روایتی از رنج بیمار و پرستار در اورژانس
برای کسی که روی تخت بیمارستانی خوابیده، پزشکی سراغش نمیآید، در حال افقی باید دور و برش را تحلیل کند، اورژانس آزاردهنده است؛ جایی پر از کادر پزشکی گرفتار، تختهایی که وارد میشوند و مرگ و زندگی که جریان دارد.
خبرگزاری ایسنا: طی گزارشی درباره روند پذیرش و مراقبت های پزشکی در اورژانس بیمارستان ها نوشت: میگویند آدمهایی که در اورژانس بیمارستانها کار میکنند سرسختترین کادر پزشکی دنیا هستند. همزمان آدمهایی که راهشان به اورژانس میافتد معمولا مستاصل و بسیار نگران هستند. شاید ترکیب این دو ویژگی است که باعث میشود خیلیها اورژانس بیمارستان را جایی «بی در و پیکر» بدانند.
برای کسی که روی تخت بیمارستانی خوابیده، پزشکی سراغش نمیآید، در حال افقی باید دور و برش را تحلیل کند و به سوالهای گاه و بیگاه آدمهای ناشناسی که از راهرو رد میشوند پاسخ دهد، اورژانس بیشتر از حد معمول آزاردهنده است؛ جایی پر از کادر پزشکی گرفتار، آدمهایی که برای معاینهشدن از حداکثر توانشان در داد زدن استفاده میکنند، همراهان بیماران، اغلب با تمرکز ذهنی بسیار کم که هر نوع رسیدگی به بیمارشان را سهلانگارانه میدانند، در کنار تلفنهایی که زنگ میخورد، تختهایی که وارد میشوند و مرگ و زندگی که جریان دارد.
هر چند بیمارستانهایی هستند که هیچ همراهی را به بخش اورژانس راه نمیدهند اما در اورژانس اغلب بیمارستانها این روزها حضور همراه ضروری است. بدون همراه ممکن است آدمی که با آمبولانس به بیمارستان آمده، ساعتها روی تخت در راهرو باقی بماند؛ جایی که هم در دست و پای کادر بیمارستان است و هم محروم از تشخیص پزشکی.
وظیفه همراه در اغلب اورژانسهای بیمارستانها، پرداخت هزینهها، تهیه داروها، منتقلکردن بیمار به بخشهای مختلف برای انجام آزمایش و تصویربرداری و گاهی نظامدادن به تخت بیمار، یادآوری بیمار به کادر پزشکی، توصیف وضعیت بیمار قبل از افتادن روی تخت و اغلب شکایتکردن از کادر پزشکی است. با این حال، کمتر پیش میآید که از همراهان بیماران در بیمارستانها استقبال خوبی شود.
خانم پرستاری در شیفت روز جمعه یک بیمارستانی آموزشی میگوید: «بیشتر از خود بیماران، همراهان هستند که آدم را خسته میکنند. خیلیها اصلا آنقدرها حالشان بد نیست که با آمبولانس به بیمارستان بیایند ولی مردم دوست دارند اورژانس را مثل درمانگاه ببینند. تا کسی حال تهوع دارد یا سردرد دارد یا در مراسمی از حال میرود، فوری به اورژانس زنگ میزنند و بعد هم یک ماشین آدم راه میافتند دنبال بیمار. هر چه میگوییم یک همراه کافی است، فایدهای ندارد. همه هم همیشه طلبکار هستند. انگار تقصیر من است که بلایی سرشان آمده».
بخشی از درگیری پرستاران اورژانس با کادر پزشکی بر سر تعیین وضعیت بیمار و نیازش به درمانهای مختلف است. اغلب پرستاران ترجیح میدهند حال بیماران را بهتر از آن چیزی که پزشکان ارزیابی میکنند، بدانند. خانم پرستار دیگری در شیفت روز سهشنبه یک بیمارستان در تهران میگوید: «هر کسی که از در وارد میشود، دکتر اول از همه برایش یک سرم مینویسد، در حالی که خیلی از اینها حالشان خوب است و میتوانند راه بروند و به جای دیگری مراجعه کنند».
وقتی بیماری با آمبولانس وارد اورژانس میشود، قبل از ورود به بخش اورژانس در واحد تریاژ که مسئول آن یک پرستار کارکشته است، تقسیمبندی میشود. رده اول، بیماران با شرایط بسیار حاد هستند که نیاز به CPR یا احیای قلبی - ریوی دارند. چنین بیمارانی معمولا بدون فوت وقت به واحد CPR فرستاده میشوند. چه همراه با آنها باشد و چه نباشد، به سرعت معاینه میشوند و برای ثابتکردن وضعیتشان اقدامات لازم انجام میشود. بعد از آنها بیمارانی هستند که در طبقه حاد اول قرار میگیرند. اتاقهای «حاد ۱» در اورژانس بیمارستانها معمولا نسبت به بخشهای بعدی، رسیدگی پزشکی سریعتری دریافت میکنند. وضعیت «حاد ۲» سومین طبقه است و بعد از آن دو گروه دیگر بیماران در ردههای ۴ و ۵ قرار میگیرند.
دکتر حسین کرمانپور، رئیس بخش اورژانس بیمارستان سینا میگوید: «معمولا تعلل در رسیدگی به بیماران مربوط به کسانی است که در طبقه سوم به بعد قرار میگیرند؛ افرادی که وضعیتشان به نسبت گروههای دیگری که در اورژانس هستند کمتر بحرانی است. عمده نارضایتیها هم مربوط به همین گروه از بیماران یا خانوادههای آنهاست».
با اینکه بیشتر کادر درمانی بخصوص در بخش اورژانس از حضور همراهان بیمار استقبال نمیکنند، عملا بدون حضور همراه هم همه چیز به هم گره میخورد. دکتر کرمانپور میگوید: «مشکل نیروی انسانی و تجهیزات در بیمارستانها، اظهر من الشمس است و نیازی به تاکید دوباره بر آن نیست. دیگر همه میدانند که استانداردها برای این بخش چقدر است و ما چقدر کمبود داریم. علاوه بر این استانداردهای پذیرش در اورژانسها رعایت نمیشود و خیلیها با مشکلاتی که واقعا اورژانسی نیست به بخش اورژانس مراجعه میکنند و این به باقی مشکلات اضافه میکند».
ورود بیمار به بخش اورژانس بیمارستان از سه راه ممکن است؛ اول، تماسهایی که با ۱۱۵ گرفته میشود و کسانی که توسط آمبولانس به بیمارستان منتقل میشوند. این بیماران چون برخی امدادهای ابتدایی را بسته به موقعیت و نیازشان در آمبولانس دریافت کردهاند، حداقل در پذیرش و تقسیمبندی زحمت کمتری برای کادر اورژانس دارند. عدهای از بیماران توسط مردم به بیمارستان انتقال داده میشوند. گاهی مصدومان تصادف را هم با ماشین شخصی یا تاکسی به بیمارستان میرسانند و این، دریافت کمک از کادر اورژانس را پیچیدهتر میکند، ضمن آنکه بعدا برای بیماران مشکلات بیمهای هم ایجاد میکند. گروه سوم، بیمارانی هستند که معمولا توسط پزشکان ارجاع داده میشوند. افرادی که پزشک برایشان تشخیص فوری داده است و با نسخه مراجعه میکنند تا درمان بیمارستانی که نیاز دارند در حداکثر سرعت به آنها داده شود.
پروتکلهای وزارت بهداشت اجازه نمیدهد که اورژانس بیمارستانها تحت هر شرایطی که باشند، بیماری که به اورژانس مراجعه کرده را رد کنند و این یکی دیگر از مشکلات بیمارستانهاست. دکتر کرمانپور میگوید: «وقتی اورژانس بیمارستانی بسیار شلوغ باشد، ما میتوانیم با مرکز فوریتها تماس بگیریم و بخواهیم که مثلا برای یک ساعت بیماری را با آمبولانس به بیمارستان ارجاع ندهند تا بتوانیم ورودیها را مدیریت کنیم اما این تنها یکی از راههای ورود بیمار به بخش اورژانس است. وقتی در نزدیکی بیمارستان حادثهای رخ داده و مردم خودشان مصدومان را به بیمارستان میرسانند، ما نمیتوانیم با توضیح اینکه تخت خالی نداریم بیماران را نپذیریم!»
«تخت» در اورژانس بیمارستان یک مساله جدی است. کارکنان اورژانس عموما برای پیدا کردن تخت برای بیمارانی که به بیمارستان میآورند باید دقایقی منتظر شوند. همراهانی که بیماران را به بیمارستان میرسانند هم در ابتدای ورود به بیمارستان باید تخت خالی برای بیمارشان پیدا کنند. در نتیجه عجیب نیست که بیماران در اورژانس بیمارستان با این سوال آدمهای تازهوارد روبهرو میشوند: «حالتان خوب است؟ میشود از تخت بیایید پایین؟ میشود کیف من روی این تخت باشد تا بیمارمان را بیاوریم داخل؟»
در مجموع، شکل قضیه این است که تعداد تختها کافی نیست، تعداد بیماران زیاد است، تعداد کارکنان کادر پزشکی کم است و باید کسی همراه بیمار باشد که داروهایش را از داروخانه بگیرد، هزینه عکس و آزمایشهایش را پرداخت کند، بیمار را برای گرفتن عکس و آزمایش این طرف و آن طرف ببرد، همزمان در دست و پای کادر پزشکی نباشد، اگر توضیحی به او داده شد، آن را به دقت و درستی بفهمد و به چیزی اعتراض نکند و درک کند که موقعیت اورژانس بسیار خطیر است. از طرف دیگر، کادر پزشکی برای همه این کارها به همراه بیمار نیاز دارد اما نمیتواند مدام تحمل کند که برای آدمهای بسیار نگران با زبانی نرم و قابل فهم توضیح دهد. آن طور که دکتر کرمانپور تاکید میکند، کمک گرفتن از همراه بیمار برای بیمارستانها به عنوان عادت در آمده است و وقتی کادر عادت دارد که یک نفر همراه بیمار است که رسیدگی به او را کنترل میکند، بیمارانی که همراه ندارند به دلیل همین آداپتهشدن کادر درمانی با حضور همراه در اورژانس، احتمالا کمتر مورد توجه قرار میگیرند.