درآمد میلیونی مافیای کنکور از دانش آموزان
اینکه دانشآموز بتواند بدون خریدن پکیجهای ۴۰ – ۵۰ میلیونی مشاوره لازم را برای انتخاب دقیق رشته مناسب خود دریافت کند، انتظار زیاد و پیچیدهای نیست و فقط در آن صورت است که میتواند کنکور را یک رقابت سالم سالیانه برای رسیدن به دانشگاه دانست.
آیا کنکور بد است؟ آیا با حذف کنکور مشکلات نظام آموزشی ما حل میشود؟ چرا ضعف سیستم آموزشی کشور هر سال بیشتر و بیشتر میشود. چطور میتوان اطمینان داشت با حذف کنکور همچنان شایستهها به دانشگاهها راه پیدا کنند؟ چرا نظام آموزشی در سایه به جای آن که کمک حال آموزش و پرورش باشد دارد آن را میبلعد؟
اینها سوالاتی است که بعد از تماشای آگهی هر یک از غولهای کنکور به ذهن خطور میکند.
بیش از یک میلیون معلم در مدارس ایران مشغول تدریس هستند اما در نهایت والدین دانشآموزان احساس میکنند برای رساندن فرزندشان به مدارج عالی نیازمند کلاسهای فوق العاده و کتابهای گرانقیمت هستند!
علی عبدالعالی استاد دانشگاه چندی پیش در یک گفت و گوی رادیویی اظهار داشت بودجه مدارس کشور حدود 40 هزار میلیارد تومن است و صنعت کمک آمورشی نیز معادل همین میزان گردش مالی دارد!
این یعنی نظام آموزش در سایه به اندازه نظام آموزش دولتی کشور رشد کرده است و چه بسا نظام اصلی به زودی توسط نظام سایه بلعیده شود!
لاغر شدن کتابهای درسی و توسعه هر روزهی کلاسهای گرانقیمت کنکور بیانگر همین بزرگ شدن نظام آموزش درسایه است.
عباس معدندار آرانی استادیار دانشگاههای لرستان هم در مقدمهی کتاب «رویارویی با آموزش و پرورش در سایه» در این باره مینویسد: «سرعت تغییر در نظام آموزشی کمتر از تحول در نظامهای زندگی است. تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و مراکز خصوصی آموزش دو رقیب اصلی هستند. مراکز آموزش خصوصی از طریق موسسات،کمپانیها، مراکز، آموزشگاههای آزاد و مدارس خصوصی تلاش میکنند ضعفهای نظام آموزش رسمی را از بین ببرند. این مراکز همچون سایه نظام اصلی عمل میکنند. آمار رسمی مبین وجود بیش از 9هزارموسسه آزاد خصوصی است . آمار غیررسمی تعداد این موسسات را تا 12 هزار برآورد میکند. علیرغم رشد کمی این مراکز تاثیر آنها بر موضوعاتی همچون نابرابریهای اجتماعی از منظر جامعه شناسی آموزش و پرورش . از بعد اقتصادی سالانه میلیاردها تومان هزینه شرکت در کلاسها، خرید جزوات و کتابهای کمک درسی و سایر مواد آموزشی میشود، ولی میزان عرضه و تقاضا، سود و ضرر افراد درگیر و مباحثی همچون مالیات این درآمدها نامعلوم است.»
عبدالعالی معتقد است همه راهها منتج به کنکور میشود و بسیاری از خانوادهها با پرداخت هزینه گزاف فرزاندشان را به سمت و سویی نادرست هدایت میکنند.
البته این تجارت پرسود فقط مربوط به پشت کنکوریها نیست، دانش آموزان و والدینشان ناچارند برای قبولی در امتحانات ورودی مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان مبالغ هنگفتی بپردازند اما آنها به این ترتیب آماده میشوند که کم کم بپذیرند برای راهیابی فرزندانشان به دانشگاههای معتبر هم باید ثروت زیادی خرج کرد!
دانشآموزان هم چارهای جز این نمیبینند که برای کنکور دانشگاههای دولتی بویژه در رشتههای پرتقاضا به سمت گرفتن نمره خوب و ورزیده شدن در تست زنی بروند.
اینجاست که مافیای کنکور شکل میگیرد.
مافیای کنکور در واقع موسساتی هستند که با انتشار دیویدیهای گرانقیمت آموزشی، کتابهای گرانقیمتِ تست، آزمونهای مشابه کنکور و کلاسهای تقویتی چند ده میلیونی، دانش آموزان را به سمت رشتههایی که شاید مورد علاقهشان نیست سوق می دهند و درآمد میلیاردی به جیب میزنند.
مافیای کنکور آن قدر نفوذ پیدا کرده که سوالات کنکور دیگر از کتابهای درسی نباشد و از داخل کتابهای تست آنها مطرح شود! یعنی اگر دانشآموزی کتابهای کنکور و تست بعضی از موسسات مافیای کنکور را نخرد، شانسی برای موفقیت در کنکور نخواهد داشت!
در مدارس هم آنچه برای رسیدن به دانشگاه لازم است تدریس نمیشود و همه به دنبال کلاسهای کنکور چند میلیونی هستند!
یک حساب سرانگشتی نشان میدهد اگر دانشآموزی بخواهد همه کلاسهای دروس پیشنیاز کنکور را بگذراند باید چیزی حدود 24 میلیون هزینه کند!
تازه این جدا از حق مشاوره، هزینه کتابها و آزمونهای شبیهسازی شده است که اگر آنها را هم درنظر بگیریم، یک پکیچ 40 - 50 میلیونی خواهد شد!!
ظرفیت کلاسها محدود است اما معلمان کنکوری که تا یک دهه پیش معلمانی ساده بودند، تبدیل به سلبریتیهایی شدهاند که با ماشینهای گرانقیمت رفت و آمد میکنند و بابا پولدارها در رویای دکتر شدن برای حضور در کلاسهایشان سر و دست میشکنند!
این نابرابری آموزشی تنها پولدارها را از بیپولها جدا نکرده است؛ افت کیفیت آموزش در مدارس دولتی و شانه خالی کردن دولت از تجهیز مدارس بهویژه در مناطق محروم باعث شده شانس داوطلبان شهرها و روستاهایی که به کلاسهای چند میلیونی مافیای کنکور دسترسی ندارند هم به شدت پایین بیاید.
کلاسها بیشتر در تهران و برخی شهرهای بزرگ متمرکزند و دسترسی به آنها برای همه مقدور نیست از این رو امکان رقابت برابر برای دانشآموزان وجود ندارد.
از آنجایی که تنها یک درصد از متقاضیان رشته پزشکی شانس قبولی در این رشته (پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و ...) را دارند، باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که کسانی که نتوانند هزینههای کلاسهای چند ده میلیونی کنکور را بپردازند، عملا شانسی برای رسیدن به نیمکت کلاسهای دانشگاه را نخواهند داشت!
مگر آنکه یک سیستم فراگیر آموزشی با هزینه معقول بتواند امکان دسترسی برابر همه دانشآموزان را به کلاسهای دانشمحور، فراهم کند. به آنها فرصت بدهد سوالات و اشکالات درسیشان را از مدرسان شریف و دلسوز بپرسند و مهارتهای لازم برای حضور در کنکور را بدست آوردند.
اینکه دانشآموز بتواند بدون خریدن پکیجهای 40 - 50 میلیونی مشاوره لازم را برای انتخاب دقیق رشته مناسب خود دریافت کند، انتظار زیاد و پیچیدهای نیست و فقط در آن صورت است که میتواند کنکور را یک رقابت سالم سالیانه برای رسیدن به دانشگاه دانست.