«حزب الشیطان» چه کسانی هستند؟
عمیقترین روش برای تحلیل چگونگی نفوذ دشمن تأمل درآیات و روایات مربوط به «شیطان» است. در ادبیات مفهومی قرآن منظور از «شیطان» هر نوع موجود شرور است که علاوه بر ابلیس، بر افراد و یا دستگاه حاکمِ شرور نیز قابل انطباق است.
خبرگزاری فارس: «نفوذ دشمن» موضوع مهمی است که رهبر انقلاب در سالهای اخیر، بارها نسبت به آن هشدار دادهاند. [۱]نفوذی که پس از انجام توافق هستهای و اجرای برجام، کشور را بهشدت تهدید میکند و رهبر انقلاب آن را یکی از اصلیترین خطرهای پیشروی کشور برشمردهاند.
از سوی دیگر ایشان در سخنرانیشان در جمع مسئولان نظام، [۲]با نگاهی بدیع و نو، به بررسی آیات قرآن راجع به «شیطان» پرداختند و ضمن تطبیق رفتارهای «شیطان» بر آمریکا که «شیطان بزرگ» است، از آیاتی که پیشاز این همواره بهعنوان آیات صرفاً اخلاقی تفسیر میشد، تفسیری سیاسی ارائه دادند و بر این عقیده که تعبیر «شیطان بزرگ» تعبیری صرفاً «ذوقی» است، خط بطلان کشیدند و به آن «اصالت» دادند. ایشان همچنین در سخنرانی سال گذشته در حرم امام خمینی (ره)، تعبیر «شیطان بزرگ» را از «ابداعات عجیب» حضرت امام (ره) دانستند [۳]و در بیانات دیگرشان نیز آن را «حرف پرمغزی» دانستند. [۴]و در سخنرانیهای اخیرشان نیز با تأکید و تکرار بیشتری از آمریکا بهعنوان «شیطان بزرگ» یادکردهاند.
همه این مصادیق ما را به این یقین میرساند که تکرار چندباره این تعبیر در بیانات چند سال اخیر ایشان، باهدف خاصی صورت میگیرد.
این پژوهش با الهام از ایده رهبر انقلاب در تطبیق ترفندهای «شیطان» در قرآن کریم بر ترفندهای «دشمن» برای تأثیرگذاری بر روی دستگاه محاسباتی مسئولین و خواص، بر آن شد تا به تحقیقی قرآنی-روایی برای تحلیل نفوذ دشمن در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فکری بپردازد.
تأمل در مفهوم «شیطان»، راهبردیترین روش برای تحلیل چگونگی نفوذ دشمن
عمیقترین و راهبردیترین روش برای تحلیل چگونگی نفوذ دشمن درآیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع)، تأمل درآیات و روایات مربوط به «شیطان» است. چراکه منظور از «شیطان» در ادبیات مفهومی قرآن کریم، هر نوع موجود شرور است که علاوه بر ابلیس، بر افراد انسانی و یا دستگاه حاکمِ شرور نیز قابل انطباق است. بهگونهای که در قرآن کریم، حتی از منافقینی که همان نفوذیهای دشمن هستند نیز با تعبیر «حزب الشیطان» یادشده است. (مجادله: ۱۹)
بنابراین اطلاق تعبیر «شیطان» بر انسانهای شرور و دستگاه حاکمِ شرور، ریشه درآیات قرآن کریم و روایات اهلبیت (ع) دارد.
در یک آیه، صریحاً لفظ «شَیاطِینَ الْإِنْسِ» بکار رفته است که نشان میدهد لفظ «شیطان» بر افراد انسانی نیز قابل اطلاق است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ؛ اینچنین در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قراردادیم آنها بهطور سرى (و درگوشى) سخنان فریبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به یکدیگر مىگفتند و اگر پروردگارت مىخواست، چنین نمىکردند (و مىتوانست جلو آنها را بگیرد ولى اجبار سودى ندارد.)» (انعام: ۱۱۳- ۱۱۲)
در آیه دیگری در شرححال منافقینی که با دشمنان اسلام خلوت میکنند، میفرماید: «وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ؛ و هنگامیکه با شیطانهای خود خلوت مىکنند، مىگویند: «ما با شماییم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!»» (بقره: ۱۴)
مرحوم علامه طباطبایی معتقدند لفظ «شیطان» در قرآن کریم، لزوماً به معنای «ابلیس» نیست، بلکه به معنای هر موجود شری است که ابلیس هم یکی از مصادیق آن است: «کلمه «شیطان» به معناى «شریر» است که «ابلیس» هم یکى از آن شریرها است و ذریه او نیز مصادیقى از شریر و اشرار جن هم مصادیقى از آن هستند. در قرآن هم «شیطان رجیم» تنها به «ابلیس» اطلاق نشده، در مورد سایر شریرها هم اطلاق شده است؛ درباره «ابلیس» مىفرماید: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ» (ص: ۷۷) و درباره سایر شیطانها و شریرها مىفرماید: «وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ» (حجر: ۱۷)». (طباطبایی، ۱۴۱۷ ق، ج. ۲۰، ص. ۲۱۹)
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز در نهجالبلاغه، انسانها و دولتهای شیطانصفت و بهطور مشخص در این عبارات برپاکنندگان جنگ جمل را اطاعتکنندگان از راه و روش ابلیس که شیطان جنّی است، میدانند: «اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ؛ زشت سیرتان، شیطان را ملاک کارشان قرار دادهاند، او هم آنان را دام خویش برگزیده و سپس تخمهاى پستى و رزالت را در سینههایشان گذارده و جوجههاى آن را در دامنشان پرورش داده. با چشم آنان مىنگرد و با زبان آنان سخن مىگوید؛ و با دستیاریشان بر مرکب گمراهکننده خویش سوار شده و کردار ناپسند را به نظرشان جلوه داده. (اینان به کسى مانند که) اعمال آنها گواهى مىدهد که با همکارى شیطان انجامشده است و سخنان باطل را او به زبانشان نهاده است.» (نهجالبلاغه، خطبه ۷)
امام در عباراتی دیگر، اصحاب جمل را حزب و سپاهیان شیطان نامیده است: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ؛ آگاه باشید شیطان حزب خویش را گردآورده و سواره و پیادگان لشکر خود را فراخوانده است.» (همان، خطبه ۱۰)
ایشان در عباراتی مشابه درباره اصحاب جمل میفرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ لِیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ؛ آگاه باشید شیطان حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گردآورده است تا بار دیگر ستم را بهجایش برگرداند و باطل را به جایگاه نخستینش بازفرستد.» (همان، خطبه ۲۲)
و یا امام در توصیه به اصحابش در جنگ صفین، لفظ «شیطان» را به «معاویه» اطلاق کرده و میفرماید: «وَ عَلَیْکُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِوَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ کَامِنٌ فِی کِسْرِهِ؛ به آن گروه کثیر و سراپرده پر زرقوبرق (معاویه) بهسختی حمله برید و در دل آن به نبرد بپردازید که شیطان در کنار آن پنهانشده.» (همان؛ خطبه ۶۶)
بنابراین «شیطان» نامیدن افراد و دولتهای شرور، نه مسئلهای «ذوقی»، بلکه امری «اصیل» و دارای مبانی محکم قرآنی و روایی است.
واژهشناسی «نفوذ» در قرآن کریم و روایات
تأمل درآیات مربوط به شیطان نشان میدهد که قرآن کریم از واژگان متعددی برای بیان این مفهوم استفاده کرده است. در قرآن کریم افعال متعددی به شیطان نسبت دادهشده است که هرکدام از آنها، به جنبه خاصی از نفوذ اشاره دارد. افعالی همچون «وحی»، «وسوسه»، «القاء»، «مس»، «نزغ»، «اغواء»، «استحفاظ»، «تسلط»، «ولایت»، «تزیین»، «کید»، «دعوت»، «وعده»، «تخویف»، «تغریر»، «تمنّی»، «تسویل»، «انساء»، «اضلال»، «مشارکة»، «استفزاز» و «اجلاب». علاوه بر اینکه در روایات از واژگان دیگری نیز برای بیان افعال شیطان استفادهشده است؛ بنابراین با بررسی لغوی هریک از این کلمات میتوان ابعاد مختلف نفوذ دشمن را احصاء و تحلیل کرد. [۵]در این میان، واژهای که صراحت بیشتری در معنای «نفوذ» دارد، واژه «نزغ» است. این واژه و مشتقات آن در چهار موضع در قرآن کریم، آنهم فقط برای شیطان استعمال شده است. در یک آیه شریفه میفرماید: «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و اگر از شیطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه بَر، زیرا که او شنواى داناست.» (اعراف: ۲۰۰؛ با اندکی اختلاف، فصلت: ۳۶)
در آیه دیگری نیز میفرماید: «وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ؛ به بندگانم بگو: سخنى بگویند که بهترین باشد! چراکه (شیطان بهوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد مىکند.» (اسراء: ۵۳)
و در آیهای دیگر زمانی که حضرت یوسف (ع) خواب دوران کودکی خود را تحققیافته دید، خطاب به پدر فرمود: «قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی؛ پروردگارم آن را حقّ قرارداد! و او به من نیکى کرد هنگامیکه مرا از زندان بیرون آورد و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد.» (یوسف: ۱۰۰)
راغب «نزغ» را اینگونه معنا کرده است: «النَّزْغُ: دخولٌ فی أمرٍ لإفساده» [۶]؛ برخی دیگر گفته اند: «نَزَغَ فلانٌ بینهم نَزْغاً أی: حمل بعضهم على بعض بفساد ذات بینهم، کما نَزَغَ الشیطانُ من یوسف و أخواته» [۷]؛ همچنین گفته شده: «کلمةٌ تدلُّ على إفسادٍ بین اثنین؛ و نَزَغَ بینَ القَوم: أفسَدَ ذاتَ بَیْنهِم» [۸]؛ سایر اهل لغت نیز شبیه به همین معانی را بیان کردهاند.
آنچه از مجموع این معانی و استعمالات قرآنی این واژه برمیآید این است که چند مفهوم در معنای این واژه نهفته است: اول، دخالت، ورود و نفوذ؛ دوم، ایجاد فساد؛ سوم، ایجاد فاصله میان دو یا چند نفر.
بهعبارتدیگر باید گفت: مراد از «نزغ شیطان»، ایجاد فساد و فاصله در رابطه میان خداوند و بندگانش از طریق نفوذ در بندگان است؛ که برای رسیدن به این هدف نهایی: اولاً، اهداف متوسطی را نیز پی گیری میکند؛ اهدافی همچون «ایجاد فاصله میان مردم و ولیّ در حکومت اسلامی» و «ایجاد فاصله و تفرقه میان خود مردم» [۹].
ثانیاً، از روشهای مختلفی نیز استفاده میکند؛ روشهایی همچون تزیین، تسویل، تخویف، وعده دادن و غیره؛ بنابراین میتوان گفت: واژه «نزغ»، همه «اهداف متوسط» و «روشهای متنوع» شیطان - که با افعال مختلف در قرآن از آنها یادشده است - را دربرمی گیرد و جامع همه واژگان دیگر است.
پینوشتها
[۱]. پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر معظم انقلاب: Khamenei.ir. ۱۸/ ۶/ ۹۴، ۲۵/ ۶/ ۹۴، ۲۶/ ۵/ ۹۴، ۱۵/ ۷/ ۹۴
[۲]. همان؛ ۱۶/ ۴/ ۹۳
[۳]. همان؛ ۱۴/ ۳/ ۹۴
[۴]. همان؛ ۱۸/ ۶/ ۹۴
[۵]. لازم به ذکر است که بسیاری از واژگان فوق در خلال مباحث آینده موردبررسی لغوی قرارگرفتهاند.
[۶]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص. ۷۹۸
[۷]. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ ج. ۴، ص. ۳۸۴
[۸]. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج. ۵، ص. ۴۱۶
[۹]. همچنانکه امیرالمؤمنین (ع) درباره ماجرای حکمیت و اینکه چگونه چنین فتنهای اتفاق افتاد که موجب ایجاد تفرقه و فاصله میان خود مردم و میان مردم و ولیّ شد، میفرمایند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ همانا شیطان راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد تا گرههاى محکم دین شما را یکى پس از دیگرى بگشاید و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراکندگى شما بیفزاید. از وسوسه و زمزمه و فریب کارى شیطان روى گردانید.» (نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۱)