احمد توکلی: فساد بزرگ ترین دشمن اسلام است

عضو تشخیص مصلحت نظام معتقد است: فساد، بزرگ‌ترین دشمن اسلام و نوع بشریت است.

کد خبر : 965677

خبرگزاری فارس: احمد توکلی، اقتصاد‌دان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت و گوی متفاوتی با روزنامه جام جم انجام داده است که آن را در ادامه می خوانید:

چی شما رو تبدیل کرد به احمد توکلی؟ یک عامل نداره، ولی خدا مقدر کرد من در مسیرم معلمان خوب و عالی داشتم و خودش توفیق داد که من به شریعت و معارف اسلام عمل کنم. و نتیجه این دو تا عامل؟ من رو به توفیقاتی رسوند. آیا امکان داره به اصلاح امور مملکت فکر کنین و باز هم برگردین به کارهای اجرایی؟ من فکر که می‌کنم، ولی برنمی‌گردم به امور اجرایی. چرا برنمی‌گردین؟ برای این که از من گذشته. به عنوان یک مشاور چطور، یک مشاور تاثیرگذار؟ من کارم همیشه مشاوره دادنه. اگر مشاوره نخوان؟ اگر مشاوره نخوان هم من مشاوره می‌دم. در مقام انتقاد از شرایط فعلی چی می‌فرمایین؟ فساد، بزرگ‌ترین دشمن اسلام و نوع بشریته؛ با آمدن آقای رئیسی امیدهایی برانگیخته شد که ان‌شاءا... جواب می‌‌ده. شما به درستی و صداقت می‌شناسین و باورش دارین؟ (طنین ترافیک) سؤال رو متوجه نشدم ماشین رد می‌شد. اگر استعدادتون شکوفا نمی‌شد و در این مسیر نبودین؟ یه آدم دیگه‌ای بودم دیگه. نسبت به سایرین شما چه ویژگی‌ای دارین؟ هرکس خدا نعمتی بهش داده اگه خوب استفاده کنه به نتیجه می‌رسه. مفیدترین کاری که انجام دادین؟ نمی‌دونم. کجا بوده که احساس کردین اگر شما نباشین نمی‌شه و باید وارد شین؟ یه جاهایی توی مجلس بود که کسی وارد نمی‌شد یه جاهایی که زندان بود و کسی وارد نمی‌شد. سری توی سرها درآوردن؟ اگه کسی بخواد پیش خدا سرفراز باشه پیش مردم گردن‌فرازی نمی‌کنه. اگر که شما در صدر اخبار باشین؟ من خوشحال می‌شم اگر خبری که از من می‌خواد پخش میشه امرِ درُستی باشه. فوت استادی در توصیه به خبرنگار؟ خبرنگار می‌خواد کمک کنه که مردم درست تصمیم بگیرن و با دروغ تصمیمات درست نمی‌شه و... همه گرفتار می‌شن. کسی مثل شما به رسانه‌ها چه جوری نگاه می‌کنه؟ رسانه‌ها حسب سابقه و وابستگی شون، پل ارتباطی بین افراد جامعه و حکومت و مردم هستند و آدم باید اگر پل مطمئنیه از روش رد شه. اگه پل ارتباطی مطمئنی نباشه؟ با احتیاط رد شه. اگر یه روز همه رسانه‌ها رو در اختیار شما می‌ذاشتن؟ من در اختیار نمی‌گرفتم هرگز قبول نمی‌کردم. چرا؟ در اون صورت خودم خراب می‌شدم. از انتقادهایی که از شما شد و سازنده بود؟ انتقادهایی که اگر متهم می‌شدم به امر قبیله‌گرایی سیاسی با خودم فکر می‌کردم که از حق عدول نکنم. انتقاد ناجوانمردانه و تلخ و نادرست؟ تا اون جایی که تونستم دفاع کردم و معمولا هم کینه طرف رو به دل نگرفتم. سلبریتی‌های بی فضیلت؟ اینا سال‌ها بودن، واسه یه عده‌ای سرمشق بودن عده‌ای از اینا سرمشق می‌گرفتن ولی آدمای عاقل به همه احترام می‌ذارن از جمله سلبریتی‌ها اما الگوی خودش رو کسی قرار می‌ده که از خودش بهتر باشه ولو سلبریتی باشه هر کی خوب باشه میشه ازش یاد بگیره. زندگی در شبکه‌های مجازی چقدر واقعیه؟ معمولا چون به دروغ آغشته است خیلی سخته که آدم ازش سالم دربیاد. تورم به شما هم رسیده احساسش کردین؟ بله. از تاثیرهای تورم بر زندگی تون؟ خریدهامون رو عقب می‌ندازیم و انجام نمی‌دیم. درآمد شما که...؟ البته درآمد من مُکفیه برای یه زندگی، ولی چون به زندگی‌ام متعهد هستم فشار میاد بهم. از خوبی‌ها و جذابیت‌های شهرت رسانه‌ای؟ این نیز بگذرد. حالا از آزارها و گزندهاش؟ همون! این نیز بگذرد. برای رشد فرهیختگی جامعه چی پیشنهاد می‌دین که انجام بدیم؟ کی چیکار کنه؟ شما یا حکومت؟ خودتون رو می‌گین از موضع حکومت یا موضع شخص؟ از موضع شخص! عرض کنم که به مردم کمک می‌کنم و بهشون دروغ نمی‌گم. قهرمان زندگی شما کی بوده؟ خانمم. هنگام ازدواج بهشون چی گفتین؟ وقتی خواستم ازدواج کنم دفتری براش نوشتم و گفتم که من باز داشت بودم (دانشجوی برق و الکترونیک دانشگاه فرانسه شیراز) تو فکر نکن که با یه مهندس برق و الکترونیک ازدواج می‌کنی من یه بار بازداشت شدم دوباره بازداشت می‌شم زندانی میشم اخراج میشم سربازی می‌فرستن من رو ممکن هم هست شهید بشم. شرط‌هایی که باهاش کردین؟ همه رو پذیرفت و مثل کوه وایساد. چون همه بلاها سرم اومد جز شهادتش. یعنی بارها جبهه رفتین؟ من اصلا جبهه نرفتم برای این که هم مصونیت سیاسی داشتم که به ما اجازه نمی‌دادن بریم هم دست و پام درد می‌کرد از زندان (دوران دانشجویی) مفاصلم درد می‌کرد نمی‌تونستم برم. الگوی نوجوانی؟ یادم نیست. داستان مورد علاقه‌تون؟ کتاب «ازبه» رضاامیرخانی رو می‌خوندم تا تموم نکردم ول نکردم. [کتابی به سبک نامه‌نگاری اشخاص گوناگون با همدیگر] نویسنده اول، طرفِ پسند؟ سخته سؤالات. متاسفانه [زیاد] رُمان نخوندم نمی‌دونم. ایران رو چه جوری معنا می‌کنین؟ تعلق خاطر طبیعی هر فردی به وطنش داره ولی من هم به این دلیل هم برای این که اینجا مهد تشیعه و اگر لطمه‌ای به ایران وارد بشه تشیع هم ممکنه در مرز خطر نابودی قرار بگیره. کسانی که زحمت می‌کشن اما پس از پرورش، نتیجه اش رو به خارج می‌برن و در اختیار کشوری دیگه قرار می‌دن؟ البته تعلق خاطر آدم به وطنش تابع حقایق و واقعیت‌هایی هم است وقتی جوون‌ها می‌بینن که اینجا به ثمر نمی‌رسن... ممکنه یه کسی بره چندسال اونجا کار کنه و با دست پُرتری برگرده و هدفش هم خدمت به وطنش باشه، ولی چون شرایطش مساعد نیست تا از اون رشته استفاده کنن می‌ره یه جای دیگه. پس؟ هر مهاجرت علمی به معنای فرار از وطن و خارج رفتن به معنای پشت کردن به وطن نیست. فرار نخبگان؟ تعبیر درستی نیست و به همه موارد صدق نمی‌کنه به ویژه وقتی ما شرایط رو مهیا نکنیم. یه مثال روشنگرانه؟ ابوذر! در منطقه‌ای که بنی‌غفار ساکن بودن، اونا مشرک بودن و ایشون ناراحت می‌شد. هرکس وطن‌اش رو دوست داره به شرطی که عواملی نباشه که از اونجا رم بدن. وقتی از منظر اقتصادی از این مغزها استفاده نمی‌کنیم و برای این جوونای تحصیل کرده و فهیم، کار فراهم نمی‌کنیم می‌رن دیگه. اولویت کاری‌تون اگر در مصدر اجرا بودین؟ قبلا گفتم... نادیده گرفتن کسی به هر دلیل؟ یعنی چی؟ ابراز احساسات مردم در کوچه و خیابون و...؟ می‌بینم که تصور خدمتگزار بودن، مردم رو وادار به تکریم آدم می‌کنه و... باید خدمتگزار خوب باشی. تهران از چشم شما؟ اونقدر ما زندگی رو در اینجا مشکل کردیم که من دلم می‌خواد تهران نباشم. در شکل‌گیری شخصیت شما سهم بسزایی داشت؟ پدرم، مادرم و یکی از معلم‌هام مرحوم آقای راسخی. چگونه میشه با شما دوست شد؟ بالاخره دوستی یه چیز دوطرفه است. وظیفه خودتون می‌دونین؟ ما وظیفه داریم همه بندگان خدا رو، همه مردم رو دوست داشته باشیم. سفارشی از بزرگان ما در این باره؟ امیرالمومنین به سیاستمدارا سفارش کرده که قلب‌تون رو از محبت مردم پر کنید . همین مردم کوچه بازار؟ همین مردم کوچه و بازار که گناه هم می‌کنن عمدا؛ شما باید چشم پوشی کنین و دوست شون داشته باشین. کسانی که تاثیر بلندمدت دارن؟ خدا جایی نشسته که نشون بده که میشه از این کارها کرد. روح و احساس شما رو مدیریت می‌کنه؟ علی‌القاعده عقلم باید مدیریت کنه، ولی نمی‌دونم همیشه موفق بوده یا نه. طلایی‌ترین روز زندگی تون؟ من روزهای طلایی زیاد داشتم. یکیش؟ بیست و دو بهمن بود. ناکارآمدن اما اصراردارن میزشون رو حفظ کنن؟ می‌خوان توی جهنم پایین‌تر برن. همیشه حاضره و ناظر؟ خود خدا؛ برای همه هست. پُر از ایده اما نمی‌تونه عملی‌شون کنه؟ یه کاری کنیم که افراد صاحب نظر میدون داشته باشن که بسنجن این ایده‌ها قابل عمل هست یا نیست. پرورش استعدادها؟ بالاخره وظیفه حکومته. ثروت واقعی؟ اگه توی بازار بخوای حساب کنی اعتبار. آرزویی هست که بهش نرسیده باشین؟ بله. چه جور آرزوهایی؟ آرزوها داشتیم برای کشور؛ آرزو داشتیم که عدالت برقرار بشه خوب برقرار نشد. آرزو داشتیم فقر و گرسنگی نباشه موفق نشدیم. آرزو داشتیم تبعیض نباشه تبعیض پیدا شده. کارنامه‌تون رو که ارزیابی کنین به خودتون چه نمره‌ای میدین؟ من به خودم نمره نمی‌دم نمره‌دهنده هست. در فراز آخر نکته پایان‌بندی؟ خدا کنه این گفت‌و‌گوی من و شما تاثیر داشته باشه. قبل از چاپ بفرستم ببینین؟ نه اگر دقت کنین و کلمات من رو عوض نکنین نمی‌خواد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: