روایتی از دانشجویانی که به دست منافقین ترور شدند +عکس
در پی آگاهی دادن دانشجویان به مردم، منافقین درصدد حذف عناصر موثر برآمدند و دست به ترور دانشجویانی زدند که جز آگاهی دادن به مردم فعالیت دیگری نداشتند.
خبرگزاری تسنیم: در پی آگاهی دادن دانشجویان به مردم، منافقین درصدد حذف عناصر موثر برآمدند و دست به ترور دانشجویانی زدند که جز آگاهی دادن به مردم فعالیت دیگری نداشتند.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که دانشجویان نشان دادند، میتوانند نقش تعیین کنندهای در برنامههای کشور داشته باشند، هر ساله شاهد درخشش این قشر بودهایم. طوری که ردپای دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ و جریانات پیروزی انقلاب اسلامی، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، جمع شدن غائله کردستان و بلوای گروهکهای معاند نظام جمهوری اسلامی ایران در اوایل پیروزی انقلاب به طور واضح نمایان است. همین حضور موثر باعث شد گروهکهای تروریستی کمتر جای جولان داشته باشند؛ چرا که دانشجویان پیرو خط امام علاوه بر فعالیت مستمر علیه گروهکها سعی در افزایش آگاهی مردم داشتند تا عناصر گروهکها نتوانند مردم را فریب دهند. این موضوعات باعث شد منافقین درصدد حذف عناصر موثر برآیند و دست به ترور دانشجویانی زدند که جز آگاهی دادن به مردم فعالیت دیگری نداشتند.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از زندگی چند شهید دانشجو است:
شهید فرزاد رئیس زاده
شهید فرزاد رئیسزاده ۶ اردیبهشت ۱۳۳۸ در رشت متولد شد. در دوران طفولیت فوقالعاده آرام و ساکت بود. دوره دبیرستان را در تهران گذراند و برای تحصیلات متوسطه وارد دبیرستان البرز شد و پس از اخذ دیپلم به دانشکده پلیتکنیک تهران راه یافت و به تحصیل در رشته مهندسی مکانیک پرداخت. در دوران تحصیلات دانشگاهی یکی از فعالین مبارزات دانشجویان مسلمان بود و در این راه یک بار نیز توسط مزدوران رژیم شاه دستگیر شد.
وی که در جریان پیروزی انقلاب به مسجد رفت و آمد داشت فعالیت خود را در این مکان مقدس با کتابداری کتابخانه مسجد مهدی (عج) شروع کرد و در این کار آنچنان پشتکاری از خود نشان داد که در اندک زمانی به یکی از ارکان مهم مسجد تبدیل گشت. او یکی از بنیانگذاران مرکز فعالیتهای اسلامی مسجد مهدی (عج) بود و مسئولیتهایی، چون تشکیلات و روابط عمومی مسجد، مسئول روابط عمومی بسیج ستاد مسجد مهدی (عج) را برعهده داشت.
در همان اوایل آغاز جنگ تحمیلی به همراه یکی از یاران همرزمش، شهید مسعود کبکانیان به سوسنگرد رفت و در مسجد آنجا به کار فرهنگی پرداخت. علاقه او به کار فرهنگی و ترویج اسلام آنچنان بود که مدام در جلسات گوناگون شرکت میکرد. دامنه فعالیتهای او به مسجد مهدی (عج) محدود نمیشد. فرزاد در راه خدمت به مستضعفان به سیستان و بلوچستان رفت و به عنوان عضو شورای جهاد سازندگی شهرستان ایرانشهر در آن منطقه محروم به فعالیت و تلاش پرداخت. او علاوه بر این در جهاد دانشگاهی پلیتکنیک تهران نیز فعالیت گسترده داشت و یکی از مسئولین پرکار آنجا به شمار میرفت و جهادگری خستگیناپذیر بود. زندگیاش در مسجد و جهاد خلاصه شده بود و زندگی مادی برایش ارزشی نداشت.
روز ۵ مهر که شهید رئیسزاده برای انجام کاری از خانه خارج شده بود متوجه اغتشاش مسلحانه منافقین شد که در سطح شهر موجبات آزار مردم را فراهم کرده بودند برای همین به مقابله با آنها پرداخت؛ اما مورد هدف گلوله ترویستها قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید امیر ابراهیم دربندی
شهید امیر ابراهیم دربندی در ۲۰ فروردین ۱۳۳۸ متولد شد. او که در تهران سکونت داشت، در روز جمعه ۳ مهر ۱۳۶۰، زمانی که با همسرش و به همراهی شهید کرمعلی حسن رضائی و همسر ایشان عازم نماز جمعه بودند، اتومبیلش در منطقه پارک وی مورد حمله منافقین قرار گرفته و در نتیجه ایشان و شهید کرمعلی حسن رضائی مقابل چشمان همسرانشان به شهادت میرسند و عناصر تروریستی نیز متواری میشوند.
شهید سعید نوری تاجر
شهید سعید نوری تاجر در سال ۱۳۴۲ متولد شد. وی پس از گذراندن دوران ابتدایی و از سنین نوجوانی به ماهیت ضد مردمی و ضد اسلامی رژیم وابسته پهلوی پیبرده بود و به سهم خود در مجامع مختلف با آن مبارزه میکرد. پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیتهای هنری و فرهنگی در مدرسه، به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد و در مزارع و بیابانهای کردستان به یاری هموطنان محروم نگه داشته شده در زمان رژیم شاه پرداخت.
به دنبال تهاجم وحشیانه مزدوران بعثی به خاک میهن به همراه جمعی از جهادگران به جبهههای جنوب عزیمت کرد. هم زمان با مأموریتهایی که به جبهه میرفت، در امتحانات ورودی دانشکده تربیت معلم قبول شد. در روز ۲۲ تیر ۱۳۶۱ مصادف با بیست و یکم ماه رمضان و شب شهادت حضرت علی (ع) دو نفر از عناصر گروهک تروریستی منافقین نزدیک افطار به منزل آنها میروند.
در حالی که سعید و مادرش در انتظار اذان بودند، تروریستها زنگ منزل را میزنند و سعید برای باز کردن در میرود و با مشاهده آنان، متوجه نیت پلیدشان میشود و در را به روی آنها میبندد؛ اما یکی از تروریستها از فرصت استفاده کرده و پایش را لای در میگذارد و در همان موقع، چند تیر از لای در به سعید شلیک میکند. پس از مجروح شدن سعید، تروریستها به خانه هجوم آورده و آنجا را به آتش میکشند. مادر سعید پیکر فرزندش را در آغوش میگیرد و درحالی که سر سعید را با دستانش نگه داشته منافقین گلولهای به گلوی سعید شلیک میکنند و از صحنه میگریزند.