تغییر طبقهبندی علوم برای شکلگیری نظام آموزش تفکرگرای پژوهشمحور
یک عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت: اولین تغییری که در نظام آموزشی تفکر گرا و پژوهش محور باید شکل گیرد تحول در طبقهبندی علوم است.
خبرگزاری مهر: مسعود معینی پور، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و مدیر شبکه چهار صدا و سیما در نشست آموزش تفکر و پژوهشمحور که با موضوع مسئله محوری در آموزش و پژوهش، ویژه اساتید و طلاب خواهر برگزار شد، بیان گفت: بحث اصلی نسبت علوم انسانی، مدنیت غربی، جامعه و دنیای مدرن با علوم اسلامی، مدنیت اسلامی، دنیای اسلامی، جامعه اسلامی و دنیای ماست. یعنی اگر ما دو تمدن را در بستر جریان جاری اجتماعی بررسی کنیم یکی مدنیت غربی و یکی مدنیت اسلامی است که در حال جدال هستند و بر سر رقابت برای جذب مخاطبان بیشتر، توفیقات بیشتر و پیروزیهای بیشتر در بستر اجتماعی و جذب منافع، مراکز، کشورها، افکار و رویکردهای بیشتر به سمت خودشان هستند. ما باید بدانیم برخلاف تصور عمومی، مدنیت غربی و دنیای مدرن بیشتر از ابتناء بر تکنولوژی و علوم طبیعی، بر علوم انسانی و مبانی معرفتی خودش استوار است. وی بیان کرد: وقتی تحولات دنیای مدرن را از دوره باستان، دوره میانه و دوره مدرن را مطالعه میکنیم در نهایت این شهرت بیرون میآید که غلبه علوم طبیعی، تولیدات علوم تجربی، تحولات فنی مهندسی، تحولات تکنولوژیک در دنیا باعث تحولات و سیطره تفکر مدرن بر عالم شده است. این سیطرهای که در کشورهای مختلف در رویکردهای مختلف، ملتها، فرهنگها و ادیان مختلفی اکنون از سیطره تفکر مدرن میبینیم بیشتر در این فضا مشهود بوده، اما بر خلاف تصور عمومی آنچه که بیشتر از تکنولوژی عمومی و علوم تجربی و طبیعتگرایی در تفکر مدرن مطرح است تحول علوم انسانی، تفکر انسان، تغییر انسان و ساختن انسان جدید، نهادهای جدید و ساختارهای جدید برای سیطره بر انسان، دولت سازی، جامعه سازی و تمدن سازی است. اصل اساسی در اینجا تغییر مدنیت مدرن و تفکر مدرن است. این یعنی پاسخ به مسائل ساختهشده برای انسان جدید در دوره مدرن و پاسخ به مسائلی که انسان نمیتواند خارج از سیطره تفکر مدرن و جامعه مدرن زندگی کند. الآن نیازی به کشورگشایی و عوض کردن حاکمیت سیاسی نیست، کافی است انسان بر اساس تفکر مورد نظر زندگی کند. مدیر شبکه چهارم افزود: این بدان معنا نیست که تصرف انسان جدید در طبیعت و انقلاب صنعتی در قرن ۱۷ و ۱۸ و اختراع ماشین ـ که الآن بر همه زندگی ماها را مسلط است ـ در شکلگیری تمدن غرب و مدنیت مدرن نقش ندارد. اما اول انسان سنتی، انسان دیندار و پایبند به سنتهای قبل و رویکردها و نوع نگاه او به عالم را با توسعه و تغییر مبانی علوم انسانی، عوض کرده بعد هر ابزاری که خواسته در اختیار او قرار داده و تکنولوژی را بر او قالب کرده است و این سیطره روز به روز رشد پیدا کرده است. تأثیر علوم انسانی بر تکنولوژی، علوم طبیعی و علوم تجربی و بر تحول انسان مدرن و مدیریت انسان مدرن وی بیان کرد: بنابراین علوم انسانی بر تکنولوژی، علوم طبیعی و علوم تجربی و بر تحول انسان مدرن و مدیریت انسان مدرن اثر بیشتری دارد و این نکته مهمی است. پس علوم انسانی در زندگی ما در نظام تربیتی ما در نظام آموزش پژوهشی ما جایگاه برجستهای دارد که اگر خوب شکل بگیرد یک جامعه و یک تفکر تغییر میکند و قابلیت ساختن یک تمدن را پیدا میکند. معینی پور عنوان کرد: وقتی از تمدن صحبت میکنیم همه میگویند دستاوردهای ماشینی دستاوردهای تکنولوژی، دستاوردهای تسخیر طبیعت در این تمدن چیست؟ اما در شکلگیری تمدن کار ما تغییر تفکر انسان برای آماده شدن برای ایجاد تفکری است که دستاوردهای ماشینی، دستاوردهای تکنولوژی و دستاوردهای تعامل با طبیعت و از طبیعت را دارد. وی افزود: مثلا در تمدن غرب، نهادی به نام نهاد آزادی ساختهشده است. هر چند این نهاد از گذشته در جامعه مدنی در انواع خودش و ادوار خودش وجود داشته است اما در این دوره به نهاد حقوقی تبدیل شده است. بعد در تفکر انسان، برایش ساختار سازی شده است سپس اقسام اقتصادی، مدنی، فردی، اجتماعی، آزادی بیان و آزادی پس از بیان برایش ساختهشده است، بعد تبدیل به مجموعه قوانین شده و بعد تمام ماشینها، ابزارها، حکومتها و ساختارها در اختیار این موضوع قرار گرفتند تا در همه ابعاد جامعه جاری و ساری شود. این یعنی تغییر انسان، تغییر تفکر انسان و تغییر نیاز انسان. وی گفت: بر خلاف تصور عمومی که معتقدند عقلانیت مدنی غرب و مدنیت غرب و دنیای مدرن تماماً بر اساس تکنولوژی و علوم طبیعی ساختهشده اینگونه نیست. علوم انسانی تحول تفکر انسان، تغییر رویکرد انسان با عالم، تغییر مبانی انسان، ایجاد نهادهای جدید بر اساس تغییر و تحول در تفکر انسان و بعد از آن ایجاد ساختارهای جدید مثل نهاد قانون، نهاد آزادی، نهاد عدالت، نهادهای اقتصادی، نهادهای سیاسی و نهادهای فرهنگی و بعد ساختار سازی بر اساس این و بعد دولت سازی و بعد جامعه سازی و بعد تمدن سازی، این برآمده از غلبه تغییر رویکرد به علوم انسانی و انسان در تمدن مدرن است. وی بیان کرد: اگر انسان و تفکرش تغییر کرد بر اساس آن میتوان نظام تمدنی مادی و معنوی خوبی را چید و پیش برد. اما اگر تفکر انسان تغییر نکرد در سیطره آن نظام معرفتی و نظام مبانی انسانی که از قبل به دست آورده، زندگی میکند. لذا شما هر چقدر پیشرفت مادی داشته باشید برای این انسان پیشرفتی محسوب نمیشود. اینجاست که علوم انسانی و امر تفکر اهمیت دوچندان پیدا میکند. تفاوت بین علم و تفکر عضو هیئتعلمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) اظهار کرد: بین علم و تفکر تفاوت است، فکر بر علم اولویت و غلبه دارد، تفکر شاکله نظام ذهنی انسان است که ممکن است برآمده از مجموعه متراکم علمی او نباشد. تفکر از نظام ذهنی انسان و نظام تربیتی انسان ناظر به مسائل کلی و جزئی پیش رویش شکل گیرد که بر اساس آن علم شکل میگیرد. بنابراین تفکر الزاماً در بستر آموزش تحقق پیدا نمیکند. وی با بیان اینکه تفکر از علم جداست؛ گفت: بر اساس مقدمه اول گفتیم تفکر تغییر انسان از تسخیر تکنولوژی و طبیعت مهمتر است. بر اساس تعریف امام راحل (ره) انسان سه وجه دارد، وجه اول وجه عقلانی، معرفتی و نظام بینشی است، وجه دوم وجه گرایشی، گرایشات غربی و وجه اخلاقی او است و وجه سوم وجه رفتاری، ظاهری و جوارحی او است. وی افزود: وجه اول متولی آن علوم عقلی است، وجه دوم علوم گرایشی و علوم اخلاقی است و وجه سوم علوم رفتاری است که امام از فقه نام میبرند. هرکدام از علوم دیگر در زندگی انسان اگر بتواند کمک کند، علم است و اگر نتواند فضل است. معینی پور بیان کرد: اگر نظام آموزش تفکرگرای پژوهش محو میخواهد شکل بگیرد، نمیتواند در نظام طبقهبندی علوم جبهه رقیب شکل بگیرد، اولین تغییری که در نظام آموزشی پژوهش محور باید شکل گیرد تا تفکر گرا شود، اینست که طبقهبندی علوم باید عوض شود. وی اظهار کرد: اینجا امام چند چیز را از هم جدا کردند، اولین آن نظام تفکر و نظام بینش است. وقتی نظام معرفتی ما نظام درستی باشد و تفکر درست شکل بگیرد، گرایشات قلبی ما بر اساس نظام معرفتی درست شکل میگیرد. وی بیان کرد: بر اساس کنش رفتاری ما در عرصه فردی و اجتماعی از امور کاملاً خصوصی تا امور کاملاً عمومی حاکمیتیمان در سطح فقه فردی و فقه اجتماعی تنظیم میشود. وی افزود: ما به صورت معرفتی مسلمان زندگی میکنیم اما در رفتار با این نظام معرفتی همراه نیستیم دلیل آن این است که سلسله طولی رابطه عقل، قلب و رفتار با هم تنظیم نیست. لذا ما در مناسک دینی شرکت میکنیم، ولی متناسب با معارف دینی زندگی نمیکنیم. یعنی این نظام تفکر گرا نیست، علم باید در این پارادایم شکل گیرد و اگر علم در این پارادایم شکل گیرد تولیدات علمی به تولیداتی که بر اساس مبانی تفکری شما تبدیل میشود. وی تصریح کرد: علوم انسانی باردار از مجموعه پیشفرضها، انگارهها، تفکرات، گرایشات انسان و مجموعه پیشفرضهایی که در زندگی انسان به وجود میآورد، است و بر اساس این سهگانه علوم انسانی نمیتواند به وجود بیاید اما بر اساس پیشفرضها انگارههای پیشینی انسان تنظیم نشود. وی اظهار کرد: اگر قبول کنیم که علوم انسانی وجه سوبژکتیو پیدا کرده و بر مبنای انگارههای و پیشفرضها و نظام نیازهای انسان و نیاز فهم انسان شکل میگیرد و انسان عامل اصلی تحول علم است و انسان کل پیشفرضها را تعیین میکند و ...پس یک عده نباید ناراحت شوند بگویند چرا شما از چنین علمی حرف میزنید. وی گفت: ما از نقش خداوند در عالم، طبیعت و تحولات عالم غافل نیستیم، اما در این نظام نقشی هم برای انسان وجود دارد که عالم را مدیریت میکند چرا که خداند یک سقف و کفی از حد جبر و اختیار در انسان قرار داده و گفته است در این دایره میتوانی اراده خود را جاری کنی و از آن سقف بالاتر نمیتوانی بیایی. در این چهل سال بعد از انقلاب در علوم درجه دو باقی ماندیم عضو هیئتعلمی دانشگاه باقرالعلوم؛ در بخش دوم سخنانش گفت: ما در این چهل سال بعد از انقلاب در علوم درجه دو باقی ماندیم. در این چهل سال کارهای خوبی در سیاستگذاریها و تغییرات شده اما بیشتر ما در علوم درجه دو باقی ماندیم. ما از کل نقد غرب، نقد معرفتشناختی، یک نقد انسانشناختی و یک نقد هستی شناختی میکنیم و تمام. وقتی میگوییم خدا در عالم حاکم است غرب قبول ندارد اما ما دستاوردهایش را چطور نقد کنیم؟ به گزارش شبکه معالم مسعود معینی پور در نشست آموزش تفکر و پژوهش محور که با موضوع مسئله محوری در آموزش و پژوهش، ویژه اساتید و طلاب خواهر برگزار شد؛ بیان کرد: ما در وضعیتی در نظام آموزش پژوهش خودمان قرار داریم که در علوم درجه دو و مطالعات درجه دو علم باقی ماندیم. وی افزود: سؤال این است چرا علوم انسانی شکل نمیگیرد و در علوم انسانی تأخیر شده است؟ آیا نسلهای انقلابی ما برای شکلدهی به آن نظام تمدنی که قرار است مسائل جامعه جدید ایران پسا انقلابی را حل کند، به سمت شکلدهی به این نسل هم رفته است؟ الآن قریب به صدسال از بحث اسلام سازی معارف و اسلام سازی علوم انسانی در جهان اسلام میگذرد که از عراق و مالزی شروع شد و قریب به ۴۰ سال است که در ایران شکل گرفته است، در این صدسال آیا ما در تمام ابعاد روند شکلدهی که بتواند مسائل نظام اجتماعی را حل کند و رقابت تمدنی بکند، را طی کردیم؟ وی اظهار کرد: در این چهل سال کارهای خوبی در سیاستگذاریها و تغییرات شده اما بیشتر ما در علوم درجه دو باقی ماندیم. ما از کل نقد غرب، نقد معرفتشناختی، یک نقد انسانشناختی و یک نقد هستی شناختی میکنیم و تمام. وقتی میگوییم خدا در عالم حاکم است غرب قبول ندارد اما ما دستاوردهایش را چطور نقد کنیم؟ این نظام برساخته که سیطره بر عالم دارد آن را چطور میخواهید نقد کنید؟ نقد آن فقط به پاسخگویی مسئله محور بر اساس مبانی خودمان است. یا حداقل ما در این فرایند با نگاه مسئله مدار تربیت شویم وزندگی کنیم. معینی پور اظهار کرد: وضعیت ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مدل ایران از بی مسألگی در این حوزه رنج میبرد و در زمین تمدن رقیب جمهوری اسلامی پیش میرویم. نظام مسائل اقتصاد ایران مبانی شکل گرفتنش از تفکر جدید آمده است. اینطور نیست وقتی از نظام اقتصادی ایران حرف میزنم هیچ کاری انجام نشده باشد بلکه از کاستیها میگویم. وی عنوان کرد: وقتی از نظام اقتصادی ایران حرف میزنیم بستر شکل گرفتن نظام اقتصادی ایران، نظام مسائل، چارچوبها و مبانی آن از کجا آمده است؟ آیا ما یک مزرعه نمونهای بر اساس نظریه اقتصادی خودمان تولید کردیم؟ یکی از دلایل اصلی چالش اصلی بین نظام ولایتفقیه و دولتهای جاری که در ادوار مختلف جمهوری اسلامی، آن تغییر پارادایم و تفاوت پارادایم بین پارادایم نظام ولایتفقیه و پارادایم دولت حاکم است، پاداریم فکری با مبنای فکری فرق دارد یعنی مانند این است که در دو آبادی زندگی میکنند یکی به شرق و دیگری به غرب میرود. وی افزود: به همین دلیل اتفاقاتی که در بستر اجتماعی در نظام داخلی و نظام جهانی میافتد، دولتهای ما در بسیاری از اوقات یک نظر دارند و مجموعه رهبری و نهاد ولایتفقیه یک نظر دیگر دارد. چون پارادایم معرفتی این دو با هم فرق دارد. اساساً اقتضای قرار گرفتن در یک نظام معرفتی خاص و پیروی کردن از یک مدل خاص دولت، امنیت، آزادی، اقتصاد، عدالت اقتضایش این تفاوت پارادایمیک هست. عضو هیئتعلمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: بنابراین نظام جمهوری اسلامی ایران از یک بی مسئلگی مفرطی رنج میبرد، بی مسئلگی یعنی وقتی غرب در یک فرایندی به برتری بر سیطره طبیعت دست پیدا کرده است و تغییراتی را از حین تفکر در عالم به وجود بیاورد، اولین کاری که کرد نظام مسائل و نظام فکری انسان زمان خودش را عوض کرد. وی گفت: وقتی انقلاب اسلامی شکل گرفت امام مهمترین عنصری که در تحول انقلاب اسلامی در جامعه ایران جاری کردند این بود که نظام تفکر حاکم، مدل حکومتی موجود و نظام ساختاری موجود نظامی نبود که بتواند ما را به سمت تحقق ایدههای ناب اسلامی پیش ببرد. امام حدود ۲۵ سال نسلی را تربیت کردند که این نسل بین مردم بروند و در نهایت نظام فکری مردم به سمتی گرایش پیدا کند که تحقق اسلام ناب برای مردم اولویت ذهنی شود و به وسیله این اولین انقلاب در تاریخ انقلابهای عالم که کمترین خشونت و بیشترین همراهی توده و مردم را دارد شکل گیرد. چون امام نظام مسئله وار فکری آدمهای جامعهاش را با مجموعه تراکم تاریخی، دینداری، مذهب و ... نظام فکری و مسئلهای را عوض کرد. وی گفت: لذا امام راحل(ره) فرمودند: این حکومت نمیتواند اسلام ناب را در ابعاد مختلفش تحقق بدهد بیایید حکومت را عوض کنید یک حکومتی درست کنید که تحقق اسلام ناب در بسترش به وجود بیاید. حالا بر اساس اینکه این انقلاب شکل گرفت نظام فکری انسان پساانقلابی باید تغییر میکرد، نهادهای پسا انقلابی باید تغییر و ساختارهای پسا انقلابی، نظامهای برنامهریزی پسا انقلابی تغییر میکرد و به وسیله این نظام معرفتشناختی، تئوری پردازی و نظریهپردازی پسا انقلابی باید به وجود میآمد. آنگاه میتوان گفت یک ساختار سیاسی بر خواسته از نظام انقلاب اسلامی شکل گرفته است. بعد میتوانستیم ادعا کنیم که ما مقدمات حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی که آقا میفرمایند طی کردیم. جامعه سازی و دولت سازی نکردیم وی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: ما جامعه سازی و دولت سازی نکردیم؛ گفت: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی پنج گامی است که آقا برای تغییر و تحول بیان میکنند. امام(ره) بر اساس نظام تفکر خودش این نظام رهبری، تفکر رهبری و نظریه رهبری را جاری و ساری کرد. اولاً امام انسان آماده برای تحول انقلابی را ساخته بود، کار دوم امام نظام قانونی را تغییر داد، کار سوم امام این بود از همان روزهای اول انقلاب نهادهای انقلابی برای تغییر چارچوب، مبانی، قوانین و برنامهها تشکیل داد و کار چهارم امام برای مجموعه اهداف خودش نهادهای جدید ساخت. وی افزود: اما ما از یک جایی به بعد چون نتوانستیم بر اساس نظریه رهبری نظام مسائل اجتماعی و نیازهای مردم را خوب بشناسیم، تغییر دهیم و به سمت تفکر اسلامی سوق و نگه داریم و نتوانستیم نظریه دولت برآمده از نظریه رهبری را به وجود آوریم، در چنبره ساختار برآمده از تفکر مدرن افتادیم و این شد که الآن میبینیم. وی اظهار کرد: بیشتر از آن کاری که دولت بخواهد در این فضا انجام دهد همه این بار را امام و آقا کشیدند امام نهادسازی، قانون سازی، برنامهریزی و آدم تربیت کرد و هشت سال جنگ را پیش برد و آقا بحث تهاجم فرهنگی، بحث تغییر و تحول علوم انسانی، پیشرفت، سبک زندگی را مطرح کرد و اینها مجموعه نظام مسائل زمینمانده پسا انقلابی است که یک متفکر دارای آموزشهای اسلامی و انسانی که میخواهد پژوهش مسئله محور تفکر مدار بکند باید اینها را درست بشناسد. وی بیان کرد: اینکه بگویم حوزه وزارت علوم، دولت و.. مقصر است دردی از ما دوا نمیکند اما همینکه متوجه میشویم نظام مسائل موجود مردم را نه تنها ما تعیین نمیکنیم، بلکه ما درکی از نظام مسائل موجود مردم هم نداریم. ما باید خودمان به این درک نزدیک کنیم تا بتوانیم تغییر ایجاد کنیم.