مرندی: مذاکره با آمریکا یعنی باجدادن
یک کارشناس ارشد مسائل آمریکا گفت: قبول مذاکره مجدد با آمریکا در شرایطی که این کشور به شکل یکسویه از برجام خارج شده، این پیام را به آمریکاییها میدهد که بدون دادن هیچ هزینهای، از ایران باج بگیرند.
خبرگزاری تسنیم: مذاکراتِ ۱۰ ساله ایران با آمریکا، سه کشور اروپاییِ انگلیس، فرانسه و آلمان و همچنین چین و روسیه بر سر فعالیتهای هستهای کشورمان، سرانجام در تاریخ ۲۳ تیر ماه سال ۹۴ منجر به انعقاد توافقنامهای موسوم به برجام شد.
اجرای برجام علیرغم پایبندی ایران به تعهداتش از همان ابتدا با کارشکنیهای دولت آمریکا همراه شد تا اینکه در نهایت در بامداد هجدهمین روز از اردیبهشت ۹۷، با اعلام خروج رسمی آمریکا از برجام توسط دونالد ترامپ، تحریمهایی که پس از انعقاد برجام به حالت تعلیق درآمده بود، مجددا علیه کشورمان فعال شد.
بلافاصله پس از خروج آمریکا از برجام، حجتالاسلام روحانی رئیس جموری اسلامی ایران در پیامی تلویزیونی ضمن محکومیت این اقدام دولت آمریکا، اعلام کرد که ایران تا زمانی که کشورهای اروپایی به تعهداتشان در برجام پایبند بمانند از این توافقنامه خارج نمیشود.
با گذشت بیش از یک سال از خروج آمریکا از برجام، کشورهای اروپایی نیز در عمل نشان دادند که ارادهای برای انجام تعهداتشان نداشته و هر بار با طرح سازوکارهایی پرحرف و حدیثی، چون اینستکس در تلاش برآمدند تا علاوه بر شانه خالی کردن از اجرای تعهدات برجامی، ایران را ملزم به پایبندی به اجرای تعهداتش در این توافقنامه کنند.
حال و در آستانه چهارمین سالگرد انعقاد توافقنامهای هستهای، به منظور تحلیل آنچه در این چهار سال بر فضای سیاست خارجه کشورمان حاکم بوده، به سراغ محمد مرندی عضو هیئت علمی دانشکده زبانها و ادبیات خارجی و متخصص مطالعات آمریکا رفتیم.
این فارغ التحصیل مقطع دکترای ادبیات زبان انگلیسی از دانشگاه بیرمنگام انگلستان که از پایهگذاران موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا در دانشگاه تهران است در گفتگو با تسنیم به سوالات متعددی که پیرامون برجام مطرح میشود، پاسخ داده است.
مرندی درباره اینکه چرا تیم مذاکره کننده هستهای نتوانست در برجام، شروط رهبری را آنطور که باید و شاید محقق کند، میگوید: زمانی که سیاسیون، روسای جمهور فعلی و سابق و رسانهها در جریان مذاکرات هستهای فضایی را درست کردند که حتما باید توافقی میان ایران و آمریکا به امضا برسد، این فضا موجب شد که هم طرف مقابل بر سر موضع خود مصممتر شود و هم فشار را بر تیم مذاکره کننده هستهای مضاعف میکرد.
وی ضمن تاکید بر این اینکه اگر به فرمایشات رهبری در رابطه با مذاکرات هستهای توجه میشد، برجام میتوانست دارای وزن بهتری برای استیفای منافع ملی باشد، معتقد است، چه توافقنامه بهتری از این توافقنامه کنونی داشتیم و چه بدتر، دولت آمریکا نه در زمان اوباما و نه در دوران ترامپ قصد اجرای کامل برجام را نداشت.
این استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل بینالملل با بیان اینکه حُسن برجام این بود که به مردم ایران و جامعه جهانی ثابت کرد که دولت جمهوری اسلامی مشکل اصلی در روابط ایران و آمریکا نیست، خاطرنشان کرد: در دولت اوباما بخشی از مردم ایران و همچنین جامعه جهانی بر این باور بودند که ایران در مسیر اجرای برجام کارشکنی میکند در حالی که دولت اوباما از همان ابتدا به انحای مختلف روح و متن برجام را بارها نقض کرده بود.
مرندی معتقد است قبول مذاکره مجدد با آمریکا در شرایطی که این کشور به شکل یکسویه از برجام خارج شده، این پیام را به آمریکاییها میدهد که هر بار تعهدات خود را اجرا نکنند، میتوانند بدون دادن هزینهای، از ایران باج بگیرند و این مسئله شرایط خطرناکی را برای کشور ایجاد میکند.
این کارشناس مسائل بینالمللی در تشریح علت عدم پافشاری رهبر انقلاب بر روی برخی خطوط قرمز در مذاکرات هستهای تصریح کرد: در بحبوحه مذاکرات هستهای متاسفانه برخی دولتمردان و روزنامهها اینگونه وانمود میکردند که توافق سریع با آمریکا به نفع ایران است؛ بنابراین اگر در آن برهه رهبر انقلاب بر روی برخی خطوط قرمز پافشاری میکردند شاید در جامعه شکافهایی ایجاد میشد.
متن زیر مشروح گفتوگو با محمد مرندی است:
**طرح خالی بودن خزانه توسط روحانی فشارها بر تیم مذاکره کننده را دوچندان کرد
تسنیم: خیلی ممنون از وقتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار دادید. آقای دکتر با توجه به اینکه در آستانه چهارمین سالگرد انعقاد برجام هستیم، میخواهیم نگاهی به نامه رهبر انقلاب که پس از امضای برجام خطاب به رئیسجمهور نوشتند، بیندازیم. ایشان در آن نامه شروط ۹ گانهای را برای اجرای برجام معین کردند که این شروط همان خطوط قرمزی بود که از سال ۹۲ و تغییراتی که در تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان ایجاد شد، توسط ایشان مشخص شده بود. سوال این است که محقق نشدن این شروط در چهار سال گذشته چه لطماتی را به منافع ملی وارد آورده است؟
مرندی: همانطور که مستحضر هستید، بنده نه در جلسات مذاکره با کشورهای ۵+۱ و نه در جلسات خصوصی در تهران حضور نداشتم و طبعا اطلاع دقیقی از روند مذاکرات ندارم، ولی آنچه که مسلم است این است که رهبری نظرات خودشان را در رابطه با مذاکرات داشتند و این نظرات در سخنرانیهای عمومی ایشان مطرح میشد و ایشان از روند طی شده در مذاکرات راضی نبودند. به هر حال عوامل زیادی در جریان مذاکرات برجام دخیل بود. آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، در شرایطی هدایت مذاکرات هستهای را در دست گرفت که متاسفانه عدهای در داخل کشور، فضایی را ایجاد کردند که گویی باید هر چه زودتر توافقی با غرب به امضا برسد. بر همین اساس برخی از روزنامهها و سایتها عملا در حال خالی کردن پشت نظام بودند و برخی از مقامات و سیاسیون فعلی و سابق نیز همین حرفها را تکرار میکردند و طبیعتا طرف مقابل نیز این سخنان را رصد میکرد و تصمیمگیریها در پایتختهای غربی تحت تاثیر فضای حاکم بر ایران قرار میگرفت.
از طرفی آقای رئیس جمهور نیز در آن برهه اشتباهاتی داشت که یکی از آنها این بود که میگفت خزانهها خالی است. اشتباه دیگری که از سوی آقای روحانی در برهه آغاز مجدد مذاکرات هستهای صورت گرفت این بود که ایشان بارها تکرار میکرد که به سرانجام رساندن مذاکرات هستهای، اولویت اول دولت اوست. اینکه هم خزانه خالی باشد و هم مذاکره با غرب اولویت اول کشور، خود به خود موجب قرار گرفتن کشور در جایگاه ضعف آنهم برای حضور در مذاکرات به این مهمی میشود. وقتی وارد معاملهای میشوید، طرف مقابل نباید حس کند که در موضع ضعف هستید و یا اینکه عجله دارید. به طور مثال اگر میخواهید زمینی را به فروش برسانید، اگر طرف خریدار احساس کند که شما شرایط مطلوبی ندارید طبیعتا در چنین وضعیتی قیمت زمین شما پایین میآید.
اظهارات اینچنینی طبعا فشارها بر تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان را بیشتر کرد و ناخودآگاه موجب تضعیف موضع آنها سر میز مذاکره شد؛ بنابراین برای بررسی روند مذاکرات هستهای که منجر به برجام شد باید این نکته نیز مد نظر قرار گیرد. از طرفی ما نیاز به یک برجام داشتیم البته نه الزاما برجامی که امروز پیاده شده است. بالاخره آقای جلیلی نیز که شش سال قبل از آقای ظریف درگیر مذاکره با غربیها بود، در تلاش برای دستیابی به یک توافق خوب بود و اینکه در آن شش سال چرا توافقی مابین ایران و کشورهای ۵+۱ صورت نگرفت را نیز نباید حاصل عملکرد ضعیف تیم قبلی مذاکره کننده کشورمان به شمار آورد. آنچه که مسلم است، هم آقای ظریف و هم آقای جلیلی تمام تلاش خود را برای دستیابی کشور به منافع ملی حداکثری انجام دادند.
البته باید به این نکته نیز توجه کرد که تصمیمگیرنده برای مذاکرات هستهای تنها شخص آقای ظریف نبود و در همان زمان جلساتی در داخل کشور برگزار میشد و نظر مسئولان ارشد کشور در رابطه با نحوه حضور در مذاکرات هستهای اعمال میشد. آنچه مسلم است این است که رهبر انقلاب در بحث مذاکرات هستهای معتقد بودند که ما باید محکمتر ظاهر میشدیم، ولی از نظر بنده نمیتوان شخص دکتر ظریف را مقصر اصلی عدم تحقق شروط رهبری در مذاکرات دانست. زمانی که سیاسیون، روسای جمهور فعلی و سابق و رسانهها در جریان مذاکرات هستهای فضایی را درست کردند که حتما باید توافقی میان ایران و آمریکا به امضا برسد، این فضا موجب شد که هم طرف مقابل بر سر موضع خود مصممتر شود و هم فشار را بر تیم مذاکره کننده هستهای مضاعف میکرد.
**دولت آمریکا از همان ابتدا قصد اجرای برجام را نداشت
از طرفی از آنجا که جبهه مقابل دکتر ظریف در داخل کشور، تمامی مراحل مذاکره را نفی میکرد، نمیتوانست در آن برهه موضع سازندهای در قبال مذاکرات هستهای ایفا کند. هر چند به نظر بنده مخالفت کردن با روند برجام میتوانست یک امتیاز برای تیم مذاکره کننده کشورمان باشد تا در جلسات مشترک با طرف مقابل به او وانمود کند که از درون بابت امتیازاتی که به آنها میدهد، تحت فشار قرار دارد. البته تیم مذاکره کننده کشورمان نیز حتما از این حربه استفاده میکرد. ولی به هر حال منظور این است که وقتی فضا در داخل تقابلی میشود نمیتوان بر سر منافع ملی به اتفاق نظر درست رسید. در کل اگر به فرمایشات رهبری در رابطه با مذاکرات هستهای توجه میشد، معقتدم که توافقنامه برجام میتوانست دارای وزن بهتری برای استیفای منافع ملی باشد. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که وقتی با یک طرف مذاکره میکنیم باید یک امتیاز بگیریم و یک امتیاز نیز به او بدهیم. حال اینکه این امتیاز دارای چه حدی باشد، بستگی به عواملی دارد که عرض کردم. در مجموع برجام با وجود ضعفهای اساسی و قوتهایی که داشته، نه فاجعهای ملی بوده و نه معاهدهای آسمانی، ولی میتوانست خیلی بهتر از این که امروز هست، باشد.
تسنیم: یکی از شروطی که رهبر انقلاب در جریان مذاکرات هستهای مشخص کرده بودند، لزوم تناظر در اجرای تعهدات طرفین مذاکرات بود. ولی متاسفانه شاهد بودیم که این خواسته رهبری در برجام عملا مورد غفلت قرار گرفت. به نظر شما اگر این شرط رهبر انقلاب از سوی تیم مذاکره کننده کشورمان مورد اهتمام قرار میگرفت، آیا ما امروز شاهد این سرنوشت برای برجام میبودیم.
مرندی: باز هم عرض میکنم که بنده اطلاعی ندارم که تیم مذاکره کننده کشورمان بر سر اجرای چه فرآیندی با طرف مقابل به توافق رسیده بود، ولی به هر حال یکی از ضعفهای برجام همین مسئله عدم اجرای متناظر تعهدات از سوی طرفین است. البته تنها این بند از برجام نیست که از سوی طرف مقابل زیر پا گذاشته شده، برجام ضعفهای دیگری از جمله عدم لغو تحریمها را در خود داشته است، ولی باید این نکته را نیز مورد نظر قرار داد که چه توافقنامه بهتری از این توافقنامه کنونی نیز داشتیم و چه بدتر، آمریکا نه در زمان اوباما و نه در دوران ترامپ قصد اجرای کامل برجام را نداشت. اما تفاوت دوران اوباما با دوران ریاست جمهوری ترامپ این است که دولت اوباما در تلاش بود تا تعهدات برجامی خود را به تدریج کاهش داده و به صفر برساند، ولی ترامپ از همان ابتدای فعالیت خود، بنای دولتش را بر نقض یکباره برجام گذاشت؛ بنابراین اگر برجام بهتری نیز به امضای طرفین میرسید، به طور کلی دولت آمریکا آن را هم به بهانههای مختلف به تدریج نقض میکرد و از آن خارج میشد.
در زمان دولت قبلی آمریکا، این کشور بارها با وضع قوانینی، عملا هم روح و هم متن برجام را نقض کرد و نشان داد که در عمل ارادهای برای پایبندی به این توافقنامه بینالمللی ندارد و بعد از آن نیز در برخی سخنرانیها نشان داد که از ابتدا قصد اجرای برجام را نداشته است.
البته باید به این مسئله اذعان کرد که آمریکاییها چه در دولت سابق و چه دولت کنونی در نحوه برخورد با برجام حماقت کردند. چراکه رهبر انقلاب در همان سالها در یکی از سخنرانیهای عمومی فرموده بودند اگر آمریکاییها به برجام پایبند باشند و این توافقنامه را به درستی اجرا کرده و صداقت خود را به اثبات برسانند، امکان صحبت بر سر مسائل دیگر وجود دارد. ولی آمریکاییها در عمل نشان دادند اینکه بارها رهبر انقلاب فرمودهاند دولت آمریکا قابل اعتماد نیست، سخنی دقیق و اثبات شده است.
**برخی خیال میکردند تغییر رفتار دولت بسیاری از تنشها با آمریکا را حل میکند
تسنیم: آمریکاییها علیرغم خروج رسمی از برجام در این یک سال اخیر تلاش زیادی کردند تا زمینه مذاکره مجدد با کشورمان را فراهم کنند. آیا در چنین شرایطی مذاکره مجدد با آمریکا میتواند به سود ایران باشد؟
مرندی: قطعا یکی از امتیازات بزرگ برجام این بود که برای مردم ایران و جامعه جهانی ثابت شد که مشکل ما نیستیم. البته هیئت حاکمه آمریکا در زمان دولت اوباما با سیاستتر از دولت ترامپ بود و از قدرت نرم و دیپلماتیک بهتر استفاده میکرد و با بهرهگیری از قدرت رسانهها توانسته بود شکافهایی در داخل ایران ایجاد کند و موجب شده بود تا بخشی از مردم ایران تحت تاثیر رسانههای غربی و فشارهای اقتصادی به این نتیجه برسند که شاید مشکل، دولت جمهوری اسلامی است و اعتقاد داشتند که اگر دولت ما دست از لجبازی بردارد، بسیاری از تنشها با آمریکا قابل حل و فصل است.
البته واقعیت این است که از ابتدای انقلاب تاکنون دولتهای ایران در چند مقطع تلاش کردند تا با آمریکا به توافقهایی برسند. به طور مثال در زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی، دولت به شرکت نفتیِ Conoco آمریکا، امتیاز بهرهبرداری از یک میدان نفتی در خلیج فارس را سپرد، ولی دولت آمریکا به جای پاسخ مثبت به این اقدامِ دولت وقت، ایران را تحریم کرد.
همچنین در بحث آزادی آمریکاییها در لبنان و بحث همکاری ایران با آمریکا در حمله نظامی به افغانستان که رئیس جمهور وقت آمریکا در جواب، ایران را محور شرارت معرفی کرد، دولتهای مختلف در ایران تلاش کردند که حسن نیت خود را به طرف آمریکایی نشان دهند. اما برای نسل جوانتر و عدهای از مردم در سالهای اخیر شائبهای ایجاد شده بود که شاید دولت ما در مواردی که آمریکاییها ابراز علاقه برای همکاری میکنند، از خود لجبازی نشان میدهد.
امروز دولت ترامپ به گونهای عمل میکند که دشمنی آمریکا برای هیچ قشری از مردم ایران پوشیده نیست. ولی در دولت اوباما بخشی از مردم کشورمان و همچنین جامعه جهانی بر این باور بودند که ایران در مسیر اجرای برجام کارشکنی میکند در حالی که دولت اوباما از همان ابتدا به انحای مختلف روح و متن برجام را بارها نقض کرده بود.
**مذاکره مجدد با آمریکا، ترامپ را به اعمال تحریمهای شدیدتر ترغیب میکند
تسنیم: آقای دکتر با توجه به توضیحاتی که فرمودید، در شرایط کنونی که آمریکا شدیدترین فشار اقتصادی را علیه ملت کشورمان وضع کرده، آیا مذاکره با این کشور قابل توجیه است؟
فکر میکنم واضح است که به چند دلیل نباید با آمریکاییها مذاکره دوبارهای داشت. یکی از دلایل این است که دولت ترامپ توافقی که ۱۰ سال برای آن زحمت کشیده شده بود، به راحتی پاره کرد. وقتی که آمریکا به تعهداتش عمل نمیکند، اگر دوباره مذاکرهای با این دولت بدعهد صورت گیرد، چگونه میتوان اطمینان یافت که در آینده تعهداتی که در مذاکرات جدید به آن متعهد شده را اجرا کند؟
گذشته از این، وقتی آمریکا توافقات را نقض میکند و هم زمان ما با مذاکرات جدید موافقت کنیم، در واقع ما طرف آمریکایی را به ادامه این رویه تشویق میکنیم و آمریکاییها میفهمند هر بار تعهدات خود را اجرا نکنند، میتوانند از ما باج بگیرند و این مسئله شرایط خطرناکی را برای کشور ایجاد میکند.
از سوی دیگر، در همین مدت اخیر شاهد بودیم، آمریکاییها در معاهدات بینالمللی با همسایگان خود نیز به وضوح بدعهدی کرده اند. به طور مثال نسبت به نحوه اجرای قرارداد نفتا ایراد گرفتند و به مکزیک و کانادا فشار سیاسی آوردند که باید توافق جدید امضا شود. زمانی که این دو کشور با اهرم فشار و تهدید دولت آمریکا عقبنشینی کرده و امتیازاتی به او دادند، ترامپ بار دیگر تعرفههایی را به کالاهای صادراتی مکزیک بست تا بار دیگر امتیاز جدیدی از این کشور بگیرد؛ بنابراین زمانی که یک بار در مقابل آمریکا در مسئلهای از خود ضعف نشان دهی، این کشور به بهانههای مختلف باهمان بهانه قبلی از شما باجخواهی میکند. وقتی که ترامپ این رفتار را از خود نشان میدهد، ثابت میکند که توافقنامههایی که یک طرف آن آمریکا باشد، ضمانت اجرایی ندارد.
در ارتباط با ایران نیز اگر ما باز هم پای میز مذاکره بنشینیم، بدون شک زمانی که او امتیازی نقد از ما گرفت، زیر میز مذاکره زده و با طرح بهانههای جدید به دنبال گرفتن امتیازات مضاعف از ایران خواهد رفت. مکانیزمهای مختلفی برای مقابله با این سیاست آمریکاییها وجود دارد و ایران نیز امروز از ابزارهای فشار متعددی از جمله فعال کردن مجدد برنامه هستهای در مقابل اقدامات غیرقانونی آمریکا برخوردار است.
بازگشت فعالیتهای هستهای ایران به روزهای قبل از برجام به افکار عمومی در آمریکا این پیام را میدهد که سیاستهای دولت ترامپ نتوانسته منافع ملی این کشور را تامین کند و این مسئله در انتخابات آتی آمریکا به هیچ وجه به نفع ترامپ نخواهد بود.
همچنین ما باید از اهرمهای فشار منطقهای خود علیه منافع آمریکا استفاده کنیم. خدا مردم مجاهد و مقاوم یمن را حفظ کند. متاسفانه مردم ما این واقعیت را نمیدانند که اگر امروز مردم مظلوم یمن با این صلابت جلوی تجاوز سعودیها و آمریکاییها ایستادگی و مقاومت نمیکردند، شاید شرایط برای جمهوری اسلامی خیلی سختتر از این میشد که امروز شاهد آن هستیم. چراکه یمنیها با مقاومت جانانه خود نه تنها ضربات سنگینی به مرتجعین منطقهای و در راس آنها عربستان وارد کردهاند بلکه باعث به هم خوردن بخش عمدهای از معادلات آمریکاییها در منطقه شدهاند.
به طور کلی سیاستهای ایران در منطقه باید به گونهای باشد که طرف مقابل به سرعت نتیجه ضرباتی که به ما وارد میکند را ببیند.
**عواملی که آمریکا را از براهانداختن جنگ در منطقه بازمیدارد
دلیل اینکه آمریکا علیرغم تهدیدات و ادعاهایی که مطرح میکند، هیچگاه به فکر جنگ با ایران نیست، این است که به خوبی از عواقب و هزینههای بیحساب این اقدام با خبر است. آمریکا به خوبی میداند که اگر جنگی علیه ایران در منطقه به راه بیندازد، نفت و گاز در خلیج فارس از بین میرود. نه اینکه تنگه هرمز توسط ایران مسدود شود. خیر به نظر بنده این مسئله در مقابل اتفاقاتی که در صورت شروع جنگ علیه ایران رخ میدهد، قابل توجه نیست. چرا که جنگ در خلیج فارس موجب نابودی تمامی تاسیسات نفتی در این منطقه میشود و سالها طول میکشد که این تاسیسات توانایی تولید نفت و گاز را پیدا کنند. از سوی دیگر امنیت نفتکشهای عبوری از این منطقه قابل تامین نخواهد بود و از همه بدتر اینکه آمریکا مجبور به ترک عراق و افغانستان خواهد شد. همچنین جنگ در این منطقه موجب مهاجرت میلیونها نفر به سمت اروپا میشود و در نهایت منجر به ایجاد اخلالی سراسری در اقتصاد دنیا خواهد شد؛ بنابراین آمریکاییها میفهمند که جنگ در غرب آسیا برای آنها نتیجهای جز شکست نخواهد داشت.
زمانی که ما در این مناقشات اقداماتی انجام دهیم که برای طرف مقابل هزینه ایجاد شود، آنوقت با توازن فشاری که بین ایران و آمریکا ایجاد میشود، آمریکاییها مجبور به عقب نشینی از مواضع خصمانه خود میشوند. کما اینکه در روزهای اخیر به شکل محسوس شاهد تغییر ادبیات ترامپ در قبال ایران بودهایم.
رئیسجمهور کنونی آمریکا وقتی میبیند از یک سو مشاورههای اطرافیانش درباره ایران کاملا اشتباه از آب درآمده و از سوی دیگر قدرت همپیمانان منطقهای ایران روز به روز در حال افزایش است، به این فکر افتاد که باید ادبیاتش را در قبال ایران تغییر دهد. البته نباید خیلی هم بر روی تغییر ادبیات ترامپ تمرکز کرد چراکه این شخص در این چند سال نشان داده که از ثبات عملی برخوردار نیست، ولی به هر حال این قدرت جمهوری اسلامی ایران است که منجر به تغییر ادبیات دولتمردان آمریکا شده است.
**برخی مسئولان تصور میکردند با امضای برجام مشکلات اقتصادی حل میشود
تسنیم: چرا برخی سیاسیون و مسئولان دولتی در زمانی که مذاکرات هستهای در جریان بود، تصریح میکردند مسئولیت مذاکرات تماما با دولت است، ولی در شرایط کنونی سعی دارند خلاف آن موضع را نشان دهند؟
مرندی: برخی افراد در روزهایی که فضای مذاکرات مثبت بود و اکثریت مردم طرفدار توافق بودند و تصور میکردند که همه مشکلات کشور با توافق هستهای با آمریکا به زودی حل میشود، مشتاقانه حمایت خود از برجام را اعلام میکردند. به اعتقاد من اگر برجام صددرصد نیز به نفع ما بود، نمیتوانست مشکلات کشور را به راحتی حل و فصل کند. به طور کلی هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که با مشکلات دست و پنجه نرم نکند. ولی به هر حال در آن دوران که نگاه افکار عمومی به توافق هستهای مثبت بود، برخی سایتها، روزنامهها و شخصیتهای سیاسی و دولتی بر نقش افراد خاص در مذاکرات تاکید داشتند و به مرور زمان که مشکلات برجام بیشتر میشد، درصد دخالت دادن رهبر انقلاب به مسئله برجام نیز روند رو به رشدی به خود میگرفت.
به نظر بنده رهبر انقلاب در مسئله مذاکرات هستهای بسیاری عاقلانه عمل کردند. در آن سالها فضایی در کشور ایجاد شد که مردم خیال کردند توافق سریع به نفع آنها است و برخی دولتمردان و روزنامهها این مسئله را تشدید کردند. اگر در آن برهه رهبر انقلاب روی برخی خطوط قرمز پافشاری میکردند شاید در جامعه شکافهایی ایجاد میشد.
تسنیم: منظور شما این است که مردم خیال میکردند که رهبری اجازه انعقاد توافق هستهای و متعاقب آن کاهش فشارهای اقتصادی بر مردم را نمیدادند؟
مرندی: به هر حال امکان داشت همانند فضایی که در سال ۸۸ رخ داد و علیرغم اینکه به اذعان خود آقایانِ کاندیداها هیچ تقلبی در انتخابات صورت نگرفته بود، ولی با دوقطبی شدن جامعه، اقلیت قابل توجهی که خیال میکردند تقلبی در انتخابات رخ داده و حق آنها ضایع شده است، جامعه به سمت دودستگی حرکت کند. چه بسا اگر رهبر انقلاب در برهه مذاکرات هستهای نیز بر روی برخی مسائل سختگیری بیشتری نشان میدادند، عدهای از این مسئله سوءاستفاده میکردند. چرا که برخی از مردم و حتی مسئولان در آن نقطع خیال میکردند که واقعا قرار است با انعقاد توافق هستهای میان ایران و آمریکا بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی کشور حل شود، ولی رهبر انقلاب مایل به تحقق این مسئله نیستند؛ بنابراین علیرغم اینکه نظرات رهبر انقلاب از همان ابتدای مذاکرات کاملا روشن بود، ولی نهایتا ایشان به عبور از برخی خط قرمزیها رضایت دادند و به حداقلهایی که در برجام محقق میشد، اکتفا کردند تا جلوی خطرات بزرگتری که امکان داشت در صورت اصرار بر روی برخی خطوط قرمز رخ دهد، گرفته شود.