بهران رادان شبیه گرگ وال استریت شد
در مورد فیلم بحثهای زیادی وجود دارد، اما تم سوداگری اقتصادی، در این قواره در سینمای مطرح میشود و از این حیث ایده بکری را در سینمای ایران مطرح میکند که نسبت به کلیشههای رایج فیلم متفاوتتری است.
فیلم ایده اصلی آزیتا موگویی، محتوای متفاوتی با سایر آثار جشنواره دارد و از مضامین مشترک و تکرار شده در سینمای ایران فاصله دارد. «ایده اصلی» به فیلم آمریکایی دهه نود با تم شیادی شباهت دارد و فیلمهای نظیر قسمت وال استریت (الیور استون) ۱۹۸۷، معاملهگر سرکش (جیمز دردن) ۱۹۹۹، پول دیگر مردم محصول ۱۹۹۱، بربرها پشت دروازه (گلن جردن) ۱۹۹۳ را در ذهن متبادر میکند.
روایت فیلم صاحب یک پیمانکار با ایدههای تازه، نام سعید (بهرام رادان) است که میخواهد در یک مناقصه بزرگ در هندورابی پیروز شود و همسر سابقش رویا (مریلا زارعی) رقیب سرسخت و جدی اوست.
سعید مشاوری به نام لاله (هانیه توسلی) دارد که به او مشاوره میدهد و به صورت مستقیم اشاره میشود که رابطهای میان سعید و لاله وجود دارد.
رویا شرکت سابق سعید را در ماجرای طلاقشان تصاحب کرده است و میخواهد، سعید را در این مناقصه شکست بدهد. در نتیجه برای سعید توطئه میکند تا پولش را در یک پروژه شکست خورده در قبرس سرمایهگذاری کند و اغلب همراهانی سعید که او را برای تصاحب برند فعالیت در پروژههای اتحادیههای اروپا همراهی میکنند، از افراد وابسته به رویا هستند. نیما (پژمان جمشیدی) و لاله در این توطئه برای رویا کار میکنند و قصد دارند که اعتبار و اموال سعید را در راه پیروز شدن در مناقصه مخدوش کنند.
یکی از اشکلات اساسی در چرخه اقتصاد کشورمان این است که سرمایهگذاری واقعی وجود ندارد و سوداگری جای سرمایه گزاری را گرفته است. در تمامی نظریههای رشد اقتصادی یا افزایش سطح تولید، سرمایهگذاری یک فاکتور بسیار مهم است که دراغلب فرایندهایی که به مناقصه مرتبط است، بدل به سوداگری میشود.
سوداگری مفهومی است که در اقتصاد کشور جایگزین سرمایهگذاری شده است. فیلم از حیث اثری است که مورد توجه قرار میگیرد. سعید در فیلم «ایده اصلی» در گرفتن پروژه ساخت و ساز، نقش یک سرمایهگذار را ندارد و او یک سوداگر اقتصادی محسوب میشود. سوداگری که در مفهوم بنیادی، به معنای بازرگانی، تجارت، دادوستد یا در فرم عامپسند آن معاملهگری نیست. در ایده اصلی ما شاهد بازی افراد سرمایهگذاری هستیم که عطش غصب پروژههای زیرساختی کشور دارند که متاسفانه از این سوداگران اقتصادی، نظیر سعید در فیلم کم هم نداریم. این سوادگری یا معاملهگری در مناقصه هندورابی تمثیلی از قدرتهای مافیای اقتصادی نظیر سعید است که موازنه اقتصادی را در حوزه ایجاد اشتغال و ساخت زیرساختها برهم میزنند.
در ژرفای روح سوداگرانی نظیر سعید و رویا مقابله با صنعتگری نهفته است. افرادی نظیر آنان یگانه عامل جلوگیری از صنعتی شدن و ورود تکنولوژی به یک کشور هستند.
سعید به شکل عجیبی به جوردن بلفورت گرگ وال استریت (مارتین اسکورسیزی) و گوردون کگوی وال استریت شباهت دارد و در روایتی بومی سمبلی نوین از سوداگران اقتصادی است. افرادی روح ندارند و هکرهایی هستند که سیستم اقتصاد را هک کردهاند و سعی میکنند، تمامی منافع موجود در کشور را با توجه به تواناییهایشان یکجا ببلعند.
ایده اصلی اثر سرگرم کنندهای است و فیلم گیشه محسوب میشود. فیلم قصهای پیچیده و مرموزی دارد و تنیدن چند لایه روایی و ایجاد چندین نقطه عطف و تعلیقی که تا پایان حفظ میشود. فیلمنامه محتوای متفاوتی دارد، اما هیچ فیلمنامهای در سینمای ایران بدون اشکال خلق نمیشود. ایده اصلی از ابتدای فیلم یک باگ اساسی در فیلمنامهاش دارد. سعید در ابتدای فیلم به سراغ رویا میرود و در مقابل دیدگان تماشاگر برای پیروزی در مناقصه هندورابی مواجه کلامی نسبتا سختی با او دارد و مناسباتی که از روابط این دو نفر کارگردان نشان میدهد، مواجه بسیار سختی است.
نشان دادن این مواجه در فیلم وقتی زوایه دید روایت تغییر میکند بازهم نشان داده میشود و کارگردان روی این روابط تاکید دارد. با نمایش چنین صحنهای همراهی پایانی سعید و رویا اصلا قابل باور نیست. آیا این دو پیروزی در مناقصه را در پایان قرار است بایکدیگر تقسیم کنند؟ پایان فیلم روی چنین مسئلهای تاکید ندارد. رابطه سعید و رویا برای مشارکت چگونه است؟ اگر رابطه عاطفی دارند، چرا رویا لاله را وارد مسیر عاطفی سعید میکند؟
باگ دوم که باعث میشود فیلم برای تماشاگر نخبه قابل باور نباشد، منطق سرمایهگذاری سعید در قبرس است. رویا و سعید اگر باهم در این پروژه مشارکت دارند، چرا رویا کاری میکند که سعید نیمی از سرمایه خود را در قبرس از دست بدهد؟ هر چند که این پول به رویا بازمیگردد، اما مشخص است پول هفتگتی صرف این نقشه میشود و رویا با توجه اینکه بهزاد واسطه مناقصه لابیباز است، چرا روی این فرد سرمایهگذاری نمیکند و چرا یک رقیب سرسختتر را وارد بازی برد مناقصه میکند؟ رویا به جای اینکه همه امور را سهلتر کند به شکل غیر عقلانی همه مناسبات و امور را پیچیدهتر میکند و روی دادن این حجم از اتفاقات در عرض سه هفته هم غیرقابل باور است. سعید همانطور که آقازاده سر سخت را بواسطه بهزاد وارد بازی کرد، میتوانست با همان سندی که علیه بهزاد بدست آورد، پیروزی خود را در مناقصه مسجل کند. در مورد فیلم بحثهای زیادی وجود دارد، اما تم سوداگری اقتصادی، در این قواره در سینمای مطرح میشود و از این حیث ایده بکری را در سینمای ایران مطرح میکند که نسبت به کلیشههای رایج فیلم متفاوتتری است.
حداقل تفاوتش با سایر فیلمها این است که موضوعش درباره شبیه سایر آثار جشنواره نیست.