راز سر به مُهر اروپایی ها / بزرگترین تهدید اتحادیه اروپا
مسئله اصلی اتحادیه اروپا نه مهاجرت به درون اتحادیه اروپایی، که موج مهاجرت یک طرفه داخلی از شرق به غرب اروپاست.
ایوان کراستف/ رئیس بنیاد استراتژی های لیبرال در صوفیه:
سیاست دموکراتیک به نمایش و غوغا نیاز دارد. انتخابات یک جور جلسه روان کاوی است که در آن رای دهندگان با کابوس های خود روبه رو می شوند - جنگی تازه، فروپاشی جمعیتی، بحران اقتصادی و وحشت محیط زیستی- اما سرآخر متقاعد می شوند که توان جلوگیری از فاجعه را دارند. الکسی دوتوکویل در سفرش به آمریکا در اوایل قرن نوزدهم در ستایش دموکراسی آمریکایی نوشته بود که هر چه به انتخابات نزدیک می شویم، دسیسه و فريب شور بیشتری می گیرد و خشم و نارضایتی زنده تر و شایع تر می شود. کل ملت در وضعیتی تب دار فرو می رود و به محض آن که قرعة بخت به کسی افتاد آرامش بازمی گردد و رودخانه ای که لحظه ای طغیان کرده بود، آرام و بی هیاهو به بسترش برمی گردد.» اگر حق با توکویل باشد، اتحادیه اروپایی دارد به یک دموکراسی واقعی تبدیل می شود. انتخابات پارلمان اروپایی، که تا پیش از این رخدادی بی حادثه و کسل کننده بود، برای نخستین بار به نمایشی عظیم و پرهیاهو تبدیل شده است؛ نمایشی که معمولا در صحنه ملی رخ می داد. در آستانه انتخابات پارلمان اروپایی، اکثریت اروپایی ها در این احساس شریک اند که اتفاق بسیار مهمی رخ خواهد داد، و این که برای آن اروپایی هایی که زحمت رای دادن را به خودشان نمی دهند جای ویژه ای در جهنم اختصاص داده شده است. اما بعد از این غوغای انتخابات چه کسی پیروز و منتفع خواهد شد؟ هنوز برای تعیین برنده این بازی خیلی زود است. تا بدین جای کار سیاستمداران توانسته اند اکثریت مردم اروپا را متقاعد کنند که اروپا بر لبه پرتگاه یک فاجعه بزرگ ایستاده است، اما هنوز راه زیادی دارند تا به شهروندان بقبولانند که توان جلوگیری از این فاجعه را دارند «خشم جلیقه زردها» در سراسر کشورهای عضو اتحاديه اروپایی احساس شده است، اما انتخابات آتی پارلمان اروپایی، تکرار رفراندوم برکسیت نخواهد بود، به یک دلیل ساده: امروز هیچ حزب پوپولیست بزرگی (چه راست و چه چپ) علنا هوادار خروج از اتحادیه اروپایی با حوزه یورو نیست. این انتخابات تکرار دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ فرانسه هم نخواهد بود؛ انتخاباتی که در نهایت ریاست جمهوری را به امانوئل مکرون سپرد.
نظرسنجی اخیر اندیشکده روابط خارجی شورای اروپایی و مؤسسه یوگاو نشان می دهد که بر خلاف تصور خیلی ها مرز مشخص و واضحی میان اروپایی های هوادار اتحادیه و ناسیونالیست ها وجود ندارد. در این نظرسنجی چهار دسته مختلف از شهروندان اروپایی شناسایی شده اند. نخست، از جان گذشته ها ترکیبی از «کسانی که از پایان جهان وحشت دارند» و «کسانی که از پایان این ماه وحشت دارند». اینان باور دارند که هم اتحادیه اروپایی و هم دولت ملت ها از کار افتاده اند. آمارها نشان می دهند که در بسیاری از دولت ملت های اتحادیه این دسته بیشترین تعداد را دارند، اما نه لزوما بیشترین تعداد کسانی را که محتملا رأی خواهند داد. بعد به دسته «اوضاع بهتر از آنی است که فکر می کنید» می رسیم: رأی دهندگانی که وقتی در پیرامون شان نظر می اندازند به این باور می رسند که هم اتحادیه اروپایی و هم دولت ملت ها، به رغم همه کاستی ها و ناکامی های شان، کارآمد هستند. بعد هم دسته «بروکسلی های پرشور» را داریم: کسانی که معتقد هستند اتحادیه اروپایی کارآمد است اما دولت های ملی شان از کار افتاده اند ( که اغلب در اروپای مرکزی و جنوبی پیدا می شوند.) در نهایت هم گروه کوچک اقلیت «ناسیونالیست های سرسخت» هستند کسانی که می گویند اتحادیه اروپایی مسئله است و دولت ملت راه حل آن. این چهار گروه در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی توزیع نابرابری دارند.
بسیاری از هواداران اتحادیه اروپایی بیم آن دارند که شکاف های کنونی سیاست اروپایی به نفع راست پوپولیست عمل کنند و نخست وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، بتواند این انتخابات را به رفراندومی بر سر مسئله ناتوانی بروکسل در حل بحران مهاجران تبدیل کند. اما این هراس اغراق آمیز است. تلاش اوربان به سه دلیل ساده شکست خواهد خورد.
نخست این که مهاجرت هنوز در اغلب کشورهای اتحادیه مسئله ای جدی محسوب نمی شود و اگر پیام مهاجر ستیزانه سال ۲۰۱۵ اوربان کارساز بود به این سبب بود که مردمی که هرگز در عمرشان هیچ پناهنده ای ندیده بودند در صفحه های تلویزیون شان می دیدند که هزاران نفر دارند از مرزهای اتحادیه اروپایی می گذرند؛ اما حالا دیگر چنین وضعیتی وجود ندارد وشمار کل مهاجران غیرقانونی که در سال گذشته وارد خاک اتحادیه اروپایی شده اند با شمار متوسط توریست هایی که در یک روز ماه اوت از آتن دیدار می کنند برابر است. نظرسنجی فوق الذکر نشان می دهد که لهستانی های مجارها و رومانیایی ها بیشتر از آن که نگران هجوم بیگانگان به کشورشان باشند دلواپس فساد دولت های خودشان هستند. و در لهستان جمهوری چک و اسلواکی، احتمال رأی دادن رأی دهندگانی که دغدغه فساد دارند بیشتر است تا رأی دهندگانی که از مهاجران بیم دارند. بنابراین بر خلاف تلقی شایع عمومی، کشورهایی مثل اسلواکی، لهستان و رومانی ممکن است در انتخابات پیش رو نتیجه ای خوشایند هواداران اتحادیه اروپایی رقم بزنند. دومین دلیل شکست اوریان این است که سال ۲۰۱۹ تکرار سال ۲۰۱۵ نخواهد بود و در اروپای امروز هیچ حزب بزرگی هوادار سیاست مرزهای باز نیست. مکرون در نامه سرگشاده اخیرش به مردم اروپا گفته است «مرزه آزادی در امنیت است و خواهان تأسیس یک شورای امنیت داخله اروپایی شده که مسئول کنترل شدید مرزها» باشد. بنابراین، اجماع نظر ترقی خواهان اروپا بر این است که یک مرز به خوبی محافظت شده، به قول رژی دبره، متفکر فرانسوی، «واکسنی است در برابر بیماری واگیر احداث دیوار»، سومین دلیل شکست محتمل کارزار انتخاباتی اوربان هم یک راز سر به مهر اروپای امروز است: مهاجر ستیزان اروپای مرکزی و بخش هایی از اروپای جنوبی بیش تر از آن که اضطراب و ترس شان ناشی از مهاجران خارجی باشد ناشی از کوچ و مهاجرت داخل اروپایی است. لطیفه ای در آلمان شرقی کمونیست بود که می گفت مقامات نگرانند آخرین کسی که از آلمان شرقی به آلمان غربی کوچ می کند فراموش کند چراغ ها را خاموش کند؛ و حالا این شوخی تلخ بازگشته است. مسئله امروز اروپای مرکزی تفاوت چندانی با مسئله سال ۱۹۶۱ آلمان شرقی، یعنی سال احداث دیوار برلین، ندارد. تخمین زده می شود که در هشت سال بعد از پیوستن رومانی به اتحادیه اروپایی در سال ۲۰۰۷، 4/3 میلیون رومانیایی به اروپای غربی کوچ کرده اند و شمار مجارهایی که از زمان به قدرت رسیدن اوریان از کشور مهاجرت کرده اند بیشتر از کل کسانی است که پس از سرکوب خونین قیام سال ۱۹۵۶ این کشور به دست نیروهای شوروی مهاجرت کرده بودند. بخش هایی از اروپای مرکزی به دست پوپولیست های دست راستی افتاده و این میل مردمان آن سرزمین ها به مهاجرت را افزایش داده است. حالا جوامع پیر شونده اروپای مرکزی به وحشت افتاده اند که در همین نسل روزی فرا خواهد رسید که آخرین پزشک و پرستار جوان کشور چمدانش را بردارد و برود. تخليه جمعیتی و پیر شدن جمعیت تراژدی واقعی اروپای مرکزی است.
با این توضیحات، می توان گفت که بزرگترین تهدید اتحادیه اروپایی ته میل برخی به خروج از اتحادیه اروپا که چیز دیگری است؛ این که چطور از جابه جایی مردم در داخل اتحادیه اروپایی، که جریانی یک طرفه از شرق به سمت غرب بوده و هست، جلوگیری کنیم و چطور جبران سرمایه گذاری های جوامع اروپای مرکزی در آموزش جوانان شان را بکنیم وقتی آن جوانان بعد از تحصیل به آلمان با فرانسه مهاجرت می کنند. این مهم ترین مسئله است. اگرچه هیچ جا نمی شنوید که پوپولیست ها حرفی از آن بزنند.
منبع: اندیشه پویا