کار آفرینهایی که چادر نذر میکنند +عکس
متولیان «بازارچه کارآفرینی اقتصاد مقاومتی پردیس» برای پایین نگهداشتن قیمت چادر برای خانمهای محجّبه، نذر فرهنگی کردهاند.آنها پارچه «فقط ایرانی» میخرند. دوخت رایگان چادر انجام میدهند و برای پیشبرد این نذر اشتغالزایی کردهاند.
نذر فرهنگی این بازارچه
«فاطمه چراغی» یکی از نمایندگان بازارچه اقتصاد مقاومتی پردیس درباره فعالیت غرفه حجاب و عفاف در این بازارچه میگوید: «طرح نذر فرهنگی چادر از ابتدای امسال در این بازارچه راهاندازی شده است اما متأسفانه تبلیغات ضعیفی داشتیم و نتوانستیم آنطور که باید این طرح را به اهالی شهرستان پردیس معرفی کنیم. اما طی چند ماه گذشته با اطلاعرسانی خانمهای غرفهدار و همچنین افزایش قیمت چادر، تعداد مراجعهکنندگان به این غرفه افزایش یافته است. این چادرها با کیفیت مناسب و با کمترین قیمت که تقریباً نصف قیمت بازار است در اختیار خریداران قرار میگیرد.»
چراغی میگوید: «در این غرفه طرحهای دیگری در خصوص نذر فرهنگی اجرا میشود. مثل خریدن چادرهای فرسوده و کهنه به قیمت ۱۵ هزار تومان از خانمهایی که قصد خرید چادر نو دارند تا خانمهای چادری کمدرآمد بتوانند پوششی که قبلاً انتخاب کردهاند را بر سر کنند. این طرح بسیار با اقبال واقع شد اما تا همین چند ماه پیش صدها چادر کهنه روی دستمان مانده بود و نمیدانستیم که از چادرهای کهنه چه استفادهای کنیم تا اینکه راهی پیدا شد.»
دختران روستا و سیاهبندان مسجد
قصه ازآنجا شروع شد که فاطمه دختر نوجوان از روستای کوچک بومهن آمده بود چند متر پارچه مشکی بخرد. وقتی توپ پارچههای یکدست مشکی فروشگاه بازارچه را ورق میزد، اسکناسهای داخل مشتش را باقیمت هرکدام از پارچههای روی میز فروشگاه تراز میکرد تا قدرت خرید خود را بسنجد. در ذهنش فاصله سقف تا زمین مسجد محله را اندازهگیری میکرد: «پارچه که فقط باید مشکی باشد جنسش آنقدرها مهم نیست ما فقط میخواهیم دیوار مسجد را سیاهه بزنیم.»
صاحب مغازه که خانم صبوری بود رو به دخترک میگوید: «شما بگو، پارچه تمام مشکی را برای چهکاری میخواهید؟ تا راهنمایی کنم.» دخترک که سن و سالش به ۱۵ سال هم نمیرسد این پا و آن پا میکند و میگوید: «دخترهای مسجد روستای ما پولتوجیبیشان را باهم یککاسه کردهاند. من نماینده شدم که با این ۲۰ هزار تومان چند متر پارچه مشکی بخرم تا مسجد محلهمان را برای شروع ماه محرم سیاهه ببندیم.»
خانم فروشنده چشم میدوزد به دخترک و حرفهای او را گوش میدهد. حرفهای دختر هنوز تمام نشده از پشت دخل بیرون میآید و دست دخترک را میگیرد و میبرد به چند غرفه آنطرفتر، به غرفه حجاب و عفاف.
در غرفه حجاب و عفاف بیش از ۳۰ چادر کهنه اما مرتب و اتوکشیده شده را به فاطمه میدهند. هرچند چادرها کهنه هستند اما تعدادی از آنها هنوز قابلاستفاده است. چندتایی را برای دوستانش جدا میکند، دخترانی که دوست دارند چادر داشته باشند اما خانوادههای آنها قدرت خرید ندارند. فاطمه اولین مأموریت فرهنگی و مذهبی را در روستایشان بهقدری خوب انجام داده که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ با خودش فکر میکند چطور برای دختران روستایشان توضیح دهد که بدون پرداخت هیچ ریالی برایشان چادر آورده که سر کنند و با مابقی چادرها میتوانند مسجد محلهشان را در مراسم عزاداری امام حسین(ع) سیاهپوش کنند.
غرفه دار حجاب و عفاف، وقتی شادی فاطمه را میبینند پیشنهاد میدهد که خانمهای بازارچه نیز در این خیر شریک باشند و تا فردا چادرهای کهنه را برش دهند و به ابعاد موردنظر دربیاورند تا بهراحتی بتوانند سیاهبندان مسجد روستا را انجام دهند. و در نهایت، این چادرها مسجد روستا را سیاهپوش میکنند.
چادر شمارا رایگان میدوزیم
چراغی میگوید: «راهاندازی این غرفه برای انجمن، تنها سود و منفعت معنوی دارد. با راهاندازی این غرفه برای چند نفر اشتغالزایی شده است و یک روز در هفته را به دوخت رایگان چادر اختصاص دادیم به این منوال که یکی از خانمهای چادردوز که تجربه زیادی هم دارد روزهای پنجشنبه در کارگاه خیاطی بازارچه حاضر میشود و با کمک خیاطها چادرها را میدوزد و مدیران انجمن کارآفرینان بازارچه پردیس، هزینه دوخت چادرها را به خانم دوزنده پرداخت میکنند. ضمن اینکه از پارچههای چادری ایرانی استفاده میکنیم تا بتوانیم حمایتکننده کارخانههای پارچهبافی کشور خودمان باشیم.»