ماجرای شیرین سوخت بیست درصد و فتنه ۸۸
ذخیره هستهای کشور داشت تمام میشد، نیروگاه تهران که رادیوداروها را تولید میکرد، عملا غیرفعال میشد. دشمنان فکر کردند که این نیاز ملی را گرو بگیرند برای اینکه جمهوری اسلامی را وادار کنند به قبول تحمیلها و تحکمهای خودشان. اما...
خبرگزاری فارس: ذخیره هستهای کشور داشت تمام میشد، نیروگاه تهران که رادیوداروها را تولید میکرد، عملا غیرفعال میشد. دشمنان فکر کردند که این نیاز ملی را گرو بگیرند برای اینکه جمهوری اسلامی را وادار کنند به قبول تحمیلها و تحکمهای خودشان. اما...
۱. یکی از بهترین رفرنسهای تاریخ تحریم ایران کتاب «هنر تحریمها» است. ریچارد نفیو نویسنده این کتاب، مسئول تیم طراحی تحریمها علیه ایران در دروه اوباما بوده است و در این کتاب از پشت پرده تحریمها نکات جالبی را مطرح کرده است. نفیو مینویسد که «اوباما تلاش داشت تا با ایران وارد تعامل بشود. به همین دلیل در بهار ۲۰۰۹ م. (۱۳۸۸ ش) به رهبر ایران نامه نوشت. این حرکت اوباما اهمیت بالایی داشت چرا که عملاً بافتار و فضای روابط ایران و امریکا را در هشت سال بعد ترسیم میکرد. در واقع، در بهار و تابستان ۲۰۰۹ م. کارشناسان تحریم در وزارتخانههای خارجه و انرژی آمریکا داشتند از ایده تحریمهای بیشتر نسبت به ایران فاصله میگرفتند. [تا اینکه]بازهم سیاست در تهران نقش ایفا کرد. تظاهرات خیابانی و اتهامات فراوان در مورد تقلب در انتخابات، مشکلات فراوانی [برای مذاکرهکنندگان ایران]ایجاد کرد. در نوامبر ۲۰۰۹ م. آقای اوباما به سفیر ایران در سازمان ملل و وزیر خارجه و یک وزیر دیگر اجازه داد تا برنامههای تحریم را پیش ببرند... یکی از هدفهای تحریمی پروژه رآکتور پژوهشی تهران بود.»
۲. راکتور تهران چرا مهم بود که هدف تحریم قرار گرفت؟
رهبر انقلاب اسلامی اینگونه روایت میکنند که «ذخیرهٔ [هستهای]کشور داشت تمام میشد، این نیروگاه میخوابید، رادیوداروها که مورد نیاز بود و در اینجا تولید میشد، از دسترس مردم دور میشد... دشمنان ما فکر کردند که از این فرصت استفاده کنند، این نیاز ملی را گرو بگیرند برای اینکه جمهوری اسلامی را وادار کنند به قبول تحمیلها و تحکمهای خودشان.»
درحقیقت درست در آن بحبوحه که کف خیابان لشکرکشی خیابانی شده بود، فتنه ۸۸ مسیر تحریمهای جدید را باز کرده بود و این بار یکی از اهداف تحریمی، خانوادههایی بودند که با درد سرطان داشتند دستوپنجه نرم میکردند. پای یک عده از جوانان به ماجرا باز شد.
۳. اما ماجرا به کجا کشید؟
ایران با وجود درگیری با فتنه تصمیم میگیرد مشکل سوخت بیستدرصد را حل کند. علی اکبر صالحی در کتاب خاطراتش مینویسد «سازماندهی وسیعی با حضور دانشمندان رشتههای مختلف انجام شد. برای اینکه این کار پیش برود باید محاسبات بحرانی انجام میشد… در ایران کسی را نداشتیم. دستمان به هیچ جا نرسید. اگر این بخش انجام نمیشد کل کار متوقف میشد… دکتر شهریاری با آرامشی که همیشه داشت گفت: استاد این محاسبات را من انجام میدهم. این هرگز باورپذیر نبود؛ آدمی که دورهای ندیده و خارج از کشور نرفته این محاسبات را انجام بدهد. شهریاری این کار را انجام داد. تنها و تنها شهریاری. حالا نکته جالب ماجرا همین است که فقط همین یک نفر بود. ما نفر دیگری نداشتیم. این توانی بود که فقط او داشت و کار ما بهشدت وابسته به توان مجید بود. تا اینکه او را به شهادت رساندند. وقتی که ایشان شهید شد من خیلی نگران شدم… شاگردانش آمدند پیش من و گفتند نگران نباشید؛ دکتر شهریاری همان اول کار برای ما کارگاه گذاشته و روند کار را آموزش داده است. آن دانشمند که خوب میدانست توانی دارد که هیچکس دیگر در ایران ندارد، در کمال سخاوت کارگاه آموزشی راه انداخته بود و حدود ۱۵-۱۰ نفر را آموزش داده بود. بچهها گفتند الان ما همهچیز را میدانیم.» ۱۳ ماه بعد از شهادت شهید شهریاری، برخلاف انتظار غربیها، ایران از سوخت بیست درصد خودش رونمایی کرد تا راکتور تهران پناه خانوادههای درگیر سرطان باشد. پناهگاهی که ستونش متبرک به خون چهار دانشمند ایرانی است.