پرونده مختومه ولیعهد و خاشقچی!

بسیاری از تحلیل گران سیاسی معتقد به گرفتار شدن عربستان سعودی زیر یک فشار بین المللی به خصوص از سوی کشور‌های اروپایی بودند که در مجموع جایگاه ولیعهد این کشور را دستکم به شدت تضعیف و یا در نهایت به کلی نابود می‌کرد.

کد خبر : 897183

خبرگزاری فارس: امیررضا اسدی فعال دانشجویی طی یادداشتی نوشت: در اولین لحظات انتشار خبر قطعی کشته شدن جمال خاشقچی، روزنامه نگار منتقد سعودی در کنسولگری این کشور در استانبول، موجی از تحلیل‌ها در خصوص ابعاد و نحوه‌ی تاثیرگذاری این واقعه بر مسائل منطقه‌ای در رسانه‌ها منتشر شد. اغلب این تحلیل‌ها نیز جایگاه محمد بن سلمان در مقام ولیعهد عربستان سعودی را نشانه رفته بودند و با توجه به برخی گزارشات بر مبنای اینکه وی در خصوص قتل خاشقچی، نقش موثری داشته و در واقع صادرکننده‌ی حقیقی این فرمان بوده است، جایگاه وی را متزلزل و بعضاً حتی پایان یافته می‌پنداشتند.

در واقع بسیاری از تحلیل گران سیاسی معتقد به گرفتار شدن عربستان سعودی زیر یک فشار بین المللی به خصوص از سوی کشور‌های اروپایی بودند که در مجموع جایگاه ولیعهد این کشور را دستکم به شدت تضعیف و یا در نهایت به کلی نابود می‌کرد و برخی اعتقاد داشتند پرونده خاشقچی می‌تواند با توجه به تحریم‌های نفتی آمریکا علیه ایران، راه گریزی هر چند اندک در خصوص این بخش از تحریم‌ها پیش روی ج. ا. ایران بازکند.

در همان روز‌های نخستین رسانه‌ای شدن این موضوع، موضعی سه گانه از سوی کشور‌های مختلف در خصوص این پرونده را شاهد بودیم، گروهی و در راس آن‌ها دولت ترکیه با موضعی تهاجمی و انتقادی، ماهرانه صحنه را مدیریت می‌کردند و با انتشار قطره چکانی اخبار از این قضیه به دنبال کسب منافع حداکثری از این پرونده بودند، گروهی (مصر، امارات، بحرین) نیز با توجه به نوع روابطی که با عربستان سعودی داشتند به حمایت از این کشور پرداختند.

موضع نوع سوم، اما به ظاهر حالتی منفعلانه داشت، موضع سکوتی که بیشتر از همه‌ی کشور‌ها از سوی ج. ا. ایران دیده می‌شد، هر چند سخنگوی وزارت امور خارجه مدعی بود" دولت ج. ا. ایران تا مشخص شدن حقیقی همه‌ی ابعاد این موضوع اظهار نظری نخواهد کرد، اما این فاجعه را محکوم و حوادث را از نزدیک رصد می‌کند"، اما در باطن امر برخی منابع خبری و غیر رسمی از ارسال پیام‌هایی از سوی ج. ا. ایران به عربستان سعودی خبر میدانند که پس از رد شدن از سوی دولت سعودی، موضع ج. ا. ایران را از سکوت به تهاجمی انتقادی تبدیل کرد.

در این بین ایالات متحده که عربستان سعودی را شریک استراتژیک خود در منطقه و سرمایه گذاری بی بدیل می‌داند، از همان روز‌های اول موضعی حمایتی، اما محتاط را در قبال عربستان سعودی اتخاذ کرد و اعلام نظر قطعی از سوی دولت امریکا در این خصوص، به بعد از سفر مقامات امنیتی و سیاسی آمریکا به ترکیه موکول شد.

نتایج سفر هیئت امریکایی به ترکیه کاملا واضح بود، دولت ترکیه برای اینکه به طور واضح این پیام را به دولت امریکا برساند که پس ازوقایع اخیر ما بین دو کشور و ازادی کشیش امریکایی الاصل از زندان‌های ترکیه، ترکیه توپ را در زمین ترامپ انداخته و کاملا مصمم به امتیازگیری در این پرونده‌ی حساس است، اغلب مستندات مربوط به قتل خاشقچی را در اختیار این هیئت قرار میدهد.

پس از بازگشت هیئت امریکایی به واشنگتن و انتقال اطلاعات تکمیلی به ترامپ و سیا، در عمل تغییری در موضع حمایتی ترامپ از ولیعهد سعودی رخ نداد، دولت امریکا تصمیم خود را گرفته بود؛ پرداخت هزینه‌ی حمایت از محمد بن سلمان و اخذ هزینه‌ی حداکثری این حمایت از دولت عربستان سعودی با به راه انداختن یک بازی دوگانه با آنها، حتی اگر بهایی که واشنگتن در این بین باید میپرداخت، بررسی استرداد گولن به انکارا باشد.

آنچه ترامپ از ریاض به عنوان هزینه میخواست نسبتا واضح بود: کنترل بازار نفت در دوران تحریم ایران-تامین هزینه‌های ناتوی عربی-بهبود روابط با قطر و حل و فصل فوری بحران یمن.

اغلب این موارد پیش از این نیز به استماع دولت سعودی رسیده بود، اما ان‌ها روی خوشی نشان نداده بودند، اما اینبار شرایط کاملا متفاوت بود. بالطبع دولت سعودی کاملا این پیام را درک کرده بود و میدانست که باید برای درخواست‌های ترامپ پاسخ مناسبی ارائه دهد، به همین منظور آن‌ها که راهی جز پذیرش حداکثری این درخواست‌ها نمیدیدند و از بازی دوگانه امریکا نیز مطلع بودند سعی در چانه زنی برای کاهش امتیاز دهی به امریکا و درعین حال موافقت با کلیات درخواست واشنگتن کردند.

در گام اول واشنگتن رسما اعلام کرد که استراد گولن به ترکیه را بررسی می‌کند تا قدری از فشار انکارا در این پرونده را بکاهد، اما موکدا از ریاض خواسته بود که هرچه سریعتر درخواست‌های واشنگتن را عملی کند، در حالی که اخبار، حاکی از رسیدن میزان خرید نفت ایران از سوی کره جنوبی به صفر بود و عربستان پیش از این بار‌ها اعلام کرده بود که آماده است تا در زمان تحریم نفتی ایران، خلأ تولید و عرضه‌ی نفت را جبران کند به یکباره با اعلام خبر کاهش ۵۰۰ هزار بشکه‌ای تولید نفت و چند مصاحبه‌ی مطبوعاتی مقامات وزارت نفت سعودی در خصوص اینکه "تحریم‌های امریکا نتوانسته تاثیر چندانی بر فروش نفت ایران بگذارد"، همه را شوکه کرد.

عربستان دلیل این کاهش تولید را کاهش قیمت نفت در بازار‌های جهانی اعلام کرد، هر چند این مورد در اتخاذ این تصمیم بی تاثیر نبوده، اما دلیل اصلی آن چانه زنی و استفاده از اهرم‌های فشار بر امریکا در کاستن از امتیازاتی بود که باید به ترامپ میدادند.

هرچند سعودی‌ها پیش از این نیز با اعلام غیر رسمی اینکه اگر در خصوص پرونده‌ی خاشقچی از سوی ایالات متحده مورد تحریم واقع شوند، همه‌ی سرمایه‌ی خود را از امریکا خارج خواهند کرد، به نوعی اهرم‌های فشار خود بر واشنگتن را برشمردند، اما کاهش تولید نفت اولین اقدام عملی ریاض در مقابل واشنگتن بود تا به خوبی پیام مطلوب ریاض به ترامپ رسانده شود.

سعودی‌ها به خوبی میدانستند که حضور پمپئو در راس وزارت خارجه که سابقه‌ای کاملا امنیتی در سیا دارد، امکان شکاف عمیق بین سیا و دولت را تقریبا ناممکن می‌کند؛ حتی اگر سیا به طور نسبتا رسمی از دست داشتن بن سلمان در قتل خاشقچی بگوید و ترامپ انکار یا از ولیعهد سعودی حمایت کند؛ لذا سعودی‌ها به خوبی از بازی دوگانه‌ی امریکا مطلع بودند و با دریافت پیام‌های حمایتی از سوی کشور‌های عربی و برخی قدرت‌های جهانی مانند چین و روسیه که با عضویت عربستان سعودی در بانک مشترک سرمایه گذاری چین و روسیه، نمود آشکاری داشت با اعتماد به نفس بالاتری در میدان بازی دوگانه‌ای که واشنگتن برای امتیاز گیری بیشتر از ریاض طراحی کرده بود، بازی کردند.

عربستان سعودی با موافقت ضمنی با کلیات خواسته‌های واشنگتن تلاش کرد برای تقلیل این خواست‌ها و چانه زنی و فشار برای این مهم به خوبی عمل کند و در نهایت به توافقی نسبتا جامع با امریکا در این خصوص دست یافت، موافقت ریاض با از سرگیری گفتگو‌های یمن و تشدید حملات برای تصرف بندر الحدیده تا قبل از اغاز این مذاکرات برای داتشن دست بالاتر در مذاکرات آتی، نشان از توافق اولیه‌ی ریاض- واشنگتن در پرونده‌ی یمن دارد.

در خصوص ناتوی عربی نیز برگزاری رزمایش مشترک ۶ کشور عربی به همراه نظارت ۲ کشور دیگر در مصر که در رسانه‌های عربی نیز بازخورد‌های فراوانی داشت و از آن به عنوان مقدمات تشکیل ناتوی عربی نامبرده میشد به نظر گام‌های نخستین ریاض و واشنگتن برای تحقق ایر امر می‌باشد، اما این مسیر دشواری‌های بسیاری دارد و یکی از بزرگترین گره‌های این مساله نیز بحران قطر است و البته اختلافات عمیقِ پنهان میان کشور‌های عربی؛ لذا تشکیل ناتوی عربی هرچند از سوی ریاض و واشنگتن مورد توافق کلی باشد، اما مسیری دشوار و طولانی را مینمایاند که دست کم در میان مدت امکان حصول نتیجه‌ای ملموس را غیرممکن می‌سازد.

پرونده‌ی قطر:

از زمان تمجید بن سلمان از قطر در یک کنفرانس اقتصادی در عربستان، گمانه زنی‌های زیادی در خصوص احتمال بهبود روابط دو کشور به وجود آمده است.

بن سلمان در حالی از اقتصاد قطر تمجید کرده و آینده‌ی بهتری را نیز برای اقتصاد این کشور متصور شده است که تا چندی پیش و در سفر به مصر، با مقایسه‌ی اهمیت یک خیابان در قاهره و کشور قطر عملا این کشور را تحقیر کرد. این گمانه زنی‌ها زمانی بیشتر رنگ و بوی واقعیت گرفتند که اخیرا امیر کویت خبر از برگزاری اجلاس سران شورای همکاری خلیج

فارس در ریاض آن هم در آینده‌ای نزدیک داد و البته به تازگی چهره‌های رسانه‌ای قطری که روابط نزدیکی با امیر این کشور دارند از سفر قریب الوقوع خود به ریاض خبر می‌دهند.

همچنین از سویی چهره‌های رسانه‌ای نزدیک به دولت قطر اخیرا در صفحات شخصی خود در فضای مجازی از برامدن صدای ناله و فغان از سوی امارت ابوظبی در امارات خبر میدهند، که این امر می‌تواند به وضوح نشانه‌ی احتمال حل مشکل سعودی-قطر آنهم به عنوان یک تصمیم دوجانبه و با دور زدن ابوظبی که نقش مهمی در این پرونده داشت، در آینده‌ای نزدیک باشد.

در مجموع با اظهارات اخیر ترامپ در خصوص پرونده خاشقچی و بحران یمن و اعلام حمایتش از دولت عربستان سعودی و همچنین اعلام کرملین در خصوص دیدار بن سلمان و پوتین در اجلاس جی ۲۰ به نظر پرونده تزلزل جایگاه بن سلمان نیز بسته شده و فصل جدیدی از عملکرد منطقه‌ای ریاض با سفر قریب الوقوع وی به بحرین، امارات و مصر، پیش از سفرش به آرژانتین برای شرکت در اجلاس جی ۲۰ گشوده خواهد شد؛ هر چند این پرونده همچنان در محافل رسانه‌ای باز و نسبتا داغ باشد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: