ماجرای قتل میهمان ناشناس در خانه زن صیغهای
مرد میانسال که متهم است یک مرد غریبه را از بالکن خانه زن صیغه ایاش به پایین پرت کرده، صبح دیروز برای دومین بار در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد، اما باز هم اتهام قتل را نپذیرفت.
روزنامه ایران: ۱۸ بهمن ۹۴ جسد مرد جوانی به نام -جواد - مقابل یک ساختمان مسکونی در خیابان دماوند پیدا شد. بررسیهای مقدماتی نشان میداد وی از بالکن یکی از طبقات ساختمان به پایین افتاده و کشته شده است. با این فرضیه تحقیقات میدانی آغاز شد و مأموران دریافتند این مرد ساعاتی پیش از مرگ وارد آپارتمان زن جوانی از اهالی ساختمان شده و با سر رسیدن همسر موقت این زن به بالکن طبقه پنجم دویده و به پایین افتاده است.
به این ترتیب زن جوان بازداشت شد و به کارآگاهان گفت: مقتول از چند وقت قبل مزاحمم شده و پیشنهاد دوستی میداد. من به او گفته بودم شوهر و دو بچه دارم، اما او باز هم شماره تماسش را به من داد. آن شب برای خرید از خانه بیرون رفتم. او که در تعقیبم بود با اصرار وارد خانهام شد. در همین لحظه شوهرم مهرداد هم به خانه آمد و مرد جوان با دیدن او بسرعت به بالکن دوید و به پایین پرت شد.
اما اظهارات این زن کارآگاهان را قانع نکرد و پرونده او و همسرش برای رسیدگی به اتهام قتل به شعبه دهم دادگاه کیفری ۲ استان تهران ارسال شد. قضات نیز پس از شنیدن اظهارات آنها رأی به تبرئه شان از اتهام قتل دادند، اما زن به جرم رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد.
این حکم با اعتراض خانواده جوان مقتول به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان حکم را نقض کردند و صبح دیروز بار دیگر این پرونده روی میز قضات قرار گرفت. از آنجا که زن متهم مدتی پیش از محاکمه در زندان فوت کرده بود، شوهر ۴۴ سالهاش از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور قاضی حق شناس مستشار دادگاه انتقال یافت.
در آغاز جلسه وکیل خانواده مقتول در حضور همسر او به طرح شکایت پرداخت. سپس متهم در جایگاه ایستاد و به سؤالات قاضی پاسخ داد: آیا سابقه کیفری داری؟ بله قبل از این ماجرا به خاطر تخلف رانندگی به چهار ماه حبس وپرداخت دیه محکوم شده بودم.
براساس کیفرخواست صادر شده متهم به قتل عمد هستی آیا اتهامت را قبول داری؟ خیر، قبول ندارم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ ساعت دوازده ونیم بود که به خانه همسر موقتم رفتم. دو بار در زدم، اما کسی در را باز نکرد. کلید را انداختم، اما در باز نشد. چند بار به تلفن همراه و خانهاش زنگ زدم تا اینکه او با تأخیر در را باز کرد. در حالیکه چهرهاش خواب آلود بود. او مدعی بود قرص خواب خورده و متوجه صدای زنگ در نشده است. چند وقت بود آن زن را میشناختی؟ او را دو سال پیش صیغه ۹۹ ساله کرده بودم. متاهلی؟ بله دو فرزند هم دارم. وقتی وارد آپارتمان شدی چه اتفاقی افتاد؟ رفتم داخل آپارتمان و در پذیرایی نشستم که همسرم اظهار بیحوصلگی کرد و خواست با هم بیرون برویم. حدود نیم ساعت بعد به خانه برگشتیم که صاحبخانه درحالی که در پایین ساختمان با شلنگ آب خون اطراف جسد را میشست گفت: این مرد از بالکن به پایین پرت شده شاید از خانه شما به پایین افتاده است. همسرم با شنیدن این حرف از من خواست آنجا نمانیم. در بین راه نیز ازمن خواست که به خانهاش نروم. گفت: میخواهد تنها باشد و استراحت کند. من ناراحت شدم و با او خداحافظی کردم. زیر پل تجریش بودم که همسرم زنگ زد وماجرا را توضیح داد وبعد پلیس آگاهی من را تلفنی احضار کرد و فهمیدم مرد جوانی از بالکن آپارتمان به پایین افتاده و کشته شده است. اگر تو وارد خانه میشدی ومرد غریبه را میدیدی چه واکنشی داشتی؟ من تعصب خاصی به همسرم نداشتم، اما با او برخورد میکردم. من اتهام قتل را قبول ندارم و بیگناه هستم. سپس قاضی دادگاه از همسر مقتول پرسید با توجه به اینکه ۱۸ سال با مقتول زندگی کرده اید، همسرتان چطور آدمی بود؟ من همسرم را میشناختم او انسان شریف و آبروداری بود و هرگز به او لحظهای شک نکردهام و اصلاً باورم نمیشود که درگیر چنین ماجرایی شده است. آیا زن متهم را میشناختید؟ نه هرگز او را ندیده بودم. با این اظهارات قضات وارد شور شدند تا حکم پرونده را صادر کنند.