خاطره عجیب دختر هاشمی از خوابی که دید!
حتی به من گفت که بابا تو چکار کردی که بیرونت کردند؟ گفتم بیرونم کردند، من کاری نمیتوانم بکنم. گفت: برو هر کاری میتوانی بکن به دانشگاه آزاد برگرد. من از خواب بیدار شدم و صبح هم در جلسه سمینارمان تعریف کردم. ظهر فهمیدیم که یک چنین اتفاقی در آنجا افتاده. حتی شب اول عین یک زنده خوابشان را دیدم که اینجا ایستاده بودند.
سرویس سیاسی فردا: فاطمه هاشمی در بخشی از گفتگوی خود با اعتمادآنلاین درباره حادثه دانشگاه آزاد میگوید: شب همین حادثه دانشگاه آزاد پدرم به خوابم آمد. در جلسه سمینار تعریف میکردم که شب خواب پدرم را دیدم که خیلی ناراحت بود و بلوز سفید با یک پلیور سرمهای را که همیشه میپوشید، پوشیده بود. من و بابام روی نیمکت کنار هم نشسته بودیم. گفت: بابا! اعتبار دانشگاه آزاد را دارند از بین میبرند. یعنی با یک عمق ناراحتی و با قیافه غمگین. حتی به من گفت که بابا تو چکار کردی که بیرونت کردند؟ گفتم بیرونم کردند، من کاری نمیتوانم بکنم. گفت: برو هر کاری میتوانی بکن به دانشگاه آزاد برگرد. من از خواب بیدار شدم و صبح هم در جلسه سمینارمان تعریف کردم. ظهر فهمیدیم که یک چنین اتفاقی در آنجا افتاده. حتی شب اول عین یک زنده خوابشان را دیدم که اینجا ایستاده بودند.