تحلیل صادق زیباکلام از علت مدح خاندان پهلوی در یک‌سال اخیر

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با طرح این پرسش که «چرا برخی احساس می‌کنند پهلوی‌ها احیا شده‌اند؟» و با تأکید بر اینکه «این تجدید کاذب است»، گفت: این اتفاق به دلیل این نیست که نسل جدید مطالعه کرده است بلکه این نسل نسبت به شرایط فعلی سرخورده شده و نگاهی نوستالژیک به گذشته پیدا کرده است وگرنه آیا در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب کسی به پهلوی روحت شاد می‌گفت و اساسا پهلوی‌ها جذابیتی داشتند؟

کد خبر : 919747

خبرگزاری ایسنا: صادق زیباکلام استاد دانشگاه و فعال سیاسی طی سخنانی در نشست ناگفته‌های انقلاب که عصر روز گذشته در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، با بیان اینکه انقلاب برای نسل‌های پس از آن پر از سوال است، گفت: خداوند سه دختر به من داد اولی حزب‌اللهی شد و در دوران دانشجویی مسئول بسیج دانشگاه بود. ولی دختر وسط انقلابی از آب درنیامد و زمانی که دانشجوی مهندسی صنایع بود از من می‌پرسید سال ۵۷ فکر می‌کردید چه‌کار می‌کنید؟ وانمود می‌کردم این سوال را متوجه نشده‌ام، چون آدم نمی‌داند از کجا شروع کند. البته پس از حوادث سال ۸۸ دیگر این سوال را از من نپرسید بلکه پرسش وحشتناک‌تری از من کرد. او پرسید سال ۵۷ فکر هم می‌کردید؟ و دیگر هیچ‌وقت درباره انقلاب حرفی نزد و سؤالی نپرسید.

این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران افزود: هر سال دهه فجر جشن گرفته می‌شود، اما حس می‌کنم نسل‌های پس از انقلاب نسبت به انقلاب اسلامی بیگانه‌تر می‌شوند. شاید باورتان نشود اگر از دانشجویان درس انقلاب اسلامی، بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی نظرسنجی کنند دانشجویان به انقلاب مشروطه علاقه بیشتری نشان می‌دهند و تعجب هم نمی‌کنم، چون در طول ترم بار‌ها در دانشگاه تهران دانشجویان از من می‌پرسند به این چیز‌ها که می‌گویی اعتقاد داری؟ بنابراین این مشکل به وجود آمد، چون ما امانت‌دار و روایتگر خوبی نبودیم.

وی با بیان اینکه ما انقلاب نکردیم که مرگ بر آمریکا بگوییم و انقلاب را صادر کنیم، یادآور شد: امروز سوال اساسی این است که چه شد گفتمان آزادیخواهی پس از انقلاب به حاشیه رفت و جای آن را گفتمان امروز یعنی مرگ بر آمریکا و صدور انقلاب گرفت؟. اگر در پاییز و زمستان ۵۷ به شکلی تصادفی از دو هزار تن درباره شعار‌ها علیه رژیم شاه نظرسنجی می‌شد، فکر می‌کنید چه نتیجه‌ای به دست می‌آمد؟ اگر اسناد و مصاحبه‌ها را کنار هم بگذاریم و علت نارضایتی و مخالفت مردم علیه شاه را بررسی کنیم می‌توانیم به آزادیخواهی و دموکراسی‌خواهی برسیم که در صدر آن مفاهیمی، چون آزادی زندانی سیاسی، «لغو شکنجه و سانسور» و مطبوعات آزاد بود.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران افزود: شما هر قضاوتی که می‌خواهید بکنید، ولی نمی‌توانید رأی ۹۸.۵ درصدی به قانون اساسی جمهوری اسلامی در دوازدهم فروردین ۵۸ را کتمان کنید. با هر تعبیری که از انقلاب دارید، نمی‌توانید از گذشته و این آمار فرار کنید. این رأی همه ملت از چپ، راست، مذهبی و مارکسیست بود.

زیباکلام در ادامه با طرح این پرسش که «چرا برخی احساس می‌کنند پهلوی‌ها احیا شده‌اند؟» و با تأکید بر اینکه «این تجدید کاذب است»، گفت: این اتفاق به دلیل این نیست که نسل جدید مطالعه کرده است بلکه این نسل نسبت به شرایط فعلی سرخورده شده و نگاهی نوستالژیک به گذشته پیدا کرده است. آیا در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، کسی به پهلوی روحت شاد می‌گفت و اساساً پهلوی‌ها جذابیتی داشتند؟ اگر کسی چنین چیزی می‌گفت، پاسخش بغض و کینه مردم بود.

وی اظهار کرد: ما همان‌قدر که درباره خود انقلاب و اهداف و چرایی پیروزی انقلاب به خطا رفته‌ایم و عقاید خود را جای واقعیت تاریخ جا زده‌ایم، به پهلوی‌ها نپرداخته‌ایم. به همان شکلی که درباره انقلاب افسانه‌سرایی و خیال‌بافی کردیم درباره طرف مقابل هم به بیراهه رفته‌ایم.

زیباکلام با تأکید بر اینکه «انقلاب به دلیل ضعف و ناکارآمدی رژیم شاه بود»، افزود: نظام پهلوی در سال‌های آخر عمر خود به گونه‌ای وحشتناک با واقعیت موجود جامعه فاصله گرفته بود. شاه تصور می‌کرد مخالفی ندارد. او حتی در مصاحبه با فالاچی در پاسخ به پرسشی درباره تعداد زندانیان سیاسی و شمار کشته‌شدگان زیر شکنجه برافروخته می‌شود و می‌گوید مخالفان را کنار بگذار و بگو کدام کار من غلط بوده است. شاه واقعاً معتقد بود که هیچ‌کدام از کارهایش اشتباه نیست. او تصور می‌کرد درست‌ترین سیاست‌ها را انجام می‌دهد. او در مصاحبه با یک خبرنگار هندی، علت زنده ماندن خود را بر دوش کشیدن رسالتی خاص بیان می‌کند.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران یادآور شد: داریوش فروهر برایم تعریف می‌کرد روزی که قرار شد از میان بازرگان، سنجابی، بختیار و غلامحسین صدیقی، دولت تشکیل شود، به پای غلامحسین صدیقی افتادم و از او خواستم به عنوان وزیر کشور مصدق، حیثیت او را بر باد ندهد. صدیقی پاسخ داد، مملکت دارد از بین می‌رود و سپس به ملاقات شاه رفت. شاه در حالی که قدم می‌زد و به بیرون نگاه می‌کرد به صدیقی می‌گوید داستان خمینی چیست که این‌ها در مملکت راه انداخته‌اند؟ پاسخ صدیقی نشان می‌دهد چرا مصدق او را وزیر کشور کرد. صدیقی به شاه می‌گوید، داستان خمینی نیست بلکه داستان پدر و پسر است. کسی به پدر جرأت نمی‌کرد دروغ بگوید و فردی هم به پسر جرأت نداشت حقیقت را بگوید. شما ۲۵ سال در این کاخ نشستید و هر چیزی که خواستند، گفتند و قبول کردید.

وی افزود: هر نظریه‌پردازی که خواستید بکنید؛ ولی این نگاه شاه بود او ته دلش تصور می‌کرد انگلیس و آمریکا علیه او دست به اقداماتی زده‌اند و مبارزه را انکار می‌کرد. این پازل‌ها را وقتی کنار هم می‌چینید نیاز نیست به تئوری توطئه متوسل شوید فضایی که به وجود آمده بود نشان می‌داد شخص اول مملکت به دور از واقعیت بود. او باور نمی‌کرد در ایران مخالفی داشته باشد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: