قوچانی: عملکرد اصلاحطلبان اثر مستقیم در ناامیدی مردم داشته است
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در سرمقاله ارگان حزب متبوعش نوشت: کارنامه اصلاحطلبان به خصوص در دوره اخیر در نهادهای انتخابی کامیاب نیست و در ناامیدی و سرخوردگی مردم و شهروندانی که به آنان رای دادهاند اثر مستقیم دارد.
خبرگزاری تسنیم: محمد قوچانی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و سردبیر روزنامه سازندگی (ارگان رسانهای کارگزاران) در سرمقاله شماره امروز ( دوشنبه 11 آذر) به موضعگیری گروههای مختلف جریان اصلاحات در ارتباط با ناآرامیهای اخیر ناشی از اجرای طرح سهمیهبندی و افزایش نرخ بنزین واکنش نشان داده است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانید:
این روزها اصلاحطلبان حال و روز خوبی ندارند. با فرو خفتن اعتراض های اجتماعی به خصوص در حاشیه شهرها به اصلاح قیمت بنزین هر جریانی سعی دارد که نوک پیکان این اعتراضات را به سوی هدایت کند و فارغ از صحت و دقت تحلیلها جبهه اصلاحات از سوی رقیبان و حتی رفیقان به عنوان یکی از متهمان وضع موجود معرفی میشود.
در داخل برخی اصولگرایان و از خارج عمده انحلال طلبان بیش از همه به اصلاحطلبان حمله میکنند. و متاسفانه در درون اصلاحطلبان هم نه تنها دفاع مناسبی از اصلاحطلبی صورت نمی گیرد بلکه گاه در نقد درون گفتمانی و درون تشکیلاتی چنان راه افراط بیهوده می شود که گوی سبقت را از حریفان می رباید. صدور بیانیهها و شیوع تحلیل های انفرادی و غیر تشکیلاتی و حتی ضد گفتمانی از جانب برخی رجال منفرد که سابقه موثر اصلاحطلبی دارند هم مزید بر علت شده است و حتی به تشتت آرا و اختلاف در جبهه اصلاحات می افزاید اما اگر نتوان از اصلاحطلبان دفاع کرد همچنان باید از اصلاح طلبی دفاع کرد.
**عملکرد اصلاحطلبان در نهادهای انتخابی در ناامیدی مردم اثر مستقیم داشته است
واقعیت این است که با وجود باور به اصلاح طلبی نمیتوان از کارنامه اصلاح طلبان چه در دولت چه در مجلس چه در شوراهای شهر و شهرداری ها دفاع کرد. حتی با فرض پذیرش نقش جناح مقابل در عدم همکاری با اصلاحطلبان و از آن فراتر برخی کارشکنیهای جناحی و حزبی کارنامه اصلاحطلبان به خصوص در دوره اخیر در نهادهای انتخابی کامیاب نیست و در ناامیدی و سرخوردگی مردم و شهروندانی که به آنان رای دادهاند اثر مستقیم دارد.
متاسفانه فراتر از ناکارآمدی و مسائلی چون اتهام فساد و سوء استفاده در همه سطوح کارگزاران سیاسی و حاکمیتی منتسب به جبهه اصلاحات به چشم میخورد که البته در برگیرنده همه اصلاحطلبان نیست و میتوان به موارد مشابه در اصولگرایان هم اشاره کرد اما ما اصلاح طلبان مسئول اعمال رقیبان خود نیستیم و حاسبوا قبل أن تحاسبوا... . اگر در دولت بتوان گناه کارنامه اصلاحطلبان را به گردن اعتدالگرایان انداخت و اگر در مجلس میتوان ضعف اصلاحطلبان را به حساب را به حساب ناهمراهی اصولگرایان معتدل گذاشت اما حداقل در شهرداری و شورای شهر تهران نمی توان از بار مسئولیت شانه خالی کرد و این واقعیتی دردناک است که ما اصلاح طلبان نتوانستیم انتظارات رای دهندگان را برآورده سازیم حتی اگر موانع را طرح کنیم این توجیه از ما که از ساختار سیاسی و قانونی کشور اطلاع داشتیم پذیرفته نیست که ما با علم به این قانون و سیاست وارد انتخابات و حاکمیت شدیم.
**اصلاحطلبان نه برای طبقات پایین و نه طبقات متوسط نمایندگان خوبی نبودند
اما این کارنامه اجرایی نباید سبب تجدید نظر طلبی ما در اصلاح طلبی شود. اصلاح طلبی یک تاکتیک نیست که در غیاب گزینههای راست روانه(فرصت طلبی) و چپ روانه (انحلال طلبی) اتخاذ کنیم. اصلاح طلبی یک راهبرد سیاسی و ارزشی اخلاقی است که بر مرزبندی با محافظهکاری و رادیکالیزم بنا شده است. مرزبندی با خشونت به هر عنوان و هر شکل حداقل اصلاحطلبی است و تعامل با حاکمیت و ضرورت انجام اصلاحات از طریق مشارکت یک اصل اصلاح طلبانه است حتی برای خدمت به جامعه مدنی هم باید با توجه به اهمیت نهاد دولت و نیز مجلس و شوراها در فرآیند سیاسی کشور مشارکت کرد و به همین علت دولت ستیزی و تضعیف نهاد دولت و کلیت حاکمیت به عنوان حافظ تمامیت ارضی ایران با اهداف اصلاحات تضاد و تناقض دارد.
**بیانیه موسوم به 77 نفر با محتوای اصلاحطلبی فاصلهای جدی دارد
اصلاح طلبی یک فریب سیاسی یا بازتاب ناتوانی سیاسی نیست که چون امکان براندازی نداریم به اصلاحطلبی روی میآوریم. ما از دوم خرداد 1376 حتی قبل از آن از انتخابات مجلس پنجم، سیاست ورزی پارلمانی و انتخاباتی را تنها راه اصلاح طلبی سیاسی می دانستیم و البته اصلاحطلبی اجتماعی جایگاه خود را دارد که از موضوع این سخن خارج است. ایراد اصلاحطلبان در دوره اخیر در غلتیدن به راست ( فرصت طلبی و قدرت طلبی برای قدرت طلبی) بود اما این ایراد نباید به خطای مضاعف یعنی در غلتیدن به چپ که نوعی دیگر از فرصت طلبی است و بدل شود. این تغییر را حتی بدنه اجتماعی اصلاحات با همه انتقادات به اصلاحطلبان و اصولگرایان نمیپذیرد. چنانکه در هر دو حوادث 96 و 98 طبقه متوسط شهری به خیابان نیامد چراکه اصولا این طبقه حرف خود را از طریق پارلمان میزند، نه خیابان. ما نمایندگان خوبی برای این طبقه نبودیم اما برای طبقه ای که در خیابان هم اعتراض کرد نمایندگان شایسته نیستیم و این تغییر استراتژی را هیچ کس از جمله همان مردم از ما نمی پذیرند.
راهبرد ما حتی قبل از دعوت دوباره مردم به صندوق رای (که در شرایط کنونی ضروری است اما ما قدرت اقناع و نیز شرم حیای عذرخواهی از مردم و انتقاد از خود را نداریم) اصلاح اصلاحطلبی است. اصلاح «ساختار» و ایضا «گفتمان» و احیای «تبار» اصلاحطلبی. ساختار اصلاح طلبی به شدت الیگارشیک، اندک سالار، پدرسالار و سلسله مراتبی است. ساختاری که در آن احزاب اصلاحطلب وزن جدی ندارند و تابع اشخاص هستند. کافی است فارغ از محتوای بیانیه به نفس بیانیه 77 نفره توجه کنیم که بدون توجه به ضرورت شکل یابی و ساماندهی سیاسی اصلاحطلبان براصلاح طلبان منفرد استوار بود.
کافی است به مواضع رجال اصلاحطلبی توجه کنیم که با وجود برخورداری از احزاب حامی خود یک نفره تحلیل میکنند. افرادی که خود را فراتر از احزاب میدانند و حزبی شدن را کسر شأن خویش میدانند. نتیجه این ایراد ساختاری تولید متون و ادبیاتی میشود که با محتوای اصلاحطلبی فاصله ای جدی دارد.
**گفتمان اصلی اصلاحات به معنای برپایی اعتراضهای خیابانی نیست
فقدان ساختار دموکراتیک در جبهه اصلاحات به شدت گفتمان اصلاحطلبی را مبهم و متشتت ساخته است. اصلاحات یک نهضت سیاسی و فکری است که از سال 1376 بر مبنای بهبود خواهی صلح آمیز و خشونت پرهیزانه در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در تداوم گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته است. می توان سخن از اصلاح کارکردی قانون اساسی به میان آورد اما اصول جمهوریت و اسلامیت قانون اساسی و مشروعیت انقلاب اسلامی در حرکت اصلاحات یک پیشفرض بوده است که نمیتوان از آن عبور کرد. اصلاحطلبان اگر جمهوریخواه، اسلام خواه، میهندوست و صلح طلب در درون جمهوری اسلامی ایران نباشند بعید است دیگر بتوان آن را به معنای متاخر (اصلاح طلبی جدید) اصلاح طلب خواند.. از لحاظ روش به جز فعالیت های مدنی و رسانه ای و حزبی و انتخاباتی، اصلاح طلبان نسبتی با تحلیلهای موسوم جنبشی ندارند. «تحلیل های جنبشی» مفهوم متاخری است که در میانه راه اصلاح طلبی از انتهای دهه 80 توسط جناح چپ اصلاحات وارد این نهضت سیاسی و فکری شد و اگر چه حامیانی در جبهه اصلاحات دارد اما گفتمان اصلی اصلاحات نیست گفتمان اصلی اصلاحات در دوره سید محمد خاتمی ایده جامعه مدنی است که به معنای ساماندهی اجتماعی و مدنی فعالیتهای سیاسی است و نه اعتراضهای خیابانی و آنچه به عنوان جامعه جنبشی در اندیشه برخی نیروهای چپ خوانده می شود.
اگر ما ضعفی در ساماندهی مدنی مردم و نمایندگان واقعی مردم داریم نباید از اصل جامعه مدنی عدول کنیم و به الگوهای دیگر روی آوریم.
جنبش های اجتماعی و رسانه های آن ها: شبکه های اجتماعی نمی توانند به همه اهداف نهضت اصلاحات وفادار باشند. گرچه به لحاظ اجتماعی برای مردم و جامعه مدنی مفیدند. اصلاح طلبی مانند دیگر انواع سیاست ورزی راهبری مردم است نه قرار گرفتن پشت سر مردم و پنهان شدن در پناه آنها.
اصلاح طلبی نهضتی از مردم برای رهبری سیاسی مردم است نه پشت مردم قرار گرفتن. ما به عنوان اصلاح طلب باید مردم را به کنش هایی بخوانیم که امکان پرداخت هزینه اش را به لحاظ اعتقادی و اجتماعی داریم. ما حق نداریم با تحمیل هزینههای سنگین پشت مردم را خالی کنیم و به محض یک موفقیت ظاهری ادعای رهبری اجتماعی بکنیم و در صورت شکست مردم را به علت تندروی و احساس گرایی سرزنش کنیم. این عین یک فرصت طلبی است. اصلاح طلبی واقعی مرزبندی با هر نوع فرصت طلبی است: مردم را باید درد کرد و انتظارات آن را شناخت و با نمایندگی پاک دستانه و خردمندانه آنان را به اهدافشان نزدیک کرد. ما برای مردم هستیم نه مردم برای ما. پوپولیسم چپ می تواند از پوپولیسم راست خطرناکتر باشدهنگامیکه از مطالبات اجتماعی سوء استفاده میکنیم.
**زوال اصلاحطلبی ریشه روی آوردن شهروندان عادی به اعتراضات خیابانی است
بدون تردید زوال اصلاح طلبی ریشه روی آوردن شهروندان عادی به اعتراضات خیابانی است. مرزبندی با خشونت ضرورت اصلاحات است اما باید سهم خود را در ناامیدی مردم پرداخت کنیم. مردم به ما اصلاحطلبان اعتماد کردند و بخش مهمی از دولت، مجلس، شوراها و شهرداریها را به ما سپردند. تمامی محدودیت های حقوقی و قانونی در اصلاح طلبی هم روشن بود ما حتی در نقد دولت که یک ضرورت است حق نداریم مسئولیت خود را انکار کنیم. همسویی با سناریوی استعفای دولت و تاکید بر شکاف «دولت_ حاکمیت» یک راهبرد غلط است.
باید به جای تکرار اصلاحطلبی به فکر اصلاح اصلاحطلبی باشیم
اصولاً ترویج هر گونه حاکمیت دوگانه به طور مشخص در این مسئله: ماجرای اصلاح قیمت بنزین، به ضرر حاکمیت ملی ایران است. دفاع مقام رهبری از تصمیم سران قوا نمونه روشنی از ضرورت حفظ این انسجام در حاکمیت بود که متاسفانه حتی برخی اصولگرایان از درک آن ناتوان بودند یا شانه خالی کردند و برخی اصلاح طلبان هم آن را نادیده گرفتند. هر گونه تضاد قوای کشور به ضرر حاکمیت ملی است و باید در عمل اشکالات این نحوه اصلاح قیمت بنزین را با جبران صدمات وارده به شهروندان چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ امنیتی جبران کرد در شرایطی که امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران در معرض رقیبان منطقهای ایران است که باید حقوق شهروندی و حکمرانی کارآمد به تقویت این وحدت ملی یاری برساند نه آن که این اصل مهم را نشانه بگیرد و جبهه اصلاحات به این معنی که باید بیش از همه نگران ایران باشد.
اکنون ما باید قبل از هر نوع «تکرار اصلاحطلبی» به فکر «اصلاح اصلاحطلبی» باشیم نه اینکه به اقتضای زمان از اصلاح طلبی عبور کنیم. انحلال طلبانی که اصلاحطلبی را به سخره میگیرند و این روزها حتی خشونت پرهیزی را یک فانتزی اصلاحطلبانه میخوانند و در رسانههای اجتماعی و تلویزیونی خود روشهای خشونت گرایانه را ترویج میکنند و به تقدیس خشم میپردازند، در نهایت از اصلاح طلبی چیزی جز استغفار از همه ارزشهای اصلاحات نمیخواهند.
امروز زمان بازگشت از اصلاحات و استفاده از ادبیات انقلاب گرایانه برای توصیف وضعیتی که خود برآمده از یک انقلاب است نیست. در ایران یک انقلاب مشروطه و مقبول؛ انقلاب اسلامی شکل گرفته است و نیازی به انقلابی دیگر نیست. جالب اینجاست که امروزه کسانی از ادبیات انقلاب برای تغییر وضعیت استفاده میکنند که خود با انقلاب سرنگون شدند و ساده دلانه فکر می کنند می توانند با همان ادبیات و نیز همان طبقاتی که علیه سلطنت قیام کردند سلطنت را بازگردانند! غافل از اینکه سلطنت شیوه حکومت اشراف است و طبقات تهیدستهرگز انقلاب نمی کنند تا اشراف را به قدرت برسانند و اشراف اگر میخواهند به قدرت برسند باید خود زحمت بکشند! امروز اتفاقاً زمان بازگشت به اصلاحات با عبور از اصلاحطلبانی است که اصلاح طلبی را به ضد خود بدل و فرصتطلبی راست و چپ پیش کردهاند. امروز برای بازگشت به اصلاح طلبی باید از اصلاح طلبان عبور کرد نه اصلاح طلبی...