چرا «شب یلدا» با قصه و شعر همراه است؟

اسماعیل آذر می‌گوید: شب یلدا آخر «قوس» و اول «جَدی» است که ایرانی‌ها آن را نحس می‌دانستند؛ شب را قصه می‌گفتند و شعر می‌خواندند تا درازای شب را سهل کنند. بعد‌ها قصه‌ها جای خود را به حافظ‌خوانی خاصه تفأل حافظ و فردوسی‌خوانی دادند.

کد خبر : 904554

خبرگزاری ایسنا: اسماعیل آذر می‌گوید: شب یلدا آخر «قوس» و اول «جَدی» است که ایرانی‌ها آن را نحس می‌دانستند؛ شب را قصه می‌گفتند و شعر می‌خواندند تا درازای شب را سهل کنند. بعد‌ها قصه‌ها جای خود را به حافظ‌خوانی خاصه تفأل حافظ و فردوسی‌خوانی دادند.

این پژوهشگر و مدرس دانشگاه درباره حافظ‌خوانی و شاهنامه‌خوانی در شب یلدا اظهار کرد: بهتر است نخست از دی‌ماه سخن کوتاهی داشته باشیم. دی‌ماه پس از نوروز پربسامدترین جشن‌ها را در خود دارد. ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» و گردیزی قرن چهارم و پنجم در «زین‌الاخبار»، فراوان از دی‌ماه یاد کرده‌اند. در روزگار ابوریحان دی‌ماه را «خورماه یا ماه خورشید» می‌نامیدند. اولین روز دی‌ماه را «خرم‌روز» می‌گفتند. چرا؟ برای این‌که خورشید نسبت به روز‌های پیشین مدت طولانی‌تری در آسمان می‌درخشید؛ به همین دلیل کشاورزان امیدوار می‌شدند که بهار در پیش است. ضرب‌المثلی‌هم داریم که می‌گوید «دی چو بگذشت، به سر عشق بهاری دارد». در «زین‌الاخبار» هم آمده است «اندر این روز، خرم بود» و «این روز را سخت نیکو دارند». از جمله جشن‌هایی که در دی‌ماه برگزار می‌شد یکی جشن «بادروز» بود که در اصفهان رایج بوده و دیگری جشن «شکمبه‌خوران» که ویژه اراکی‌های بود. حدود یک قرن پیش تهرانی‌های قدیم در صبح یلدا هنگام اذان صبح بر بام‌ها می‌رفتند و دعا می‌خواندند.

او درباره واژه یلدا نیز توضیح داد: یلدا واژه‌ای است سریانی که به زبان عربی وارد شده و از آن واژه‌های دیگری هم مأخوز شده است: مانند میلاد، ولد، والده، تولد، مولودی و.. رومیان آن را ناتائلیس می‌نامیدند و اصولا واژه «نوئل» از همین لغت مأخوذ شده است. اولین شب زمستان را یلدا می‌نامیدند. تا ۴۰ روز پس از یلدا را «چله بزرگه» می‌گفتند و از یازدهم بهمن تا آخر این ماه را هم «چله کوچیکه» لقب داده بودند. چهار روز آخر چله بزرگه و چهار روز اول چله کوچیکه را «چارچاری» می‌گفتند. چله کوچیکه به چله بزرگه می‌گوید: اگر من وقت تو را داشتم بچه را در قنداقش از سرما خشک می‌کردم، حیف که پشت من به بهار است. برای سه دهه اسفند هم سه شخصیت درست کرده بودند: اَهَمن، بَهَمَن و سرمای پیرزن، که به ترتیب هرکدام نام یکی از دهه‌های اسفند بود.

آذر درباره علت رسم شدن نام یلدا نیز گفت: به باور عامه مردم روز چهارم دی‌ماه (۲۵ دسامبر) میلاد مهر بود؛ گویی به جای افسانه «مهر» یا به قول هندی‌ها «میترا» (=عهد و پیمان) آن را یک شخصیت حقیقی می‌پنداشتند. در جهان مسیحیان (پس از این‌که «گرائنائوس» امپراطور روم پیروان آئین «مهر» را در سال ۳۸۲ میلادی قتل عام کرد) دوباره جان گرفتند و از عمده کار‌هایی که کردند ۲۵ دسامبر را به تولد مسیح (ع) تخصیص دادند و به همین دلیل است که میلاد خوانده می‌شود.

او افزود: شب یلدا آخر «قوس» و اول «جَدی» است. در حقیقت در این شب، جدی در برج آفتاب تحویل می‌کند. این شب را خیلی نحس می‌داشتند به همین جهت سفره‌ای می‌انداختند به نام «مَیَزد» که انواع تنقلات در آن وجود داشت. شب را قصه می‌گفتند و شعر می‌خواندند تا درازای شب را سهل کنند. بعد‌ها قصه‌ها جای خود را به حافظ‌خوانی خاصه تفأل حافظ و فردوسی‌خوانی دادند؛ بنابراین چنین شبی که نحس وانمود می‌شد و سیاه‌ترین و طولانی‌ترین است در چشم ایرانیان چندان خوش نبوده است. در این شب جنگی میان نور و ظلمت و سیاهی درمی‌گیرد، در پایان وقتی صبح می‌رسد، نور بر سر شب می‌کوبد و آن را فروتر می‌برد و خود طولانی‌تر جلوه می‌کند. این‌که از شب یلدا به بعد ظلمت کمتر می‌شود و نور بیشتر، چنین رویدادی را جشن می‌گرفتند.

این پژوهشگر خاطرنشان کرد: ایرانیان شب یلدا در بهترین پناهگاه عاطفی خود یعنی خانواده قرار گرفته و جشنی خانوادگی به پا می‌دارند. چون در این شب انواع تنقلات و خوراکی‌های محلی و جز آن وجود دارد، بنابراین طول شب را به قصه و بگو بو بخند مشغول می‌شوند و از حضور اعضای خانواده در کنار هم لذت می‌برند.

او درباره جشن یلدا در کشور‌های دیگر نیز توضیح داد: مصریان حدود سه‌هزار سال پیش زاییده شدن خورشید را جشن می‌گرفتند و نخل‌هایی را به پا می‌داشتند، در طول دی‌ماه قبیله‌ها جنگ وخشونت را به یک سو می‌نهادند و در فضایی صلح‌آمیز روزگار به سر می‌بردند. رومی‌ها برای بزرگداشت کیوان یا زحل (خدای زراعت و فلاحت) از ۱۷ تا ۲۳ دسامبر جشن به پا می‌کردند. جشن کشور‌های تاجیکستان و افغانستان نیز بسیار شبیه جشن‌های ایرانیان است؛ چون روزگاری این دو کشور پاره‌ای از ایران بودند. تاجیکی‌ها یلدا را «چله» می‌نامند و هرکجا به میهمانی می‌روند، شب همان‌جا می‌مانند و می‌خوابند، در جنوب روسیه نیز شب یلدا را جشن می‌گیرند و شیرینی‌هایی به شکل انسان و حیوان درست می‌کنند و میان مردم می‌برند. اتاق‌های چوبی خود را با سرو می‌آرایند و پوستین‌ها را بر روی پنجره‌ها پهن می‌کنند و از سقف پشم می‌آویزند و قربانی هم می‌کنند. همچنین در کشور‌های فرانسه و سوئد شب یلدا را «رویون» (به معنی بیداری) می‌خوانند و تا بامداد دور هم به نشاط می‌پردازند.

مجری برنامه «مشاعره» همچنین خوراکی‌های نواحی مختلف در این شب را این‌گونه بیان کرد: خوراکی‌ها به قدری تنوع دارند که اگر نوشته شوند شاید چندین جلد بشود. برای مثال در شهر ملایر، سرکه انگور که آن را «شی‌شیره» می‌نامند می‌خورند، در همدان ترشی هندوانه می‌خوردند و سوجوغ (چیزی شبیه مسقطی). در سنندج ترشی خربزه مرسوم است. در اراک خربزه نارس همراه با سرکه، در خراسان کف (نوعی شیرینی)، در روستا‌های اردبیل «خشیل» (شکر و کمی نمک و قاووت)، در مرند حلوای کدو و هویج، در خمین کدو حلوایی و در لرستان گندم شیر.

او همچنین درباره جایگاه یلدا در ادبیات گفت: فراوانند شعر‌هایی که شاعران مأخذ الهام‌شان یلدا بوده است. گاهی به سیاهی و نکبت، گاهی به زلف یار (از نظر سیاهی و از نظر بلندی و یا هجران) و مضامینی از این دست. برای نمونه حافظ می‌گوید: (صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز. خورشید خواه بد که برآید)، سعدی هم می‌گوید (نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است/ شب فراق تو هر گه که هست یلدایی است)، اوحدی هم در شعری که دارد گفته است: (شب هجرانت‌ای دلبر شب یلداست پنداری/ رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری).

اسماعیل آذر در پایان شعری سروده خودش درباره شب یلدا تقدیم کرد:

شب یلدا برای دوستان افسانه می‌خوانم/ گهی با هوشیاری و گهی مستانه می‌خوانم

گهی دلتنگی خود را به حافظ بازمی‌گویم/ و گاهی یک غزل را زیر لب رندانه می‌خوانم

گهی فالی برای آن‌چه در فردای خود دارم/ گهی شعری برای خویش یا بیگانه می‌خوانم

گهی با پیر مجلس گفتگو‌ها از خرد دارم/ گهی، چون شبروان آهسته گه مردانه می‌خوانم

گهی آتش زنم بر دل گهی خاموش، چون «آذر» / گهی از هجر می‌مویم گهی جانانه می‌خوانم

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: