت مناسبی برای تاریخ خروج بود. باید روزی میبود که پاسداران به دنبال کسی در فرودگاه باشند و ایرفرانس و لوفتانزا با اختلاف یک ساعت پرواز داشته باشند. من آن را به حدس خوانندگان واگذار میکنم که چه شخصی در آن روز در فرودگاه مهرآباد دستگیر شد و بختیار با کدام هواپیما خارج شد!"
جواد خادم وزیر مسکن بختیار از فرار او به کمک موساد و همچنین کمک گرفتن از صدام برای کودتا در ایران میگوید
بختیار با خروج از ایران برخلاف سایر اپوزیسیون که اطراف سلطنتطلبان را گرفتند یا در سال 60 به رجوی و بنیصدر و شورای مقامت ملی پیوستند، مستقلا فعالیتهای گستردهای را در مبارزه با جمهوری اسلامی آغاز کرد. مبارزاتی که بیش از آنکه تقابل با نظام تازه تاسیس باشد، تقابل با مردم بود و این از شخصیتی که ادعای ملیگرایی و مصدقی بودن داشت بعید بنظر میرسید.
بختیار پس از پیروزی انقلاب اقدام به طراحی کودتای نقاب کرد که پیش از اجرای آن کشف و توطئه او خنثی شد.
بختیار برای اجرای این کودتا با صدام حسین رئیس جمهور عراق که فتنه خلق عرب را در خوزستان به راه انداخت و چند ماه بعد آغازگر جنگی گسترده علیه مردم شد، گفتگو و رایزنی کرد. او توانست علاوه بر کسب پشتیبانی سیاسی صدام، حمایتهای مالی نیز از او کسب کند.
جواد خادم وزیر مسکن دولت بختیار در دوره پهلوی که در کودتای نقاب نیز نقش مهمی داشت، در خصوص دیدار بختیار با صدام پیش از اجرای کودتا گفته است: «بر اساس اطلاعاتی که من شاهد بودم، صدام تاکید کرد آمریکاییها برای حمله به ایران به من فشار آوردند اما من نمیخوام به ایران حمله کنم. اگر به ایران حمله کنم نه ایرانی باقی خواهد ماند و نه من و لذا کاری کنید و برای همین است که صدام کمکهای مالی برای کودتای نوژه کرد و گفت هر پولی بخواهی در اختیارت میگذارم.»
بختیار در کتاب خاطرات خود عنوان کرده تلاش داشته است، مانع از حمله صدام به ایران شود. او در صفحه 264 کتاب خاطرات خود (یکرنگی) آورده است: «جنگی که توسط عراق آغاز شد نتیجه مستقیم تحریکات {امام} خمینی بود. من در حد امکاناتم کوشیدم که مانع بروز آن شوم. قبل از جنگ من با دولت عراق و نماینده آن دولت مذاکرات و گفتگوهایی داشتم. خود آنها با من تماس برقرار کردند... من مداوماً آنها را علیه جنگ با ایران برحذر داشتم...»
اما براساس اسنادی که سال 2010 توسط آرشیو ملی انگلیس منتشر شد، مشخص گردید بختیار در تحریک صدام برای حمله به ایران نقش داشته است.
در آن اسناد که توسط مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ مقیم انگلیس منتشر شده، آمده است: «بختیار از ایمری (معاون وزیر خارجه انگلیس) خواست برای جلب حمایت حکومت صدام از تلاش وی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران میانجی گری کند. بختیار بر این عقیده بود که پس از انقلاب، ارتش ایران تضعیف شده و اقتدار لازم را ندارد و در نتیجه مقابل حملات ارتش های مهاجم توانایی دفاع نخواهد داشت.»
بختیار دو سال پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق در گفتگو با روزنامه السیاسه کویت به طور آشکار از حمله صدام حمایت کرد و گفت: «جزایر سهگانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) متعلق به ایران نیست و نباید بر سر آنها با همسایگان خود کشمکش داشته باشیم.»
15 مرداد سال 1370، شاپور بختیار و منشی وی سروش کتیبه در منزل مسکونی بختیار در حومه پاریس به قتل رسیدند. این پایانی بود بر زندگی یک ملیگرای حامی دکتر مصدق که دهه آخر عمرش را در ضدیت با ملت ایران سپری کرد و از همکاری با دشمنان ایران مانند صدام حسین دریغ نکرد.