زندگی‌ات یک «نه» کم دارد

«علی دایی سرمایه اجتماعی است، دوستش داریم و باید مراقبش باشیم. با وجود این، اگر او گمان کرده بخشی از تاریخ قابل حذف است و تنها قسمت اخراج او با دستور احمدی‌نژاد در کتاب فوتبال ایران ماندگار خواهد بود، اشتباه می‌کند. تغییر صندلی که هیچ، امروز حتی تغییر هواپیما هم به کار نمی‌آید.»

کد خبر : 929720

روزنامه شهروند: «قصه علی دایی و محمود احمدی‌نژاد تمام نمی‌شود. بعد از توقف هفته گذشته سایپا برابر پارس جنوبی در جم، علی دایی در سفر بازگشت به تهران ناخواسته با محمود احمدی‌نژاد همسفر شد. رئیس دولت‌های نهم و دهم که برای انجام کاری به لامرد رفته بود، در بازگشت با همان هواپیمای حامل کاروان سایپا به تهران آمد. در این میان، اما علی دایی برای روبه‌رو نشدن با احمدی‌نژاد صندلی بیزینس‌کلاسش را بخشید و در جمع مسافران عادی نشست.

این خبر چند روز پیش منتشر شد و بعدتر هم خود دایی، با لحنی مملو از افتخار طی مصاحبه‌های متعدد آن را تأیید کرد. سرمربی سایپا گفته: «خودم نخواستم با ایشان مواجه شوم. تفکرات او فرسنگ‌ها با من فاصله دارد و حرفی برای گفتن با هم نداشتیم.»

همه می‌دانند که مسأله دایی و احمدی‌نژاد از هشتم فروردین ٨٨ شروع شد؛ روزی که تیم ملی ایران در مرحله مقدماتی جام‌جهانی ٢٠١٠ در ورزشگاه آزادی و پیش چشم رئیس دولت وقت به عربستان سعودی باخت. ساعاتی بعد از آن بازی، دایی از سمتش کنار رفت و بعدتر محمود احمدی‌نژاد متهم شد به این که شخصاً دستور این عزل جنجالی را صادر کرده است. از آن به بعد رابطه طرفین رو به وخامت گذاشت و هیچ‌گاه کلامی خالی از خشم و طعنه از دایی در مورد احمدی‌نژاد منتشر نشد. این هم آخرین آنهاست؛ بازگویی افتخارآمیز تغییر صندلی هواپیما برای هم‌صحبت‌نشدن با احمدی‌نژاد، اما آیا این کافی است؟ آیا شهریار فوتبال ایران خیلی پیش از این حرف‌ها نباید فکر پرهیز از سیاسیون به سرش می‌زد؟

موضوع مربوط به آخرین روز‌های زمستان ٨٦ است؛ زمانی که قرار بود افشین قطبی به عنوان سرمربی جدید تیم ملی برگزیده شود. کار چنان قطعی بود که قطبی حتی در حاشیه بازی پرسپولیس با فجر سپاسی در شیراز از هواداران تیمش خداحافظی هم کرد، اما چند روز بعد به شکلی حیرت‌انگیز اعلام شد علی دایی سرمربی جدید تیم ملی شده است. دایی پیشتر گفته بود کسی این سمت را به دست خواهد آورد که لابی قوی‌تری داشته باشد، اما وقتی خودش بر آن منصب نشست، یکی از ماندگارترین جملات عمرش را به زبان آورد: «من با خدا لابی کردم.» البته که نمی‌شد این حرف را جدی گرفت. خود علی دایی بهتر از هر کس دیگری می‌داند در آن زمان چه اتفاقاتی خارج از اراده فدراسیون رخ داد که منجر به جایگزینی او با قطبی شد. البته که قطبی هم چندان گزینه ایده‌آلی نبود، اما دایی به عنوان یک حرفه‌ای باید اجازه می‌داد روند انتخاب سرمربی جدید به طور مستقل از سوی فدراسیون فوتبال دنبال شود. او زمانی که اوضاع را غیر طبیعی و ناشی از مداخله سیاسیون دید، باید به پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی جواب «نه» می‌داد، اما این کار را نکرد و جای خالی همان جواب منفی، تا ابد در کارنامه حرفه‌‎ای دایی توی ذوق خواهد زد.

علی دایی سرمایه اجتماعی است، دوستش داریم و باید مراقبش باشیم. با وجود این، اگر او گمان کرده بخشی از تاریخ قابل حذف است و تنها قسمت اخراج او با دستور احمدی‌نژاد در کتاب فوتبال ایران ماندگار خواهد بود، اشتباه می‌کند. تغییر صندلی که هیچ، امروز حتی تغییر هواپیما هم به کار نمی‌آید. خاصیت بزرگان این است که سر بزنگاه و در لحظه، درست‌ترین تصمیم را بگیرند؛ شبیه همان لحظه‌ای که پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی خارج از چارچوب فدراسیون به دایی ارائه شد و او هم پذیرفت. خود دایی سال‌ها بعد در برنامه نود به صراحت اعلام کرد: «فدراسیون نه مرا آورد و نه برکنار کرد.» خب، امروز از چه چیزی شاکی هستی برادر؟ حالا هم صندلی بیزینس‌کلاس را از دست نده! حیف است!»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: