رابطه معکوس افزایش درآمد سرانه با امید به زندگی
هرچند عموما با افزایش درآمد سرانه، امید به زندگی افزایش مییابد اما بررسی های صورت گرفته نشان میدهد که در سطوح درآمد بسیار بالا، امید به زندگی با افزایش درآمد سرانه رابطه عکس پیدا میکند.
درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی یک کشور را بر مجموع جمعیت آن کشور تقسیم می کند. به گفته بسیاری از اقتصاددانان این معیار جزو بهترین معیارها برای سنجش استاندارهای زندگی در یک کشور است. به عبارت دیگر این معیار به شما می گوید که یک کشور چه میزان در ایجاد رفاه برای هر یک از شهروندان خود موفق بوده است.
همچنین برای مقایسه درآمد سرانه کشورها معیار برابری قدرت خرید در این شاخص نیز لحاظ شده است. اقتصاددانان برای اینکه بتوانند همه اقتصادها را بر اساس واحد یکسانی بسنجند، علاوه بر اینکه ارزش همه آن ها را به دلار تبدیل می کنند، بر اساس قدرت خرید مختلف دلار در کشورهای مختلف، میزان درآمد کشورها را نیز تعدیل می کنند و از آن به عنوان "برابری قدرت خرید" (Purchasing Power Parity) نام میبرند.
جهت مشخص شدن اهمیت این معیار کافی است به میزان درآمد سرانه کشور ایران، یکبار بدون در نظر گرفتن این معیار و یکبار با در نظر گرفتن این معیار توجه شود. طبق گزارش بانک جهانی در سال 2017 درآمد سرانه کشور ایران بدون در نظر گرفتن معیار برابری قدرت خرید 5415 دلار در سال برای هر فرد ایرانی محاسبه شده است که ایران را در جایگاه 93 از بین 184 کشور قرار داده است. از طرف دیگر، بر اساس همین گزارش و با لحاظ کردن معیار برابری قدرت خرید در شاخص درآمد سرانه، جایگاه ایران به جایگاه 61 ام و میزان 20950 دلار در سال برای هر فرد ایرانی ارتقاء پیدا میکند. همچنین کشورهای قطر با 128378، ماکائو با 115123 و لوکزامبورگ با 103662 دلار درآمد سرانه جایگاه های اول تا سوم را دارا میباشند.
برای تعمیم درست نتیجه ارتباط بین درآمد سرانه و امید به زندگی به عموم کشورهای جهان، از شاخص GCI استفاده گردیده است. این شاخص که در گزارش رقابت پذیری جهانی از آن استفاده شده است، مشتمل بر ۱۲ رکن است که بر میزان رقابت پذیری کشورها موثرند و هر یک جنبه متفاوتی از رقابت پذیری را اندازه می گیرند. ارکان در سه گروه دسته بندی شده اند و هر گروه برای یک مرحله خاص از توسعه ضروری است. نمودار شماره 1 گروه بندی ارکان را با توجه به مرحله توسعه نشان می دهد.
ارکان ۱۲ گانه شاخص رقابت پذیری جهانی در نمودار بالا قابل مشاهده است. همچنین بایستی این نکته افزوده شود که هر رکن (pillar) در برگیرنده زیر شاخص هایی است که ارکان بر اساس آن اندازه گیری و رتبه بندی می شوند. به طور مثل رکن اول این شاخص که نهادها میباشد شامل زیرشاخص هایی مانند: حقوق مالکیت دارایی ها، شفافیت در سیاستگذاری دولت، حقوق مالکیت فکری، هزینه های تروریسم بر کسب و کارها، فساد اداری و اختلاس، هزینه های خشونت و خلافکاری برای کسب و کار، اعتماد عمومی به سیاستمداران، جرایم سازمان یافته (مانند اخاذی و باجگیری به شیوه ی مافیایی)، رشوه خواری، قابلیت اعتماد به خدمات پلیس، استقلال قوه قضائیه و ... میشود که مجموعه این زیرشاخص ها یک رکن را میسازد.
همچنین اگرچه نتایج ارکان 12 گانه بطور مجزا گزارش میشود اما باید در نظر داشت که آنها مستقل نیستند و یکدیگر را تقویت کرده، و غالبا ضعف یک رکن تاثیر منفی در دیگر رکن ها ایجاد می کند.
ارکان رقابت برای تمام کشورها یکسان می باشد، اما آشکار است که اثرات این عوامل بر کشورهای مختلف متفاوت بوده و بنا به سطح توسعه کشورها روش های متفاوتی برای ارتقای رقابت وجود دارد.
5 سطحی که گزارش رقابت جهانی کشورها را بر اساس آن طبقه بندی میکند شامل 3 سطح نهاده محور، کارایی محور و خلاقیت محور و 2 سطحِ در حال گذار از سطح اول به دوم و از سطح دوم به سوم میباشد. در کشورهای جهان دستمزدها ضمن حرکت در مسیر توسعه افزایش می یابند و به منظور حفظ این درآمد بالاتر، بهره وری می بایست بهبود یابد. گزارش رقابت پذیری با معرفی ارکان دوازده گانه رقابت و ارتباط این ارکان با سطوح توسعه، کشورهای جهان را در یکی از سطوح توسعه یا مراحل گذار از سطح یک به 2 یا از سطح 2 به 3 قرار داده است. کشور ایران در بین این سطوح در سطح دوم توسعه یعنی سطح کارآیی محور قرار دارد. در این مرحله بهره وری اقتصادی و دستمزدها با بالا رفتن درجه توسعه یافتگی، افزایش می یابند.
به عبارت دیگر با افزایش کارایی تولید، کیفیت تولیدات و دستمزدها افزایش می یابند، اما قیمت ها نمی توانند زیاد شوند. در این مرحله، رقابت از طریق آموزش و تربیت در سطوح عالی (رکن5)، کارایی بازار کالا (رکن 6)، عملکرد خوب بازار کار (رکن7)، بازارهای مالی توسعه یافته (رکن8)، توانایی بهره برداری از مزایای فناوری های موجود (رکن9) و یک بازار بزرگ داخلی یا خارجی (رکن10) افزایش خواهد یافت.
برای بررسی رابطه بین درآمد سرانه و امید به زندگی تعداد بسیار زیادی مکعب دادهای (Data Cube[1]) وجود دارد. نام کشور، دسته بندی کشور بر اساس سطوح توسعه (Stage) ، مقدار درآمد سرانه به روش PPP، مقدار امید به زندگی Life Expectancy و عدد سال (Year) وجههای هر مکعب دادهای هستند. به عبارت دیگر به ازای هر کشور در هر دسته در یک سال مشخص یک مقدار درآمد سرانه و Life Expectancy وجود دارد.
همچنین برای بیان این ارتباط از دو نوع تحلیل استفاده شده است:
*الف- تحلیل عمودی
در این نوع تحلیل، دادههای هر کشور را به ترتیب سال مرتب کرده و میزان تاثیر درآمد سرانه بر امید به زندگی سنجیده میشود. در ادامه با مقایسه میزان این تاثیر در کشورهای هر دسته رابطه دستهبندی کشورها و میزان تاثیرپذیری امید به زندگی از درآمد سرانه اندازه گیری میشود.
اما نکته حائز اهمیت در این نوع تحلیل حجم عظیم دادههای مقایسهای و وقتگیر بودن این امر است، لذا از هر دسته (Stage) از کشورها؛ 3 کشور که در گزارش بانک جهانی هم دادههای کاملتری داشتهاند و هم در شاخصهایی چون ضریب جینی مشابه هم بودهاند انتخاب شده است. در مرحله بعد از بین 3 کشور انتخاب شده، یک کشور به عنوان نماینده دسته انتخاب شده است. در تمام دستهها به همین ترتیب عمل و این کشورها به عنوان نماینده های 5 سطح انتخاب میشوند: هند، هندوراس، برزیل ، مالزی و ژاپن.
سپس به بررسی وابستگی درآمد سرانه این کشورها و امید به زندگی پرداخته و نتایج اینگونه شد که: در تمام کشورها، فارق از دستهبندیها بین مقدار درآمد سرانه و امید به زندگی رابطهی بسیار نزدیک وجود دارد. یعنی با افزایش درآمد سرانه به طور کلی امید به زندگی افزایش مییابد و بالعکس. افزایش امید به زندگی معلول و نتیجه افزایش درآمد سرانه و ثروت ملی بوده است. در واقع، درآمد سرانه (که به نوعی بیانگر ثروت یک کشور نیز هست) بدون در نظر گرفتن شاخصهای عدالت در تسهیم درآمد (مانند ضریب جینی) نیز بر روی شاخصهای کیفیت زندگی (مانند مورد مطالعه ما : شاخص امید به زندگی) اثر گذار است؛ در هر کدام از سطوح کشورها.
*ب-تحلیل افقی
در این روش برای تحلیل تاثیر درآمد سرانه بر امید به زندگی یک سال شاخص را در نظر گرفته و با اندازهگیری درآمد سرانه و امید به زندگی در کشورهای مختلف، میزان تاثیر درآمد سرانه بر امید به زندگی مورد بررسی قرار گرفته است.
با بررسی نمودار فوق میتوان نتیجه گرفت که در سالهای مختلف نمودار درآمد سرانه - امید به زندگی روندی مشابه را طی میکند و همانطور که مشاهده میشود در سطوح پایین درآمد سرانه، امید به زندگی به شدت وابستگی نشان میدهد و در سطوح بالاتر شدت این وابستگی کمتر میشود. این نتیجهگیری ما را به یاد هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو میاندازد که با رفع نیازهای اولیه زندگی مراتب دیگری از نیازها هستند که سر باز میکنند و این تنها نیازهای مالی نیستند که عامل افزایش امید به زندگی هستند. بنابراین میتوان نتیجه دوم در تحلیل افقی را اینگونه در نظر گرفت که افزایش درآمد سرانه تا حدی میتواند به افزایش امید به زندگی بیانجامد اما در سطوح بالاتر درآمد سرانه تاثیر اولیه خود را رفته رفته از دست میدهد.
همانطور که در نمودارهای بالا مشاهده میشود در سطوح درآمد بسیار بالا، امید به زندگی با افزایش درآمد سرانه رابطه عکس پیدا میکند. به عبارت دیگر، از حدی به بعد با افزایش درآمد سرانه میزان امید به زندگی کاهش مییابد. این امر میتواند عوامل مختلفی داشته باشد که خود موضوع یک تحقیق جداگانه است و جای بررسی و تحلیل دارد، اما اینگونه می توان برداشت کرد که از یک حدی به بعد دیگر افزایش درآمد سرانه باعث افزایش امید به زندگی نمیشود و احتمالا عوامل دیگری مانند نیاز به توجه، احترام، فرصت های خودشکوفایی، عزت نفس، حس کمال طلبی و ... در شکل دهی امید به زندگی موثرتر واقع میشوند.