ماجرای مرده موتورسوار در مشهد!
«پیامک سفید» رمز یک جنایت هولناک بود که رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در تشریح کشف راز جسد سوخته یک مرد در مشهد به آن اشاره کرد و به بیان ماجرای مرده موتورسوار پرداخت.
روزنامه خراسان: ظهر اول فروردین، درحالی که قاضی ویژه قتل عمد مشهد، مشغول بررسی ماجرای تلخ شلیکهای مرگبار یک مرد مسلح در بولوار ارشاد مشهد بود (جوانی به دلیل اختلافات خانوادگی بعد از طلاق، همسر سابق خود را به قتل رسانده و سپس با به شهادت رساندن دو مامور گشت انتظامی خودکشی کرده بود) ناگهان صدای زنگ تلفن همراه، رشته تحقیقات در این ماجرا را قطع کرد و مامور انتظامی از آن سوی خط، کشف جسد سوختهای در بیابانهای انتهای خیابان توس ۱۹۱ را به اطلاع قاضی احمدی نژاد رساند. در پی دریافت این خبر، بلافاصله قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، به تحقیقات مقدماتی پرونده «شلیکهای مرگبار» پایان داد و عازم توس ۱۹۱ شد. جسد مردی ۳۵ ساله درون جوی آب طوری به آتش کشیده شده بود که هیچ کس نمیتوانست او را شناسایی کند، اما تکه رنگی از کاپشن و گردنبند زنجیری بدل که هنوز بر گردن پیکر سوخته آویزان بود، با دستور قضایی، ضمیمه پرونده شد و این گونه کارآگاهان زبده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی علی اکبر احمدی نژاد، تحقیقات اطلاعاتی خود را در این باره آغاز کردند.
براساس نظر پزشکی قانونی، آثار زیادی از ضربه با جسم تیز و برنده بر پیکر سوخته وجود داشت که حکایت از یک جنایت هولناک میکرد. گزارش خراسان حاکی است، گروه ورزیده کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) در اولین شاخه از عملیات اطلاعاتی و پلیسی به بررسی پروندههای فقدانی پرداختند، اما مشخصاتی درباره این پرونده در سوابق و بایگانی پلیس نبود!
بنابراین کارآگاهان با شیوههای دیگر تخصصی و فنی به رمزگشایی این پرونده جنایی پرداختند. تا این که یازدهم فروردین پیرمرد بازنشستهای با دستان لرزان به همراه عروس جوانش وارد پلیس آگاهی شد و از ماجرای گم شدن پسر ۳۵ ساله اش سخن گفت و افزود: پسرم چند ساعت قبل از سال تحویل از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته است. این پیرمرد در پاسخ به سوال کارآگاه نجفی (افسر پرونده) که از وی پرسید چرا بعد از گذشت ۱۰ روز از ماجرای گم شدن فرزندتان اکنون به پلیس مراجعه کرده اید نیز گفت: من در زابل بودم و همین دو روز قبل از طریق عروسم از این موضوع مطلع شدم و بلافاصله به مشهد آمدم تا از پلیس درخواست کمک کنم!
بنابر گزارش خراسان، وقتی پیرمرد مشخصات پسرش را با دستان لرزان و چشمانی اشکبار بر زبان میراند، افسر پرونده تصویری از قطعه زنجیر بدل و بخشی از کاپشن رنگی سوخته مرد جوان مجهول الهویه را روی میز گذاشت و ناگهان پیرمرد با دیدن این صحنه، روی زمین نشست و گریه کنان ادامه داد: این گردنبند پسرم است! برای او اتفاقی افتاده؟
گزارش خراسان حاکی است، این جا بود که کارآگاه آرام آرام افکار پیرمرد را به سوی «مرگ» کشاند و بدین ترتیب هویت جسد سوخته درحالی برملا شد که هیچ نگرانی در چهره عروس جوان پیرمرد دیده نمیشد و همین موضوع مشکوک، سرآغاز افشای یک جنایت سیاه شد.
عروس جوان که دیگر به عنوان مظنون تحت پرسش و پاسخهای پلیس قرار گرفته بود، مدعی شد که همسرش در نیمه شب به همراه یکی از دوستانش از منزل خارج شده و دیگر اطلاعی از او ندارد. اما سخنان او باورپذیر نبود به همین دلیل کارآگاهان با هماهنگی قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) که در غیاب قاضی احمدی نژاد رسیدگی به این پرونده را عهده دار بود، وی را بازداشت کردند چرا که این زن جوان زمانی که مقابل میز عدالت در شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب قرار گرفته بود به ماجرای حیرت آوری اشاره کرد که دیگر ظن قاضی برای وقوع جنایتی وحشتناک به یقین تبدیل شد!
این زن درباره چگونگی خروج شوهر ۳۵ ساله اش از منزل گفت: ما در منطقه کاظم آباد مشهد ساکن هستیم. آن شب همسرم با موتورسیکلت به دنبال دوستاش رفت و یک ساعت بعد با او به منزل آمدند و مشغول استعمال مواد مخدر شدند چرا که شوهرم به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه اعتیاد داشت.
اما حدود ساعت ۳ بامداد دوباره به همراه همان دوستاش از منزل خارج شد و دیگر بازنگشت! «سمانه» درباره مشخصات دوست شوهرش گفت: او چهره اش را هنگام مصرف مواد مخدر پوشانده بود و من صورت او را ندیدم! این گونه بود که قاضی میرزایی با صدور دستور بازداشت موقت، وی را در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی گذاشت تا تحقیقات به شیوه اطلاعاتی ادامه یابد؛
بنابراین گزارش، رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح جزئیات این پرونده به رمزگشایی از «پیامک سفید» پرداخت و در گفت: وگویی اختصاصی به خراسان گفت: بعد از اظهارات غیرقابل باور زن ۳۰ ساله، گروه ویژه کارآگاهان با کسب دستورات و راهنماییهای قضایی، شیوههای بازجویی را با استفاده از تجربیات پلیسی تغییر دادند، اما این زن همچنان مدعی بود که دوست همسرش را نمیشناسد و با آن که حدود شش ساعت در منزل آنها حضور داشته، چهره او را نیز ندیده است! سرهنگ کارآگاه حسین بیات مختاری افزود: هشت روز از ماجرای بازداشت این زن میگذشت که بالاخره وی در تنگنای اطلاعاتی قرار گرفت و پرده از راز قتل همسرش برداشت. این زن که مدعی بود همواره به دلیل اختلافات خانوادگی، همسرش او را کتک میزد و از سویی نیز هدف شومی را در سر میپروراند تا با یکی از بستگان نزدیکم ارتباط عاطفی برقرار کند، از زندگی با او خسته شده بودم، ولی غلامرضا را برادرم و شوهر خواهرم با همدستی خواهر کوچکم به قتل رساندند و جسد او را به آتش کشیدند!
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: در پی اعترافات این زن جوان، بلافاصله کارآگاهان ماجرا را به قاضی احمدی نژاد اطلاع دادند و بدین ترتیب با حضور مقام قضایی و صدور دستورات ویژه، گروه عملیاتی با انجام یک سری فعالیتهای پلیسی، سه متهم دیگر این پرونده را نیز دستگیر و به مقر انتظامی هدایت کردند. سرهنگ بیات مختاری خاطرنشان کرد: اگرچه همچنان متهمان دیگر نیز خود را بی خبر از ماجرای قتل نشان میدادند، اما در نهایت و با دستور قضایی به طور جداگانه مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفتند. وی گفت: در این میان «پیامک سفیدی» که از گوشی خواهر کوچک سمانه برای برادرش ارسال شده بود، مورد توجه قرار گرفت و کارآگاهان در کنار مقام قضایی به رمزگشایی از این پیامک خالی پرداختند تا این که مشخص شد این پیامک رمزی است برای یک جنایت سیاه!
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی ادامه داد: بعد از چند ساعت بازجویی، بالاخره متهمان لب به اعتراف گشودند و برادرزن مقتول در اعترافاتی تکان دهنده گفت: غلامرضا، شوهر خواهرم معتاد بود و خواهرم را کتک میزد از سوی دیگر درخواست شومی از خواهر کوچکم کرده بود که با لو رفتن این موضوع من خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم با پهن کردن یک دام، او را ادب کنم!
به همین دلیل از خواهر کوچکم خواستم به بهانهای شوهر خواهر بزرگم را به خانهای خلوت بکشاند! با طرح این نقشه همسر و فرزندان غلامرضا را به خانه خواهر دیگرم بردیم و او در همان باغی که سرایدار بود تنها ماند! رمز ما این بود که وقتی خواهر کوچکم و شوهر خواهرم در خانه تنها شدند او پیامک سفیدی برای من ارسال کند! وقتی خواهرم پیامک را فرستاد من و شوهر خواهر کوچکم وارد خانه شدیم، من دست و پاهای غلامرضا را بستم و سپس با ضربات چاقو او را به قتل رساندم. جسد را مانند انسانی که راکب موتورسیکلت است، روی زین گذاشتیم و من و خواهرم نیز پشت جسد نشستیم در حالی که شوهر خواهرم رانندگی موتورسیکلت را برعهده داشت، جسد را در همان ساعات اولیه بامداد به بیابانهای انتهای توس ۱۹۱ بردیم و به آتش کشیدیم. وقتی به منزل بازگشتیم خواهر بزرگ ترم خونها را شست و سپس به همراه او به محل انداختن جسد رفتیم تا دوباره جسد را به آتش بکشیم که شناخته نشود!
گزارش خراسان حاکی است، تحقیقات بیشتر درباره این پرونده جنایی، با صدور دستورات قضایی به سرپرستی سرهنگ سلطانیان (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) همچنان ادامه دارد.