خواهر ۱۴ سالهام را بیگناه شهید کردند
مینا کمائی میگوید ترور خواهر او براساس شناسایی دشمن بوده است: «ترور زینب ترور کور نبود. شناسایی کرده بودند و واقعا میدانستند چه کسی را ترور میکنند.
کد خبر :
921291
فرهیختگان آنلاین: مینا کمائی، خواهر شهید زینب کمائی است که در سال ۱۳۶۱ به دست منافقین به شهادت رسید. او درباره خواهرش میگوید: «زمانی که زینب در شاهینشهر اصفهان به شهادت رسید، من و یک خواهر دیگرم به همراه دو برادرم در منطقه جنگی بودیم. زینب که فرسنگها از جبهه و جنگ دور بود، ولی با شناسایی منافقین به عنوان یک دختر حزباللهی که کار فرهنگی در حیطه مدرسه انجام میداد، به دست آنها به شهادت رسید. عید سال ۶۱ بود، بعد از اینکه در خانهتکانی به مادر کمک کرد، مادرم از او پرسید چه خواستهای دارید؟ او به مادرم گفت: من اگر کمک میکنم، فقط برای نظافت است، وگرنه ما امسال عید نداریم، چون شهید زیاد داریم. او تنها خواستهاش این بود که به مسجد برود و نماز مغرب و عشاء را به جماعت بخواند. او به مسجد رفت، اما دیگر بازنگشت.» مینا کمائی در ادامه میگوید: «اسم او زینب نبود، یک روز روزه گرفت و چند تن از دوستان خود را دعوت کرد و افطار ترتیب داد. مادر میگفت: ما غذا درست کردیم، ولی زینب نخورد و نان و پنیر و نمک گذاشت و گفت: میخواهم بدانم افطار امام علی (ع) چگونه بوده است. همان شب اسم خود را از میترا به زینب تغییر میدهد و از آن
پس وقتی او را با نام میترا صدا میکردند، جواب نمیداد.» مینا کمائی میگوید ترور خواهر او براساس شناسایی دشمن بوده است: «ترور زینب ترور کور نبود. شناسایی کرده بودند و واقعا میدانستند چه کسی را ترور میکنند. به یاد دارم در جبهه خبر دستگیری برادران پاسدارم را شنیده بودم که چقدر شکنجه دادند و پوست بدن آنها را کندند. من این را در تلویزیون دیده بودم و این بسیار دردناک بود. اینها با شناسایی بود. اینطور نبود که رگبار ببندند و عدهای را که برای نماز جمعه میآیند به شهادت برسانند. در مغازهای میرفتند و میفهمیدند این فرد انقلابی است و عکس امام دارد، ترور میکردند. زینب هم در حد مدرسه بود و همه چیز او زینبی بود. حتی با مجروحان سطح شهر اصفهان مصاحبه میکرد. با مجروحانی که از منطقه جنگی میآوردند مصاحبه میکرد و این را در روزنامه دیواری کار کرد. زینب را شناسایی کردند و به شهادت رساندند.» او درباره قاتلان خواهرش و پیگیریهایی که انجام دادند، میگوید: «همان سالهای اول مادر خیلی تلاش کرد؛ به دادگاه انقلاب رفت، از طریق سپاه و وزارت اطلاعات پیگیری کرد و حتی ما تهران آمدیم برای پیگیری. مادر خیلی امیدوار بود که قاتل
فرزند خود را پیدا کند و همیشه میگفت: بچه من نه فعال سیاسی بود و نه مسئول مملکتی. به چه گناهی او را کشتند؟» تا اندازهای پیگیری کردیم که یک بار از اطلاعات آمده بودند و گفتند یک نفر را در شیراز گرفتهاند و ایشان اعتراف کرده که در بین کارهایی که انجام داده، دختر شما را هم به شهادت رسانده است، ولی اسناد دیگری پیدا نکردیم.»