در موبایل شوهرم راز هووی پنهانی ام را فهمیدم
وقاحت همسرم پس از رفتارهای غیر اخلاقی تا جایی رسید که مقابلم ایستاد و در حالی که سیلی محکمی به گوشم نواخت، گفت: «دوستانم را به زندگی با تو ترجیح میدهم!» و ...
رکنا: شوهرم شبها دیر به خانه میآید و حالا فهمیده ام که او علاوه بر زنان غریبه دختر دایی بیوه ام را نیز به عقد موقت خود در آورده است.
زن ۲۸ سالهای به نام لعیا با چشمانی اشکبار صندوقچه اسرارش را مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد گشود و در حالی که بیان میکرد با خیانتهای همسرم دیگر این زندگی در آستانه فروپاشی قرار دارد در تشریح قصه تلخ زندگی اش گفت: تحصیلات مقطع دبیرستان را به پایان رسانده بودم که شبی مادرم با لبخندی زیبا ماجرای خواستگاری «امین» را پیش کشید او پسردایی ام بود و من شناخت نسبی از اعمال و رفتارش داشتم.
«امین» بیشتر اوقاتش را با دوستانش میگذراند و با این که ۲۳ سال داشت هنوز از جیب پدرش خرج میکرد به همین دلیل برای ازدواج با او تردید داشتم، اما به دلیل رفت و آمدهای فامیلی و اصرار پدر و مادرم به این که امین بعد از ازدواج سر به راه میشود! بالاخره پای سفره عقد نشستم و عشق و قلبم را به او هدیه کردم هر روز شدت علاقه ام به امین بیشتر میشد به طوری که احساس میکردم او مرا سوار بر اسب خوشبختی به آرزوهایم میرساند، اما گویی سرنوشت من به گونه دیگری رقم خورد چرا که در طول یک سال دوران نامزدی او نه تنها سر به راه نشد بلکه خلافکاریها و رفیق بازی هایش شدت گرفت آرام آرام امیدم را برای ادامه زندگی با امین از دست میدادم که باز هم پدر و مادرم باعث شدند که من دلسرد نشوم. مادرم میگفت: او هنوز خیلی جوان است وقتی وارد زندگی مشترک شود و بار مسئولیت خانواده را به دوش بکشد دست از رفتارهای نامتعارفش برمی دارد و به زندگی عاقلانه و عاشقانه باز میگردد.
خلاصه با خواست دایی، جشن عروسی باشکوهی برگزار کردیم و بدین ترتیب زندگی مشترک ما زیر یک سقف آغاز شد، اما نه تنها هیچ تغییری در رفتارهای زشت و رفیق بازیهای همسرم صورت نگرفت بلکه او همواره مرا با زور و تهدید به منزل پدرم میفرستاد تا با دوستانش خوش بگذراند وقتی بعد از چند ساعت به خانه باز میگشتم بوی مواد مخدر و مشروبات الکلی آزارم میداد و من مجبور بودم ساعتها وقتم را برای تمیز کردن لوازم آلوده و جمع آوری بساط مواد مخدر صرف کنم با وجود این همسرم هیچ گاه حرمتم را نگاه نمیداشت به طوری که کتک کاریهای وحشیانه، تنها پاسخ اعتراض هایم بود او میگفت: اگر کسی از این ماجراها مطلع شود یا به خانواده ام چیزی بگویم روزگارم را سیاه میکند، ولی من سنگ صبوری جز خانواده ام نداشتم وقتی موضوع را برای مادرم بازگو کردم، او گفت: «داشتن فرزند، امین را به زندگی باز میگرداند و سر به راه خواهد شد!»، اما وقتی مدت طولانی گذشت و باردار نشدم نزد پزشک رفتم که مشخص شد استفاده بی رویه از مشروبات الکلی یکی از عوامل اصلی باردار نشدنم است خلاصه برای آن که امین به درمان خودش بپردازد مجبور بودم در برابر همه رفتارها و خلافکاری هایش سکوت کنم تا این که شش سال بعد پسرم به دنیا آمد و برق شادی در چشمانم درخشید، ولی این روزها نیز دوام چندانی نداشت چرا که احساس میکردم امین دیگر هیچ توجهی به من ندارد و حتی خندههای شیرین فرزندم را نیز نمیبیند. او همچنین برخی شبها به منزل نمیآمد و مرا تا صبح چشم انتظار میگذاشت آن جا بود که با بررسی تلفن همراهش متوجه شدم امین نه تنها با زنان غریبه در فضای مجازی ارتباط دارد بلکه تعدادی از آنها بویژه دختردایی ام که دختر عمویش بود را نیز برای مدت کوتاهی به عقد موقت خودش در میآورد.
وقاحت همسرم پس از این رفتارهای خیانت بار تا جایی رسید که مقابلم ایستاد و در حالی که سیلی محکمی به گوشم نواخت، گفت: «دوستانم را به زندگی با تو ترجیح میدهم!» و ...
شایان ذکر است به دستور سرگرد سیدقدیر حسینی (رئیس کلانتری کاظم آباد) این زوج جوان پس از برگزاری جلسات مشاورهای مهارتهای همسرداری و تحکیم روابط خانوادگی، زندگی جدید خود را در حالی آغاز کردند که مرد جوان نیز به مرکز ترک اعتیاد معرفی شد.